ادوارد اسنودن و ویکیلیکس کنار بروید. «اسناد پاناما»، با برملا کردن چهار دهه دغلکاری مرتبط با دهها خاندان حاکم و رهبران منتخب، توفان پرشتابی است که نظامهای سیاسی شرق و غرب-البته عمدتاً غرب-را در مینوردد.
در زمان نوشتن این سطور، اسناد پاناما نخستوزیر ایسلند را سرنگون کرده، دردسر بزرگی برای دیوید کامرون بوجود آورده، پستوهای مالی دهها تن از سران دولتها را که نیمی از آنها از خاورمیانه میباشند زیر ذرهبین قرار داده است.
گرچه رأیدهندگان غربی حساس به موضع مالیاتها ممکن است با دهشت به مسائل مالی رهبران خود نگاه کنند، اما این در مورد کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و اردن، که در آن ثروت خانوادگی رهبران تعجبآور نیست و پرداخت مالیات هرگز برای آنها اجباری نبوده صدق نمیکند.
آنچه که میدانیم این است که رهبران دولتها از خاورمیانه گرفته تا اوکرائین و کشو رهای شمال آفریقا، و همچنین اعضای پارلمان بریتانیا از شرکتهای جعلی در کشوری که به پولشویی برای کارتلهای قاچاق مواد مخدر شهرت دارد، اسفاده کردهاند.
خود کشور کوچک پاناما در سال ۱۹۰۳ توسط تئودور روزولت رییسجمهور ایالات متحده به نمایندگی از جانب کارتلهای بانکی آن کشور از کمر باریک قاره آمریکا آفریده شد. یک مقام گمرگ ایالات متحده در کتاب «غریق» (The Sink) درباره پاناما میگوید: «کشور مملو از وکلای دادگستری ناصادق، بانکداران ناصادق، کارگزاران ناصادق برای تأسیس شرکتها و شرکتهای ناصادق ثبت شدهای است که توسط این وکلای ناصادق میتوانند برای سپردن پول کثیف در بانکهای ناصادق آنها بکار گرفته شوند.»
اما گستره «اسناد پاناما» اسنادی را در ارتباط با دیگر پستوهای مالی کارائیب برای پنهان کردن ثروت دربر دارد، که محبوبترین آنها جزایر ویرجین بریتانیا میباشد.
این نظام مالی غیرنظارتی، طبقات میلیونر و میلیاردر را قادر ساخته از پرداخت هر نوع مالیات که مردم عادی در کشورهای مستقل مجبور به پرداخت آن هستند فرار کنند. اکنون این نظام مالی وبال گردن خودشان شده است.
این تعجبآور نیست، زیرا بهشتهای مالیاتی در دوره مالیاتهای بالا برای صاحبان ثروت-سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰- به مرحله بلوغ رسید، در زمانیکه وزیر دارایی وقت بریتانیا این جمله معروف را گفت که «ثروتمندان را آنقدر میفشارد تا رگهای آنها بترکد.»
کل این پس از سال ۱۹۷۹ تغییر کرد. در آنزمان مارگارت تاچر کنترل بر سرمایه و ارز را لغو کرد تا امثال پدر کامرون بتوانند میلیونها بسازند و آن پول را به بهشت مشتریان ثروتمند در خارج منتقل کنند.
اما نظام بهشت مالیاتی تنها بسود طبقه سرمایهدار بریتانیا نبود. شبهجزایر مالی مدرن یکی از محصولات جانبی نزول امپراتوری بریتانیا بود- نظامی که اکنون نخبگان خاورمیانه و اتحاد شوروی سابق از آن بهره میبرند.
زمانیکه شروع جنگ ۱۹۷۳ اعراب-اسراییل موجب افزایش قیمت نفت شد، دولتهای عرب خلیج فارس ناگهان با سیل میلیاردها دلار نفتی روبرو شدند و «شهر لندن» [مرکز مالی لندن] آغوش خود را بروی میلیونرهای خلیج باز کرد.
تا اوایل دهه ۱۹۸۰، آمار سهماهه بانک تسویه حسابهاب بینالمللی نشان میداد که حدود نیمی از کل داراییها و تعهدات بانکی بینالمللی از مراکز مالی در بهشتهای مالیاتی میگذرد.
در اوایل دهه ۱۹۹۰، ثروتمندان جدید از کشورهای سابقاً کمونیست به مهمانی ملحق شدند. همانطور که یک بانکدار روسی این هفته به «اخبار کانال ۴» گفت، با فروپاشی اتحادشوروی مشاوران مالی از «شهر لندن» برای فعالیت در میان اولیگارشهایی که داراییها دولت شوروی را تصاحب میکردند یک فرصت طلایی به دست آوردند. توصیه آنها این بود که ثروت جدید خود را به نظام مالی ما در بهشتهای مالیات بسپارید، جاییکه هیچ مقام روسی یا مالیاتی نمیتواند آنرا پیدا کند.
امروزه، فرار افراد از مالیات حدوداً یک تریلیون دلار در سال تخمینزده میشود، و این شامل میلیاردها دلار فرار مالیاتی چندملیتیها در بهشتهای مالیاتی نمیشود.
این یک راز پنهان نیست که تریلیونها پولی که در بهشتهای مالیاتی انباشته شده سیاستهای ریاضتی تحمیلشده بر جمعیت کشورهای غربی از سال ۲۰۰۸ به بعد را یک شوخی شرورانه نشان میدهد. اگر جزایر ویرجین بریتانیا و دیگر بهشتهای مالیاتی ملزم میشدند با مقامات مالیاتی کشورها همکاری کنند، کل نظام ظالمانه تغییر میکرد و میلیاردها دلار مالیات پرداخت نشده میتوانست برای پُرکردن خلاء موجود در بودجه دولتها بکار گرفته شود.
این جزایر قانونشکن برای فرار از مالیات، به این دلیل وجود دارند که نخبگان سیاسی ما و متحدین ثروتمند آنها چنین میخواهند. از نقطهنظر سیاسی، این نظام به بریتانیا امکان نفوذ بر متحدین و دستنشاندگان خارجی خود و دسترسی به پول آنها را داده است- همان کسانی که از داراییها خود در بریتانیا بمثابه پایگاهی برای فرستادن فرزندان خود به مدارس خصوصی گرانقیمت استفاده میکنند. نظام بریتانیا نمیخواهد این را از دست بدهد.
موضوع دیگر چگونگی برملا شدن «اسناد پاناما» و دسترسی مقامات آلمانی و درمیان گذاشتن آنها با رسانههای بینالمللی، و بعنوان مثال، تمرکز بر ولادیمیر پوتین رییسجمهور روسیه است، گرچه نام او در اسناد نیامده است، در حالیکه پترو پوروشنکو رییسجمهور دستنشانده غرب در اوکرائین اکنون از داشتن یک شرکت در پاناما دفاع میکند.
روشن است که مقامات و رسانهها در بریتانیا و ایالات متحده از «اسناد پاناما» برای دنبال کردن اهداف سیاسی استفاده خواهند کرد، اما این از ارزش خدمت مهمی که برملاساختن این اسناد به مردم جهان کرده است چیزی کم نمیکند.
مردم ایسلند در پی اعتراضات گسترده نخستوزیر خود را برکنار کردند، گرچه سلسلههای خاورمیانه احمالاً افشاگریهای پاناما را با دیگر رسواییهایی که هرگز علنی نشد دفن خواهند کرد.در مورد کامرون، این میتواند میخ دیگری بر تابوت زندگی سیاسی او باشد.
از دیپلوماسی افغانی