وظیفهٔ مبرم جوانان آگاه کشور

هلند، دسمبر ۲۰۲۱

اوضاع اجتماعی – اقتصادی در افغانستان در زیر سیطرهٔ طالبان  روز تا روز ابتر شده میرود. فقر، گرسنگی و بیکاری آهسته آهسته پا در گلیم خانه هایی بسیاری از باشندگان کشور باز میکند. رسانه های بین المللی بیشرمانه با پر رویی تمام وسیعاً بحران اقتصادی کشور ما و اینکه «عنقریب افغانستان سقوط میکند» را پخش میکنند. آنها نمی گویند این امریکا و غرب بود که در توافق با این تروریستان کمرنظام کشور ما را در تمام عرصه های نظامی، امنیتی، سیاسی، مدنی، اجتماعی و اقتصادی شکستاندند، همه بخش ها را فروپاشاندند و تروریستان و پاکستان را در کشور ما حاکم ساختند وحالا مضحک جلوه خواهد کرد تا جامعهٔ جهانی ومردم افغانستان از این گروه تروریست دست نشانده پاکستان طلب آزادی، نظم، اداره، کار، نان و معیشت داشته باشند زیرا این گروه حاکم مستقیماً از جانب سازمان استخبارات نظامی پاکستان تعلیم، تربیه، تجهیز و اداره گردیده و در یک معامله پنهانی با ایالات متحدهٔ امریکا بر سر قدرت آورده شده اند که خواسته های مدنی و معیشتی از این این گروه با آنکه عدهٔ از سخنگویان شان ژست های ملی میگیرند، مردود و باطل است.

البته ناگفته نباید گذاشت بزرگترین خدمتی را که طالبان خواسته و یا ناخواسته برای مردم و کشور ما انجام داده اند همانا قلع و قمع دزدان وزورگویان تنظیمی، مافیا ها، قاچاقبران و غاصبین دارایی های عامه، سکتاریست ها ی تفرقه افگن ماجراجو و تجزیه طلب، مفسدین و جیره خواران خارجی که در این بیست سال اخیر خون ملت را می مکیدند و در درون نظام پایه های نظام را تخریب میکردند. در حالیکه همین نیرو های اهریمنی درون نظام زمینه ساز مؤفقیت طالبان هم بودند. ولی طالبان بخوبی میدانستند آنانیکه در همکاری با متجاوزین به مادروطن شان خیانت کردند به آنها هرگز وفادار بوده نمیتوانند و به همین دلیل گذاشتند تا آنها گور شان را گم کنند.  

در این میان مردم ما نیز کفارهٔ غفلت، ناتوانی و ناآگاهی شان را در تشخیص منافع علیای کشور وتفکیک دوست و دشمن میپردازند و اگر این ملت بیدار و آگاه نگردد و اگر این ملت بدون تشخیص نیک و بد همچنان در پی ناکسان و دشمنان نقاب پوش و بی نقاب بروند این سلسله کماکان ادامه خواهد داشت. زمانی روس ها سازمان و یا گروه هم پیمان خود را بر سر قدرت آوردند آنها بخوبی میدانستند که زمام ارادهٔ اکثریت قریب به تمام مردم افغانستان در دست ملای مسجد، خوانین و روحانیون که اکثریت شان عناصر خود فروخته و بی باور به منافع علیای ملی کشوراند، است و این گروه بدون محاسبهٔ ظرفیت خودی و امکانات اجرائیوی بگونهٔ مستقیم و لجوجانه بر این عناصرتاختند(۱۹۷۹ -۱۹۹۲) و این اهریمنان هم بی درنگ به دامان ارتجاعی ترین دشمنان افغانستان چون پاکستان، ایران، امریکا، انگلیس و عرب سعودی پناه بردند ودهل جنگ علیهٔ کشور نواختند، آنها برای کشورما با شعار هایی جذاب مجاهد ساختند و جنگ را همچنان مشتعل نگهداشتند(۱۹۹۲-۱۹۹۶). متعاقب آن در بازی های پشت پرده امریکا و پاکستان فیصله به طالب سازی کردند و در مدت کمتر از یکماه طالب را تقریباً در سراسر افغانستان حاکم ساختندو بر مردم تاختند. نه تنها تمام حقوق و آزادی های مردم را سلب کردند بلکه حتی حق زندگی کردن را نیز از مردم گرفتند و مردم را به مهاجرت های کتلوی مجبور ساختند. (۱۹۹۶-۲۰۰۱) پس از این همه فعل و انفعال امریکا به بهانهٔ حادثهّ ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ اما در حقیقت بمنظور تخویف پاکستان از همسویی با چین و با دید استراتیژیک تشکیل گروه های مزاحمت و مداخله در امور داخلی چین و پروژه های انکشافی آنکشور( نهضت اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ایغور،داعش و ده ها گروه تروریستی دیگر) به همراهی ۴۶ کشور به وطن ما تجاوز کردند ودر غایت این حمله صرف اهداف استراتیژیک امریکا و همپیمانانش مطمع نظر بود و برای تحقق این اهداف از بستر افغانستان مردم ما را زیر نامهای تاجک وپشتون، شیعه و سنی، شمال و جنوب و ده ها نام دیگر به جان هم انداختند و صد ها هزار نفر را در سراسر کشورمسلح ساختند در حالیکه بصورت مشهود میدانستند که در پنجشیر، بلخ، شبرغان، هرات وبسا جاهای دیگر انبار های بزرگی از سلاح، مهمات تجهیزات جنگی را انبار کرده اند و بوسیلهٔ همان انبار های سلاح و مردم دنباله رو نادان و نا آگاه شهر ها و روستا ها حاکمیت کشور را تهدید میکنند ولی هیچگاهی نه تنها مانع این عناصر خود فروخته نگردیدند بلکه تا اخیر سقوط نظام از آنها حمایت کردند و هم اکنون هم زیر نام حکومت فراگیر یا وسیع البنیاد در حقیقت برای دوباره شریک سازی آن زورگویان در قدرت مصروف چانه زنی بین المللی و تهدید و تخویف طالبان میباشند و همچنان برای اشتعال جنگ داخلی گروه هایی از قاچاقبران زمرد و احجار قیمتی و غاصبین و جنگجویان شورای نظاری را زیر نام مقاومت دوم پرانچه کرده و به کمک مقامات تاجکستان و هند در جستجوی تدارکات سوق الجیشی  برای این جنگ افروزان میباشند.

من در یادداشت های زیادی این هوشدار ها را تذکار داده بودم که پیآمد این همه دنباله رویی های مردم از غاصبین، دزدان، زورگویان تنظیمی، قاچاقبران و مفسدین چون عبدالله عبدالله، شاه دزدان جمعیتی و شورای نظاری، معلم عطا، دوستم، محقق، تورن اسمعیل و دیگران  که این همه سال خون مردم را مکیده اندو تمام دارایی های عامه و مردم را چپاول کردند پایه های نظام را متزلزل و تخریب کردند و جای گزین آن بدون هیچنوع شک و تردیدی طالبان تروریست ساخت پاکستان است. اما مردم نه تنها این تشخیص و آگاهی را نداشتند تا نظام هر چند با صد ها عیب و نقص را حمایت کنند و در صورت استقرار نظام و ثبات در کشور خواسته های مدنی خویش را مطرح کنند بلکه روز تا روز از طرق گوناگون پایه های نظام را تخریب و تا سقوط نظام از دشمنان نظم عامه حمایت کردند. حالا پیامد این موضعگیری مردم نه تنها حاکمیت تروریستان پاکستانی را در کشور ما تسجیل کرد بلکه همچنان بیکاری، قحطی، گرسنگی، فقر، سلب همه حقوق و آزادی های انسانی را نیزبه ارمغان آورد.

تحلیل وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور بخوبی نشان میدهد که اصلی ترین عنصر در فعل و انفعالات اجتماعی – سیاسی – نظامی در کشورها همانا نقش مردم است. که فکر، ذهن و آگاهی اکثریت مردم ما متأسفانه فرسنگ ها از آزادی، درک کلیه حقوق انسانی، پیشرفت، ترقی، مدنیت و درک منافع ملی فاصله دارد. در پنج دههٔ اخیر بیشترین ارگانهای ادارهٔ کشور، اکثریت احزاب سیاسی، سازمانهای حزبی، اجتماعی و اقتصادی در کشور ما متأثر از فکر اقلیت شهر نشین بوده و فکر این اقلیت شهر نشین در کلیت با فکر اکثریت مردم کشور در تضاد مطلق قرار داشته واین آسیب پذیری محمل فعال در دسترس دشمنان خارجی افغانستان قرار داده که هر آن آنها میتوانستند و میتوانند ازاین محمل های آسیب پذیر منحیث وسیله برای دشمنی و جنگ تا سرحد خانه جنگی و جنگ های داخلی استفاده بعمل اورند که حوادث خونبار پنج دهه اخیر کشور ما صد ها بحران اجتماعی دیگر، افتراقات و مخاصمت های ناشی از جنگ و برادر کشی را نیز به آن افزوده است.

همانطوریکه علم اجتماع، سیاست و مطالعهٔ تجارب جهانی بما می آموزاند حاکمیت ها ونظام های سیاسی هم از طرق دیموکراتیک و مسالمت آمیزاز راه انتخابات وگزینش انتخابی مردم و هم از راه زور بوسیلهٔ جنگها و آشوب های مسلحانه، کودتا ها در تبانی با مداخلات کشور های خارجی و سازمانهای استخباراتی بمیان می آیند.

در شرایط امروزی افغانستان طالبان از راه زور، مسلحانه و به کمک امریکا و پاکستان و بلااثر خیانت خاینین درون نظام چون عبدالله عبدالله، حامد کرزی، دوستم، معلم عطا، محقق، قانونی، تورن اسمعیل و دزدان و زور گویان جمعیتی و شورای نظاری و حمایت مردم نا آگاه و از همه جا بی خبرحاکمیت سیاسی را در کشور ماغصب کرده اند و حالا این یک واقعیت است. اکنون طالبان به همکاری پاکستان شدیداً مصمم اند تا به بهانهٔ تطبیق و اجرای شریعت همه حقوق و ازادی های مردم را غصب کرده و جلو مشارکت مردم خاصتاً زنان را در سطوح مختلف اداره و رهبری سد گردند ناگفته نماند که این فکر و اندیشهٔ طالبان با فکر و خواست طیف هایی بزرگی از روستا نشینان و عدهٔ از شهرنشینان ما همسویی دارد. یعنی طالبان نه تنها عناصر تجاوز خارجی اند بلکه همچنان حمایت باشندگان روستا ها و عدهٔ از شهر نشینان را نیز با خود دارند. پس از طالبان درخواست اعادهٔ حقوق و ازادی های مردم و شرایط مشارکت مردم در ادارهٔ کشور بسیار باطل است. اما این مامول را از طریق بیداری و آگاه سازی مردم از مزایای حقوق و ازادی های انسانی شان و چگونگی مشارکت شان در اداره، اقتصاد و سیاست میتوان بمیدان مبارزه و کارزار سیاسی – اجتماعی کشید. همچنان راه اندازی نافرمانی های مدنی، اعتصابات، تظاهرات و اجتماعات مسالمت آمیز اعتراضی که از یکطرف مردم از مدنیت آگاهی حاصل کنند و از طرف دیگر فشاربر حاکمیت غرض تمکین به خواسته های مردم مضاعف گردد میتوان نقش مردم را ازحاشیه در درون حاکمیت روز تا روز بیشتر و محسوس تر ساخت.    

در همچو اوضاع وشرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشوربسیار لازمی است تا جوانان اگاه، تحصیل یافته و با سواد کشور اعم از زن و مرد با درک سالم و ملی این وضعیت تمام نیرو و امکان خویش را در تنویر اذهان مردم بلخصوص باشندگان قریه ها و قصبات معطوف دارند. برای پیشبرد مدون و قاعده مند این رسالت ملی بهتر پنداشته میشود تا جوانان آگاه کشورسازمان سیاسی افغانستان شمول را پایه گزاری کرده و عناصر آگاه این سازمان بیشترمنبر مسجد را برای آگاه سازی مردم تربیون خویش قرار دهند و با هوشیاری تمام بدون خدشه دار ساختن و اهانت به باور های دینی مردم آنها را ازدرون مایهٔ اصلی دین اسلام، حقوق و آزادی های انسانی، ترقی، پیشرفت، مدنیت و مزایای تحقق منافع همگانی آگاه سازند. این سازمان سیاسی تلاش مضاعف برای بیداری مردم خاصتاً زنان بخرچ دهد تا زنان کشوراین نیم پیکر جامعه که پرورش کنندهٔ تمام جامعه نیز میباشند آگاه گردند و به حرکت بیایند. تا زنان بیدار نگردند و به حرکت نیایند جامعه بیدار نمیگردد و به حرکت و پویایی نمی آید. در شرایط حاضرزنان همچنان به یک سازمان سراسری متعلق به خود را شدیداً نیازمند میباشند. حرکت های جسته و گریخته چهار ماه اخیر زنان  با شعار های تحصیل، کار، آزادی و حقوق برابر زنان در کابل، هرات، ننگرهار، بلخ و سایر ولایات کشوراز طالبان بدون موجویدت و حمایت یک سازمان سراسری محکوم به شکست خواهد بود زیرا زنان کشور ما بدون حمایت وموجودیت یک سازمان قوی صنفی سراسری با برنامه های مدون دراز مدت در عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کاری را از پیش برده نمیتوانند.

همچنان این سازمان سیاسی بیشترین تمرکز خویش را به بازنگری چگونگی ساختار کنونی حاکمیت و راه اندازی گفتمان سراسری پیرامون سیاست های مطرح شدهٔ حاکمیت و آنچه قرار است در آینده از جانب حاکمیت طالبان مطرح میگردد معطوف بدارند. به این ترتیب این سازمان ذهن مردم را در قبال سیاست های مطروحه چه در قالب شریعت و یا خارج از آن روشن سازد و دامنه این گفتمان ها را با شیوه های علمی و اکادیمیک تا خارج از مرز های افغانستان و در مجامع بین المللی و سازمان ملل متحد مطرح بحث قرار دهد. همچنان این سازمان سیاسی همراه با سازمان سراسری صنفی زنان آماده سازی کادر ها ی مسلکی و تخصصی برای احرازموقف درتکمیل کمبود های نظام کنونی را در محراق توجه خویش قرار دهند.