اژدهای بامیان ، افسانه یا واقعیت؟

مدتی قبل کلیپی در مورد برجسته گی های یک کوه در بامیان که تا حدودی شبیه یک اژدهای خفته بود در فضای مجازی پخش شد و بار دیگر به افسانه " اژدهای بامیان " رونق بخشید . از همان زمان خیلی ها از من در مورد این اژدها سوال های بسیاری پرسیده اند :
آیا این اژدها واقعا وجود داشته است؟ 
آیا حضرت علی شخصا این اژدها را کشته است ؟
تاریخ در این باره چه میگوید ؟
و سوال هایی از این قبیل ، بالاخره تصمیم گرفتم که به جای اینکه ده ها و صدها بار به تک تک این سوال ها پاسخ بدهم مقاله ای در این مورد بنویسم .

بر اساس افسانه های بامیانی در گذشته های دور اژدهایی در بامیان زندگی میکرده که از دهانش آتش بیرون می آمده است . این اژدها با خوردن مردم و حیوانات اهلی مردم کار را بر آنان تنگ کرده بود و آنها هم از پس او بر نمی آمدند تا اینکه حضرت علی شخصا به نبرد آن اژدها شتافت و او را کشت .
شکی نیست که منشای این افسانه کتاب خاوران نامه است ، خاوران نامه منظومه ای کهن و حماسی است که ابن حسام خسوفی آن را با الهام از شاهنامه فردوسی و به زبان فارسی سروده  است .قهرمان اصلی خاوران نامه حضرت علی است و یاران او یعنی مالک اشتر (رح) ، قنبر (رح) و ... هم از قهرمانان رده دوم هستند .
حضرت محمد (ص) پیامبر بزرگ اسلام و دخترشان فاطمه زهرا (رض) از شخصیت های دیگر این منظومه هستند .
پیامبر دیگر الهی خضر (ع) هم در بعضی مواقع به کمک حضرت علی می آید .
حضرت علی در خاوران نامه با موجودات عجیب و غریب بسیاری میجنگد ، به جنگ پیل گوشان میرود ، با اژدهای چند سر مبارزه میکند و دیوان را از پای درمی آورد .
از آنجا که حضرت علی یکی از شجاع ترین مردان روزگار بوده است و در کارنامه جنگی آن حضرت پیروزی های مهمی دیده میشود
اما در این جا ما کاری به دیوان و پیل گوشان نداریم و فقط به نبردهای حضرت علی و اژدها ها میپردازیم :

پدید آمد آنگه یکی اژدها
که ابلیس را زو نبودی رها
به هر سر بر آن اژدهای دامن
دهان پر آتش کشیده چنان
بینداخت آتش ز سرهای خویش
بپیچید برهم سر و پای خویش
...چون در پیش آن مار حیدر رسید
بزد خنجر و یک سر از وی برید
دگر ره درآمد سر فراز کرد
به شمشیر بر اژدها حمله برد
یکی تیغه رو بر سر  اژدها
بدو نیمه شد پیکر اژدها (۱)

و :

چو از روز یک نیمه گذشت
برآمد خروشی ز دریا و دشت
دهان پر آتش گشاده فراخ
زبانی برون کرده زو سر دو شاخ
بیامد پر از کین و سر پر ز زخم
چو تشفی بر آتش گشاده دو چشم
بغلطید بر خون تن اژدها
وزو نعره سهمگین شد رها (۲)

و :

یکی نعره آمد مر او را به گوش
کز آواز او کوه شد پر خروش
یکی اژدها دید کامد پدید
سراسر سر کوه از او ناپدید
دهان همچو دوزخ گشاده به هم
سر کوه از او پر تفَ و دود و دم
بیامد خروشان و دم می کشید
تو گفتی زمین را به هم می کشید
... چنین گفت حیدر که هفتاد بار
زدم بر بَر اژدها ذوالفقار
چو آن مار ناچیز و نابود گشت
به خونش همه کوه آلود گشت  (۳)

با وجود آنکه خاوران نامه اثر حماسی ارزشمندی است اما بیشتر مطالب آن منجمله  شاهکارهایی که از قهرمانان آن سر میزند زائیده تخیل نویسنده آن است و یک درصد هم ارزش تاریخی ندارد .
در بامیان هم تا آنجا که من میدانم بیشتر از یک پیکره اژدها مانند وجود داشته است ، این اژدهاها به مرور زمان و به وسیله عوامل طبیعی به وجود می آمده اند ، جان آلفرد گری پزشک دربار عبدالرحمن خان که یکی از این اژدها ها را دیده بود در خاطراتش مینویسد :

وقتی در بامیان بودیم، جان محمد مرا به جایی در چند مایلی راه برد تا برایم
یک اژدهای سنگ شده ... را نشان دهد. (جان محمد) مدعی بود که محمد اکبر این اژدها را در یک نبرد تن به تن کشته است و الله (ج) آن را به سنگ تبدیل کرده است...
اژدهایی که من دیدم تخته سنگی بزرگ و عجیب الشکل بود که طی قرن ها
توسط رسوبات کاربونات آهک از چشمه ای که هنوز هم در کنارش فوران میزد،
به وجود آمده بود. (۴)

منابع :

۱_خاوران نامه ، ابن حسام خسوفی ، ۱۳۳۱ ، کابل ، ص ۷۰ و ۷۱
۲_همان ، ص ۱۹۴
۳_همان ، ص ۲۲۵
۴_در دربار امیر ، در دربار امیر ، ص ۱۶۹