فقیر محمد ودان

پنجم میزان ۱۳۹۵ (۲۵ سپتمبر ۲۰۱۶)

به مناسبت بزرگداشت از بیستمین سالروز حماسۀ شهادت دوکتور

نجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغـانستـان و رهـبـر حزب وطن

 

 

...و پیام امواج نورانی سرکشیده از آن بلندای دار...

باز هم تَک، تَک های بی پایان قدم های زمان، اینک آهسته و دلگیر در کوچه باغ های پر خم و پیچ زندگی، بسوی نیمه های شبی راه می نوردد که فردای آن پنجم میزان 1995 است. بعد از یک شام جنجالی، نارام، با افکار پریشان و تخیل آنچه که درست بیست سال قبل در بعد از نیمه های شب، هزاران کیلومتر دورتر از این ساحل آرام و قفس طلایی، در قلب مادر وطنم، در کابل عزیز اتفاق افتاده بود، حالتی روانی آمیخته از غرور، خشم، نفرت و افتخار را بر ذهن و روان من در حالی مستولی می ساخت که سر بر بالین نهادم.

خوابِ نارامی دارم. در خواب می بینم که کابل ما بازهم هدف هجوم راکت های کور اجیران آی. اس. آی پاکستان قرار گرفته و درست قلب کابل، دامنه های آسمایی پر افتخار و ده افغانان و اطراف و نواحی پل باغ عمومی را هدف گرفته و پیوسته شلیک مینمایند و خون و دود ویرانی بار می آورند.

می بینم که خرس قطبی بازهم دهن خونینش را باز کرده و با تبارز خشم، چشمان موزی و طماع خویش را بسوی مادر وطن من دوخته، پیهم قوله میکشد و دندان می جود.

می بینم که دیو سیرتان سیاه جامه، با دشنه های پنهان در پشت عبا و قبای تذویر در کمینگاه غرب، کمین گرفته و تلاش دارند تا پیگر زخمی مادر وطن مان را تحت ضربات قرار داده و با جاری ساختن فواره های خون، عطش استیلاگرانۀ شان را فرو نشانند.

می بینم که بازهم کاوبای های خشم گینِ لباس راداری ای سلاح بدست، سوار بر ستوران نیزگام، بیباکانه ارغوان های دامنه های شیردروازه و تپۀ مرنجان را لگدمال و گرد وغبار صُم این ستوران بد مست، هوا و فضای کابل ما را گردآلود و خفقان آور می سازند.

می بینم که آفتابِ غرق در امواج تاریکی و در جدال با لشکر شب، با متانت و غرور میرزمد و با تن خونین بسوی فردای روشن گام بر میدارد؛ تیر میخورد، خون از بدنش فوران میزند، جامۀ نورانی تنش با خون آغشته می شود، می افتد و باز برمیخیزد و با اشعۀ طلایی وجودش هجوم پیهم امواج تاریک را یکی بعد دیگری به عقب میراند و با تن سوراخ، سوراخ و پیکر خونین، پیوسته و بی امان، قهرمانانه میرزمد و حماسه می آفریند. تا اینکه، سرانجام با چهرۀ لاله گون در تالاب خون خود غرق و در سپیده دم صبح، روح او کابل را خدا حافظ گفته به خدا می پیوندد و تن خونینش از آن بلندای دار بر کابل ماتم زدۀ آن روز، کابل امروز، کابل فردا و فرداها، توأم با نوای موزون «اَن الحق»، نور می تاباند و بدین طریق تلاش مینماید تا پیکر زخمی کابل را دوباره التیام نموده، گرما و روشنی بخشد.

سر از بالین برمیدارم، احساس آرامش عجیبی مینمایم، آن دلهره و تشویشِ قبل از سر گذاشتن بر بالین را ندارم. توگویی آن گرما و نوازش نور خورشید، از آن بلندای دار، در حالی مرا آرامش بخشیده که نوای «ان الحق» آن هنوز چون سرود جاودانه، گوشهای مرا نوازش داده، روح مرا پالایش، ذهن مرا آرامش و «فکر و ذکر» مرا محتوا بخشیده و استقامت میدهد. با چنین حالتی به سپیده دم امروز، روز پنجم میزان سال 1395، چشم باز نمودم و به فکر لحظاتی افتیدم که درست بیست سال قبل از امروز، در نیمه شب نخستین ساعات پنجم میزان 1375 خورشیدی، دوکتور نجیب الله رئیس جمهور اسبق جمهوری افغانستان و رهبر حزب وطن، در میان امواج توفندۀ تاریکی شب، یکه و تنها چون کوهِ استوار، با قامت برافراشته و گردن بلند، در برابر هجوم خفاشان سرازیر شده از سیاهچال های آی. اس. آی پاکستان و لشکر جهلِ تحت قومندۀ آنان، به پا ایستاد و در دفاع از تمامیت ارضی، ارزشها و نوامیس ملی مادروطن خویش و در بستر یک توطئه کثرالجوانبِ از قبل پلان شده توسط شبکه های استخباراتی دشمنان افغانستان، جام شهادت نوشید و یکی از حماسه های پرافتخار ملی ما را ثبت تاریخ معاصر افغانستان نمود.

روح این شهید نامدار دفاع از نوامیس ملی شاد و یاد شان گرامی باد!

آری!

نجیب الله رهبر فکری ـ سیاسی ما، با حماسۀ شهادت خود بر مرگ غلبه کرد و به زندگی جاودانه رسید. این زندگی جاودانه چون امواج نورانی سرکشیده از آن بلندای دار، در رگ و خون و فکر و احساس هزاران جوان افغان، بدون در نظرداشت تعلقات نژادی، زبانی، مذهبی و سمتی در جریان است و نسل به نسل با گسترش و عمق هرچه بیشتر ادامه می یابد. شهید سرافراز وطن، به همه رهروان کنونی و آیندۀ راه و آرمانهای خویش، میراث بزرگ از پندار، گفتار و کردار نیک بجا گذاشته که در روشنی و با سرمشق قرار دادن آنان، راه رزم و پیکار مقدش شان را بسوی آیندۀ فروزان برای وطن و هموطن ما تَشخُص و روشنی میبخشند.

شهید دوکتور نجیب الله سرمشقی بود که با تمام شخصیت فرۀ ایزدی (کارزماتیک) خویش، نمونۀ عالی ای از فداکاری، از خودگذری و تواضع، وحدت طلبی، وفاق و همگرایی محسوب میگردید. او از «کنار زدن ها» بیزار و بر «کنار آمدن ها» اصرار میداشت و درین راه با عزت النفس، شجاعت و قاطعیت عمل می کرد. او همیشه و آگاهانه خویش را بمثابه پلی قرار میداد تا دیگران از روی آن بسوی صلح و ثبات کشور عبور نمایند.

آری!

نجیب الله سرمشق پرافتخاریست که همه مدعیان راه و آرمانهای خود را بدون خودخواهی های فریندۀ لحظوی، بدون خود محور بینی، بدون جلوه فروشی های کاذب و گذرای بازاری، بدون توصل به «پیغور» های ناشی از عقده های واپس زدۀ مبتنی بر فرهنگ عقبماندۀ قبیلوی، با تواضع، صبر و تحمل و بردباری، بسوی درک سالم از قضاوت های تاریخی و توجه به مسوولیت های تاریخی در قبال چنین قضاوت ها فرا میخواند که می باید با کار و تلاش صادقانه، آرام، متین و توأم با عزت النفس، خویشتن را پلِ ساخته تا از آن نهضت ترقیخواهانۀ کشور بتواند بسوی ساحل نجات وطن از بحران کنونی عبور نموده و نقش شایستۀ اش را درین زمینه به درستی و با مسوولیت ایفأ نماید.

خوشبختانه؛ اینک در بزرگداشت از بیستمین سالروز حماسۀ شهادت نجیب الله، همه رهروان راستین و علاقمندان این شهید نامدار کشور نه تنها در زیر یک سقف واحد و با یک صدا یاد او را گرامی میدارند؛ بلکه مصمم اند در پرتو اندیشه ها و با سرمشق قرار دادن او: می باید با نه گفتن به هویت های متفرق کنونی شان، هویت پرافتخار واحد (عضو حزب وطن) را با ادغام در یک ساختار واحد تبارز داده و با چنین هویتی بسوی کنگرۀ واحد، حزب واحد و درنهایت تبارز مواضع و ارادۀ واحد گام بردارند. چنین افتخاری، اقدام بزرگ تاریخی است و افتخار باد بر همه همرزمانیکه با صداقت، متانت، از خود گذری و اصولیت، نقش و سهم فردی و جمعی شان را با تواضع و از خودگذری درین زمینه مسوولانه ایفا نموده و ایفأ مینمایند.

همزرمان عزیز! عزم تان استوار و رزم تان پیروز باد.