فقیرمحمد ودان

 

 

واقعیت های پشت پردۀ جنگ در افغانستان

قسمت اول

تاریخ: ۱۱ جون ۲۰۱۶

با نگاه سطحی به ظواهر جنگ کنونی در افغانستان، بیننده عامی رویارویی نیروهای متقابل دو طرف جبهات جنگ (از یک طرف دولت جمهوری اسلامی افغانستان و از طرف دیگر طالبان، داعش و درین آواخر از جان گرفتن مجدد القاعده نیز بعضی اوقات یاد میگردد) را می بینند و بر اساس آن قضاوت مینماید. چنین دیدی سطحی و عامیانه است. زیرا جنگ کنونی در افغانستان از همان جرقه های نخستین خویش در زمان ریاست جمهوری سردار محمد داوود تا امروز، در تداوم رویارویی عملیات شبکه های متخاصم استخباراتی قدرت های بزرگ جهانی و اقمار منطقوی آنان بخاطر حفظ، تعمیق و گسترش «منافع» هر یک از آنان آغاز یافت و باوجود تغییرات در هویت مهره های افغانی و حتی هویت و ماهیت برخی قدرت های جهانی و اقمار منطقوی آنان، این جنگ بنابر عدم تغییر «منافع» آنان، همچنان تا امروز نه تنها ادامه دارد؛ بلکه بر پیچیدگی آن نیز پیوسته افزود گردیده است. بنابرین قضاوت در مورد ابعاد مختلف جنگ جاری، بدون شناخت مبتنی بر تحلیل و نتیجه گیری از «منافع» نیروهای داخلی، منطقوی و جهانی ممکن و میسر بوده نمیتواند.

 جنگ در افغانستان بعد از خروج نیروهای شوروی از این کشور و بخصوص بعد از اضمحلال اتحادشوروی و سیستم بین المللی سوسیالستی، ماهیت ایدولوژیک خویش را از دست داد، بنابرین طرف های خارجی دخیل درین جنگ از «منافع» شان تعاریف جدیدی و مبرا از گرایش های ایدولوژیک بعمل آوردند که این تعاریف در بنیاد، «منافع» آنان را در استقامت موج جدیدی از رقابت قدرت های سرمایه داری بر سر تقسیم بازارهای جهانی ـ بخصوص تقسیم بازارهای مربوط به کشورهای سابق سوسیالستی و اقمار جهان سومی این کشورها ـ مشخص می ساخت و می سازد.

تغییرات بعدی در افغانستان (سقوط جمهوری افغانستان و ناکامی پروسۀ صلح ملل متحد در 26 حمل 1371، انتقال قدرت دولتی در 8 ثور 1371 به تنظیم های جهادی، جنگ های میان تنظیمی طی سالهای 1371 ـ 1375، سازماندهی و به قدرت رسیدن طالبها، سقوط نظام طالبی و حضور نظامی امریکا و ناتو و تشکیل جمهوری اسلامی افغانستان و تبارز مجدد طالب ها و به تعقیب آن داعش در جبهات جنگ) که توأم با تداوم جنگ صورت گرفته اند، ریشه در تقابل «منافع» فوق الذکر کشورهای دخیل در معضلۀ افغانستان دارد. بنابرین این جنگ خاتمه نمی یابد تا اینکه:

1 ـ یا کشورهای دخیل؛ ایالات متحدۀ امریکا و کشورهای عضو پیمان نظامی ناتو، روسیه، چین، پاکستان، ایران، عربستان سعودی، هندوستان و ...) با گذشت و مسامحه به سازشهایی در مورد تعیین حدود و ثغور «منافع» متقابل شان دست یابند و یا:

2 ـ افغانها بلوغ سیاسی و در نتیجه ارادۀ واحدی را مبتنی بر ختم جنگ تبارز داده، همه مشکلات موجود بین الافغانی (اختلافات سیاسی، تباری، زبانی، مذهبی، سمتی و ...) را بدون مداخلات خارجی و وصی و وکیل قرار دادن آنان، به طرق صلح آمیز، در جریان مذاکرات بین الافغانی و با در نظرداشت منافع ملی حل و فصل نمایند.

در وضعیت فعلی جهت دستیابی به راه حل اولی، نه تنها نشانه های از بستن امید به آن دیده نمی شود و رقابت ها عمق و گسترش پیشتر یافته و پیوسته تشدید میگردد؛ بلکه از اراده و اثر گذاری افغانها نیز خارج است. و اما راه دومی چطور؟:

یک مرور سطحی به جریان جنگ، از همان آغاز تا امروز مؤید آشکار این واقعیت است که قربانی اصلی این جنگ افغانها(به شمول کادرها و صفوف و حتی برخی از رهبران احزاب و تنظیم های جهادی) و بخصوص اقشار و لایه های نادار و آسیب پذیر جامعه افغانی اند. جنگ پیوسته جان، مال، آرامش و حتی نوامیس شخصی و ملی مردم افغانستان را تهدید نموده، خون، ویرانی و فاجعه آفریده و می آفریند. این واضح است که مردم از جنگ به ستوه آمده اند، ولی با آنهم نتوانسته اند ارادۀ واحدی را برای ختم جنگ تبارز دهند. چرا؟:

جواب به این سوال را در ادامه این سلسله بخوانید.