سه شنبه ۱۵ میزان ۱۳۹۳ - سید روح‌الله رضوانی

 

او چگونه رییس‌جمهوری خواهد بود؟

اشرف غنی احمدزی، پس از ماراتونی نفس‌گیر و طولانی توانست مقام دومین رییس‌جمهور افغانستان پس از یازده سپتامبر را به‌دست آورد. او که فعالیت‌های زیادی را در عرصه سیاست و حکومت تجربه کرده است، شاید می‌خواهد برای آخرین‌بار در بالاترین منصب سیاسی کشور، طرح‌ها و آرزوهای خود را در این حیطه نیز عملی سازد.
گذشته از نوع رفتار و مدیریت غنی در دوره رقابت‌های انتخاباتی و منازعات و مذاکرات بعد از انتخابات تا اعلام نتایج نهایی، آنچه نقطه شروع حرف و حدیث‌ها در مورد او شد، سخنرانی سیاسی و رفتارهای او در مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری بود. او با ارایه سخنرانی متفاوت از آنچه تا آن زمان تجربه شده بود، توانست تا حدی تحسین حتی مخالفان سیاسی خود را برانگیزد و همه را به این نکته امیدوار کند که آنچه غنی از خود به عنوان فردی با‌برنامه، نظام‌مند و قاطع نشان می‌داد، پس از انتخاب قطعی او به عنوان رییس‌جمهور نیز ادامه دارد. او هم‌چنین با اظهار قدرشناسی رسمی از همسرش لورا، با عنوان بی‌بی گل در مراسم تحلیف نشانه‌های اولیه بروز رفتاری متفاوت و غافل‌گیرکننده را از خود به نمایش گذاشت. این رفتار او تداعی‌کننده رفتار بسیاری از رییس‌جمهورهای دنیای بود که همراه با همسرشان در محافل رسمی حاضر می‌شوند و معمولا نیز همسرشان نقش یک مدیر و فعال امور خیرخواهانه اجتماعی را بر عهده می‌گیرد. چیزی که غنی نیز در مورد لورا آن را وعده داد.
«
در اینجا لازم می‌دانم تا از شریک حیاتم و همسر گرامی خود، بی‌بی گل، برای حمایت همیشگی از من و افغانستان تشکری کنم. بی‌بی گل همیشه از بی‌جاشدگان داخلی، زنان و اطفال افغان حمایت کرده است و مطمینم که به این کارش در آینده هم به صورت رضاکارانه ادامه خواهد داد
این رفتار غنی که تا حد زیادی هم‌سطح با رفتارهای سایر مقامات هم‌پایه او در دیگر کشورهای پیشرفته محسوب می‌شود، امیدها را نسبت به تغییرات، جدی‌تر می‌کرد. وعده‌ای که با این رفتارهای نمادین و عملی، بسیار امیدوارکننده نیز به نظر می‌رسید. حضور بی‌بی گل در ارگ ریاست‌جمهوری با حجابی عملا متفاوت از حجاب معمول و مورد انتظار، گمانه‌زنی‌ها را نسبت به تغییرات در حیطه‌های مرتبط با فرهنگ و امور زنان دامنه وسیع‌تری بخشید و برای برخی حتا تداعی‌کننده تغییرات دوره امانی بود.
اما غافل‌گیری‌های اصلی غنی از روزهای بعد آغاز شد. هرچند او در سخنرانی روز تحلیف خود خشم قوه قضاییه را با خطاب نسبتا تهدیدآمیز خود برانگیخته بود و نشان داده بود که قصد دارد کاری کند کارستان، اما تا روز دوم کسی چندان باور نمی‌کرد که آن‌چه غنی در سخنرانی خود خطاب به قوه قضاییه گفته است چیزی بیشتر از یک تذکر مدیریتی باشد؛ تا حدی که قوه قضاییه سریعا به خودش جرات داد و به صورتی واکنشی نسبت به این صحبت غنی جوابیه‌ای تا حدی سرزنش‌آمیز صادر کرد. اما تصمیمات روزهای بعد نشان از رفتاری متفاوت‌تر و قاطع‌تر از آنچه انتظار می‌رفت داشت. غنی در دستوراتی پی‌در‌پی پرونده کابل‌بانک را مجددا فعال ساخت. تمامی وزیران را به درجه سرپرستی تنزل داد. تمامی والیان را سرپرست اعلام کرد و دستور داد آمران حوزه‌های امنیتی کابل گزارش وضعیت خود را شخصا به دفتر ریاست‌جمهوری ارسال کنند.
فرمان‌های غافل‌گیرانه، حساس و کاملا شفاف غنی دیگر همه را با یک سوال مواجه کرده است؟ او واقعا چگونه رییس‌جمهوری خواهد بود؟ تصمیمات او از کجا ناشی می‌شود؟ آیا این فرمان‌ها، تصمیمات شتاب‌زده و فی‌البداهه‌اند یا از قبل برنامه‌ای برای آن وجود داشته؟ اگر این طور است چرا هیچ‌کس کوچک‌ترین حدس و گمانی را در مورد آنها مطرح نکرده بود؟ آیا این تصمیمات شخصی است؟ پاسخ به این سوالات انگیزه اصلی نگارش این مقاله را نیز شکل می‌دهد. روانشناسی شخصیت اشرف غنی احمدزی چه چیزی به ما می‌گوید؟
آنچه در مورد اشرف غنی مانند هر رییس‌جمهور دیگری در مقام رهبری یک کشور مطرح است، نوع مواجهه او با موضوع قدرت است. آنچه در تحلیل شخصیت رهبران و روسای جمهور دنیا مورد بررسی قرار می‌گیرد، نوع مواجه آنها با قدرت، میزان پیچیدگی شناختی و میزان تخصص‌شان است.

میزان نیاز‌مندی به قدرت

یک رهبر به میزان نیازمندی‌اش به قدرت و سلطه می‌تواند رفتارهای متفاوتی از خود، خصوصا در رابطه با زیردستانش داشته باشد. رهبران نیازمند به قدرت از نظر سبک رهبری به صورت فزاینده در کار خویش مقتدر و مدعی خواهند بود و تسلط بیشتری بر زیردستان خود و تصمیم‌گیری‌های سیاسی اعمال می‌کنند.
این رهبران بیشتر به جلوگیری از تصمیم‌گیری آزادانه و بحث‌های درون‌گروهی اقدام می‌کنند و دارای میزان بالاتری از تسلط شخصی بر فرایند سیاست‌گذاری و اقدامات زیر دست خود هستند.
به نظر می‌رسد غنی دقیقا فردی قدرت‌گراست. او تصمیماتش را در نهایت شخصا می‌گیرد و برایش مهم است که چه کسی وارد حیطه قدرت او می‌شود. غنی زمانی که ریاست دانشگاه کابل را بر عهده گرفت، دستور داد اطراف دانشگاه کابل را دیوارکشی کنند. این تصمیم او نمادی است از اصرار او بر تعیین محدوده و قلمرو قدرتش. هرچند این رفتار بسیار نمادین تفسیر می‌شود اما رفتارهای مشابه او همان هفته‌های اول شروع به کارش در نقش رییس‌جمهور نیز این نماد را دوباره عینیت می‌بخشد. نوع تعیینات و مکان کار رقیب سیاسی او، داکتر عبدالله در ارگ ریاست‌جمهوری تداعی‌کننده همین موضوع است که کسی نمی‌تواند به‌راحتی وارد قلمرو قدرت و تصمیم‌گیری او شود، حتی به لحاظ مکانی. از دیگر سو غنی فردی است که برای حفظ اقتدار خود انعطاف‌پذیری زیادی دارد. به‌نوعی غنی در هدف خود سخت‌گیر اما در روش به‌دست آوردن آن بسیار انعطاف‌پذیر و واقع‌بین است. شاید غنی را بیشتر از این که فردی قدرت‌طلب بدانیم، باید اقتدار‌طلب دانست. به نظر می‌رسد او اگر به زمینه‌ای دست یافت حاضر نیست با هر کیفیتی در آن زمینه عمل کند و اصرار بر اثبات اقتدار و توانایی خود در آن زمینه دارد. این ویژگی او هم می‌تواند نوید‌بخش مدیریتی اقتدارگرا و قدرتمند باشد و هم تشویش‌هایی در زمینه انحصارگرایی و استبداد شخصی را ایجاد کند. تشویش‌هایی که البته با توجه به انعطاف‌پذیری‌های غنی در مذاکرات تقسیم قدرت با عبدالله و دیگر جنبه‌های شخصیتی او تا حدی کاسته می‌شود.

پیچیدگی شناختی

ویژگی دیگری که باید در غنی مورد بررسی قرار داد، میزان پیچیدگی شناختی اوست. افراد پیچیده، هنگام تصمیم‌گیری‌ها نیازشناختی بیشتری برای کسب اطلاعات دارند، به اطلاعات تازه توجه بیشتری نشان می‌دهند و پردازش نظام‌مند را بر پردازش اکتشافی ترجیح می‌دهند، و با بار اضافی اطلاعات، بهتر از همکاران کم‌تر پیچیده خود کنار می‌آیند.
افراد کم‌تر پیچیده به نشان دادن علایمی از جزمیت گرایش دارند، در باره مسایل به‌صورت سیاه و سفید قضاوت می‌کنند. اطلاعاتی را که نظام‌های بسته کنونی اعتقادی‌شان را تهدید می‌کند نادیده می‌گیرند و توانایی محدودی در تطبیق باورهای خود با اطلاعات جدید دارند.
چند رفتار غنی نشان می‌دهد که او به لحاظ شناختی فرد پیچیده‌ای است. ساده‌ترین دلیلش ذهن برنامه‌ریز، خلاق و مدیریتی غنی است. این که برنامه‌ها و طرح‌هایی که غنی در دوران کمپاین‌های تبلیغاتی‌اش ارایه داده است تا چه حد عملیاتی می‌شود، موضوع دیگری است. آنچه در این بعد اهمیت می‌یابد این است که او مانند دیگران ساده و خطی فکر نمی‌کند و به لحاظ نظری به خوبی رابطه تنگاتنگ و درهم‌تنیده متغیرهای حکومت‌داری خوب را در نظر می‌گیرد.
غنی کار خود را با دستور مبارزه با فساد صورت گرفته در کابل‌بانک آغاز کرد. این یعنی غنی در ذهن خود، با تفکر قالبی موجود در جامعه نسبت به موضوع فساد مقابله کرده است. تفکر قالبی موجود در جامعه این است: «فساد در افغانستان گم نمی‌شود. این فساد را نمی‌شود کاری کرد. مبارزه با فساد را نمی‌شود با زورمندان شروع کرد.» این افکار دیگر نه تنها افکار عمومی، بلکه تصور غالب سیاسیون، تحلیلگران، مدیران و قدرتمندان جامعه افغانستان را شکل می‌دهد. در حالی‌که دستور غنی دقیقا در تعارض با تمامی این افکار قالبی و تثبیت شده جامعه است. هم‌نوا نبودن با افکار قالبی جامعه اولین ویژگی یک تفکر پیچیده است.


سایر فرمان‌های غنی نیز تاکنون به نوعی نشان از عدم باورمندی و تسلیم‌پذیری غنی نسبت به باورهای جزمیت یافته و قالبی جامعه است. باوری که نسبت به برخی والیان، زنان فعال در عرصه سیاسی و جامعه مدنی و دیگر مقامات سیاسی نظامی در کشور وجود دارد اجازه نمی‌دهد چنین فرمان‌های کنترول‌کننده‌ای نسبت به آنها صورت بگیرد. اما نوع برخورد غنی با آنها نشان داد که او مانند دیگران فکر نمی‌کند و از تفکر خطی ساده و سطحی جامعه رنگ نگرفته است، حتی اگر در مواردی تظاهر کند مانند دیگران می‌اندیشد. قدرشناسی رسمی غنی از همسرش و نوع پوشش او در ارگ ریاست‌جمهوری نیز نشان‌دهنده همین موضوع است.


ترکیب دو ویژگی اقتدارگرایی و پیچیدگی شناختی غنی این می‌شود که او چندان مشاوره‌پذیر، به معنی معمول آن در افغانستان نیست. در افغانستان اگر از کسی مشورت خواستی به نوعی به او بدهکاری و اگر به مشوره او عمل نکردی باعث رنجش او شده‌ای و بدهکار او خواهی بود. به همین دلیل افرادی که زیاد مشورت می‌گیرند بعد از مدتی قدرت و توان تصمیم‌گیری مستقل خود را از دست می‌دهند. این بسیار مهم است که رییس‌جمهور چطور مشورت می‌گیرد. خصوصا اگر این مشورت‌گیری در موضع و موضوع قدرت باشد. به نظر می‌رسد غنی بیشتر از آن که از اطرافیان خود مشورت بگیرد، از آنان اطلاعات می‌گیرد و در نهایت این خودش است که تصمیم خواهد گرفت. تصمیماتی که برای برخی از آنها به طور مستقیم هیچ مشورتی صورت نگرفته است. اما ممکن است در رابطه با آن موضوع اطلاعات گسترده و مفیدی جمع‌آوری شده باشد. دلیلش بسیار ساده است، مشورت گرفتن در این کشور فرد را به تدریج به هم‌رنگی با مشورت‌دهنده می‌کشاند و این با روحیه اقتدارگرا و ذهن پیچیده غنی سازگار نیست.

تخصص و تجربه

سومین مولفه‌ای که باید در شخصیت یک رییس‌جمهور مورد تحلیل قرار داد، میزان تخصص او در سیاست است. تجربه پیشین در سیاست یا تخصص رهبران تاثیر مهمی بر سبک تصمیم‌گیری آنها در ریاست‌جمهوری و طبیعت تعامل آنها با گروه مشاوران و میزان نیرویی دارد که رهبران برای جا انداختن مواضع خود در سیاست‌ها به کار می‌برند. تجارب پیشین این حس را در رهبران ایجاد می‌کند که بفهمند کدام اقدامات در موقعیت‌های خاص موثر و کدام غیرموثرند. هم‌چنین به آنها می‌آموزد به کدام نشانه‌های محیطی باید توجه کرد و کدام را نامربوط دانست.


رهبران با تجارب بالا بیشتر احتمال دارد به تحمیل نظر شخصی خود و اعمال کنترول در سیاست‌گذاری‌ها اصرار ورزند و در برابر دیدگاههای مشاوران به استقلال بیشتر گرایش داشته باشند. در واقع رهبران مجربی که خود صاحب تخصص در حوزه‌ای از سیاست‌اند احتمال بسیار کم‌تری می‌رود بر آرای مشاوران خود تکیه کنند یا از تصورات قالبی ساده یا تمثیل برای درک موقعیت‌های سیاسی استفاده کنند. چنین رهبرانی علاقه بیشتری به جمع‌آوری اطلاعات جزیی از محیط سیاسی دارند و نسبت به همکاران کم‌تجربه‌تر خود از فرایند سنجیده‌تری برای تصمیم‌گیری استفاده می‌کنند؛چیزی که در مورد غنی به آن اشاره شد.
غنی سابقه تحصیل و تدریس در حوزه سیاست دارد. در بانک جهانی و بعد از آن در اداره افغانستان بعد از یازده سپتامبر به عنوان مشاوری فعال و قابل اعتماد فعالیت داشته و در حوزه قدرت و سیاست عملی نیز موقعیت‌های بالایی را در سطوح عالی تجربه کرده است. او طراح اصلی برنامه همبستگی ملی بود که از خلاقیت‌های مدیریتی او محسوب می‌شود. طرحی که بسیار واقع‌بینانه و متناسب با نیازهای افغانستان در بالاترین سطح جنبه عملیاتی به خود گرفت. او تجربه وزارت مالیه، ریاست دانشگاه کابل و انتقال امنیت به نیروهای داخلی را پشت سر گذاشته و آن‌قدر در عرصه قدرت، مدیریت، سیاست و رقابت‌های سیاسی بوده که بتوان از او به عنوان فردی تخصص‌یافته در این حوزه یاد کرد. در تمامی این موارد غنی چیزی برای گفتن و نشان دادن دارد.
افراد خلاق با روحیه تهوری مانند غنی، به همان میزان که ریسک‌پذیر، کل‌نگر و واقع‌گرا هستند، بر تشخیص‌ها و تصمیم‌های خو مصرند و از قاطعیت خود لذت می‌برند.
غنی مردی است که می‌خواهد شخصیت تهورطلب، ریسک‌پذیر، رقابت‌طلب، خلاق و مدیر خود را در بلندترین و ماندگارترین عرصه ممکن آن یعنی ریاست‌جمهوری تجربه کند. او فردی اثبات‌گر است که براحتی از اهداف خود کوتاه نمی‌آیند و شاید حاضر باشند برای دست‌یابی به هدفش که همان اثبات توانایی و عملیاتی کردن طرح‌هایش است خطر کند و هزینه‌های زیادی را بپردازد. چنانچه خود نیز در سخنرانی روز عید قربان به‌خوبی شخصیت اثبات‌گر، صریح و قاطع خود را نشان داد: «تحقق وعده‌هایم را در عمل ثابت خواهم کرد. به مخالفان مسلح با صراحت اعلام می‌کنم که جنگ راه حل نیست
قاطعیت، ریسک‌پذیری و هزینه پردازی‌هایی که مردم جامعه افغانستان نیز به آن نیاز دارند اما شجاعت، باورمندی و مهارت‌های بکاری‌گیری آن را ندارند. اگر غنی بتواند از آسیب‌های احتمالی ویژگی‌های شخصیتی خود، یعنی خودمحوری، هیجان‌زدگی و شتاب‌زدگی، خود را دور نگه دارد با این ویژگی‌ها می‌تواند جامعه را به توسعه‌ای پایدار سوق دهد. تجربه، تخصص و واقع‌بینی غنی نسبت به حساسیت‌ها و نیازهای جامعه افغانستان می‌تواند او و کشور را از آسیب‌های احتمالی این خصوصیات شخصیتی دور کند

از :هشت صبح