اهمیت ستراتیژیک حمله شوروی و امریکا بر افغانستان از لحاظ منطقوی

اتحاد شوروی در ششم جدی سال ۱۳۵۸ به افغانستان حمله نظامی نمود و امریکا وناتو در هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ هجوم نظامی اورد.

این دو عمل نظامی از لحاظ منطقوی چه اهمیت استراتژیک داشت ؟

اسد درانی سابق رئیس آی. اس آی. پاکستان چنین گفت :" برای افغانستان زمانی نقش دولت حایل میان شوروی و دولت برتانیه داده شده بود که برای هردو کشور عمق استراتژی خلق میکرد . وقتی انگلیسها منطقه را ترک کردند و هند تجزیه شد ، افغانستان در نقش مهیا کننده عمق استراتژیک برای پاکستان ، به مثابه جانشین دولت برتانیه باقی ماند .

پاکستان این امکان را زمانی از دست داد که افغانستان بواسطه شوروی اشغال گردید . کمک پاکستان به نیروهای مقاومت افغان به هدف استاتسکو( حالت اولی) بود"

حمله نظامی امریکا زمینه ساز تشدید و تسریع سیاست پاکستان در تعمیق بیشتر عمق استراتژی ان شد .

افغانستان بحیث دولت حایل در قرن هجده تا کنون که قرن بیست ویک است قطعآ اهمیت استراتیژیک اش را ازدست نداده است ، تفاوت این است که به جای دو امپراطوری نیرومند و رقیب ان زمان ( روسیه تزاری و امپراطوری انگلیس درهند ) کشور ما مورد بازی یکدسته پاکستان قرار گرفته است ، چون در مقابل پاکستان ( جانشین منطقوی انگلیس ) رقیب دیگری وجود ندارد ان کشور برای تحقق همان سیاست انگلیس با ارامش خاطر کار میکند تا در بازی منطقوی با هند یکسره بر امور افغانستان بپردازد و پایه های عمق استراتژی اش را بنیادی تر سازد .

حمله نظامی امریکا بحیث جانشین و میراث خوار استعمار کهن انگلیس در سطح جهان به جانشین منطقوی انگلیس یعنی پاکستان یک فرصت طلایی شد تا از اثر فروپاشی اتحاد شوروی سابق مجددآ به عمق استراتژی دست یابد .

حمله نظامی شوروی به افغانستان از نظر عمق استراتیژی مایه تقویت موقف افغانستان در برابر نیات و سیاستهای خصمانه پاکستان شد ، اما حمله نظامی امریکاان زمینه هارا برای پاکستان دوباره احیاء نمود ، پیشروی های پاکستان از نقطه صفری خط دیورند بداخل افغانستان در زمان حضور عساکر ناتو و امریکا عملی شد ، کشیدن سیم خاردار در سرحد میان دو کشور بدون توافق رسمی دولت افغانستان و خاموشی سران دولت در مورد خود گویای سیاست امریکا در امر خموشی دولت تحت اشغال بود.

عمل نظامیان طالبان در ولسوالی گوشته ولایت ننگرهار که سیم های خاردار را از سرحد دو کشور برداشتند و پوسته های نظامی ان کشور را دو باره به نقطه صفری عقب راندند چیزهای دیگری را در مورد عمق استراتژی پاکستان شاید در قبال داشته باشد که تبصره روی ان قبل از وقت میباشد .

هجوم نظامی هردو قدرت بزرگ جهان از لحاظ ماهوی گویای موقعیت خاص استراتژیک افغانستان است که با تاسف افغانها و کشور شان بازنده و پامال این زور ازمایی شدند .

حال که افغانستان بدون پشتوانه حمایوی کدام قدرت بزرگ جهان یکه و تنها در گیر پاکستان مانده است راهی جز همدستی همه افغانها در مقابله با مواضع خصمانه پاکستان باقی نمانده است ، دیده شد که عاملین شش جدی و هفت اکتوبر با هر شعار و گفتاریکه امده بودند ؛ افغانها را به بام بردند و زینه را از زیر پای شان دور کردند ، حالا احساس ملی و وطنی افغانها باید گرهگشای همه معضلات گردد تا دست همسایگان مغرض از امور افغانستان کوتاه گردد .

یک دولت ملی که همه افغانها در کار ان نقش داشته منافع و مصالح شان را در ان شریک بدانند میتواند بحث محور تجمع همه اقوام و قبایل ، شخصیتها ، گروههای سیاسی ملی ، متخصصین وطندوست که وابسته به همه اقشار و طبقات جامعه باشد عملی گردد .