سیستم دولتی متمرکز وغیر متمرکز ،خوبی ها وکاستی ها

 

این نوشته ناشی از یک حالت انطباقی نیست زیرا چنین سیستم را تجربه نکرده ایم انچه نگاشته شده است بیشتر جنبه نظری دارد .

 

در دولتهای متمرکز اقتدار و صلاحیتهای امور در پایتخت کشورها تمرکز میداشته باشد ، اما در سیستمهای غیر متمرکز ( فدرالی) اقتدار و صلاحیتها بین حکومت مرکزی و واحدهای محلی ( ایالتها) تقسیم میگردد.

خوبی های دولت متمرکز درانست که سرتاسر کشور بر بنیاد قانون اساسی در موجودیت یک قدرت مرکزی با اقتدار اداره میشود، در اتخاذ تصامیم تضاد و تقابل وجود نداشته ارگانهای دولتی در همه واحد های اداری یکپارچه و هماهنگ عمل میکنند ، ساختار دولت پیچیده نبوده سرعت عمل در تطبیق تصامیم بیشتر میباشد ، بیرو کراسی و انتقال صلاحیتها محدودتر میباشد .

در دولتهای متمرکز تعهد و وفاداری شهروندان به دولت مرکزی بوده تقسیم نمیگردد و این نوع حاکمیتها از خطر جدایی مصئون تر میباشند .

اما عیب این سیستم درانست که قدرت ابتکار حکومتهای محلی پائینتر بوده ان واحد ها بحیث مجریان دولت مرکزی عمل میکنند و نمیتوانند در پیشبرد امور با در نظر داشت مقتضیات و اولویتهای محل با ابتکار عمل نمایند ، دولت مرکزی دچار نوعی خود کامگی بوده از مشکلات محل انطوریکه حکومت های محلی اگاه اند آگاه نمی باشند یا رسیدگی دران با تعلل و گذشت زمان عملی میگردد. خود کامگی سردمداران مرکز باعث فساد شده اعتراضات در زمینه کمتر موثر می افتد . شاید در حل معصلات با تمرکز ان در مرکز تعافل هم صورت گیرد .

دولتهای غیر متمرکز ( فدرال ) بدو شکل ایجاد میشود :

۱--- اتحاد چند دولت مستقل بر اساس یک موافقتنامه .

۲--- از طریق توافق دولت مرکزی با واحد های اداری محلی در سپردن برخی از قدرت و صلاحیت بر بنیاد قانون اساسی .

حالت اول را( ادغام )و حالت دوم را( تجزیه ) میگویند ، البته تجزیه به مفهوم تشکیل چند دولت مستقل نیست بلکه به مفهوم تقسیم قدرت و صلاحیت در یک دولت واحد است .

در دولتهای فدرال امور عمده مربوط به منافع کشوری بدست دولت فدرال ( مرکزی ) باقی می ماند مانند اردو ، امنیت ، اقتصاد ، مسائل پولی و مالی ، امور حنگ و صلح و سیاست خارجی . ایالتها عمدتآ به اداره و حل وفصل امور محلی میپردازند که صلاحیت شان نسبت به واحد های اداری دولت متمرکز وسیعتر میباشد .

در هردو حالت چه ادغام یا تجزیه حکومت مرکزی و حکومتهای محلی وجود داشته میباشد با تفاوت توزیع صلاحیتها.

حسن دولت عیر متمرکز درانست که در حکومت فدرالی اضلاع دارای قوه مقننه ، مجریه و قضاییه جداگانه وجود داشته روند سهمگیری مردم در پروسه های دموکراتیک از جمله انتخابات از محل تا مرکز بیشتر میباشد این سه قوه محلی با حل وفصل عاجلتر امور موفق تر عمل میکنند.

در فدراسیونها گوناگونی فرهنگها ، زبانها ، نوع سیستم اموزشی مطابق به نیاز محل وغیره بهتر رعایت میگردد . مزیت های اقتصادی این سیستم بیشتر از سیستم متمرکز است .

اما در سیستم فدرال بعضآ خطرات جدایی طلبی و تجزیه خواهی میتواند وجود داشته باشد که در صورت بروز حوادث فوقالعاده و حالات غیر نورمال دولت فدرال به کشور های جداگانه تجزیه گردد مانند اتحاد شوروی که به پانزده دولت مستقل تجزیه گردید .

در کشور ما :

اساسآ سیستم فدرالی نوع پیشرفته سیستمهاست که نتایج ان قابل وصف میباشد ، اما در شرایط فعلی افغانستان بنابر عواملی عجله در ایجاد این سیستم هنوز بسیار پیش از وقت ونا موزون است .

برای تقسیم صلاحیت و قدرت میان مرکز و محلات باید دولت مرکزی قوی وجود داشته قوای امنیتی ( اردو ، پولیس و استخبارات ) نیرومند که حامی منافع سراسری کشور باشد ایجاد گردد . چنین قوای مسلح دور از سیاست و جدا از گرایشات سیاسی بخصوص علایق قومی و محلی باشد تا منافع عام و سراسری را چه از لحاظ حاکمیت ملی یا حاکمیت دولتی حمایت و پاسداری بتواند .

برای یک سیستم غیر متمرکز نه به یک صد حزب سیاسی بلکه دو یا چند حزب دارای نفوذ میان مردم و برنامه های سراسری ملی با رهبران واقعآ وطنپرست و دارای احساس ملی لازم است .

مردم از لحاظ رشد فرهنگی و سیاسی باید قابلیت پذیرش و درک ارزشهای چنین سیستم را دارا بوده و برعایت قانون و حدود و ثغور حقوق و مکلفیتها و صلاحیتهای قانونی و رعایت ان عادت کرده باشند ، جزایر قدرت که بر اساس علایق محلی چند زورگو و زور کردار فاسد و متعصب شکل گرفته برای همیش محو گردد .

حس ملی و وطنپرستی رشته معنوی است که محلات را با مرکز و مردم را با دولت پیوند میزند یک دولت قوی مرکزی و سیستم سیاسی متعهدیکه بتواند این حس را پرورش دهد قبل از رفتن به سیستم فدرال نهایت ارزنده و با اهمیت است .

ساختار اداره مرکزی یا غیر مرکزی را نمیتوان حسب خواهش فرد یا افراد بر قرار ساخت بلکه به اثر فکتور های معین اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی برابر با نیازمندی های مردم در رسیدگی بهتر به امور دولتی ، بهبود و رشد اقتصادی ووجود صلاحیت خود گردانی امور در هردو ساحه ( مرکزی یا غیر مرکزی ) برقرار میگردد ویکی از سیستمها فراخور حال و وضعیت همان وقت بر گزیده میشود .

رابطه دولت مرکزی با ایالتها در حسن تفاهم و رعایت قانونوتنطیم میگردد ، از لحاظ عملی همین حسن تفاهم و روابط نیک متقابله در اوضاع و احوال جاری عملی بوده میتواند ؟

دو مثال ؛

سیستم غیرر متمرکز و تقسیم قدرت و صلاحیت در پنج سال حکومت آغای برهان الدین ربانی عملآ وجود داشت ، این تقسیم بر بنیاد قانون نبود زورمندان جهادی انرا بین خود عملی ساخته بودند . نتیجه ان پنج سال تقسیم قدرت و صلاحیت با حالات روانی و عملی ان چه مزایایی جز بی بند وباری ، جنگ ، نا توانی قدرت و بربادی مجموعی کشور به بار اورد ؟

مثال دوم تقسیم قدرت بین گروهها و افراد شامل در یک حاکمیت در بیست سال گدشته است که دران قدرت بین تنطیمهای جهادی و بر گشتگان غرب تقسیم شد ، در مدت شش ماه قبل از امروز ان همه فجایع از خاطره زدوده نمیشود دیدیم که چه میگذشت. آغایون غنی و عبدالله از انتخابات و اعلان دو ریاست جمهوری تا حمایت از اعمال بد پیروان حتی جنایتکاران خویش به این کشور چه دادند که سرحد کار به سقوط انجامید .

روی این محاسبات شعار فدرال قبل از وقت و غیر عملی میباشد .همانطوریکه بسیاری اقدامات پیش از وقت و نا سنجیده شده کشور را به این حالت در اورد خطر ان میرود که در نبود ظرفیتهای لازم و امکانات عملی مستدام طرح فدرالی یا قبول ان باعث خطری گردد که برای جمع کردن ان چهل سال دیگر هم کافی نباشد .

ژانژاک روسو میگفت:" همانطوریکه معماری پیش از بر پایی بنای بزرگ‌زمین را ازمایش میکند تا ببیند ایا تحمل ساختمان را دارد ، قانونگذار فرزانه نیز فقط خود قانون را در نظر نمیگیرد بلکه قبل از تدوین ان بررسی میکند که ایا ملت تحمل انرا دارد ؟"

قانون اساسی که دران سیستم فدرال در نطر باشد قابلیت تطبیق در شرایط پیچیده با معصلات متعدد محلی و مرکزی را خواهد داشت ؟ ضرور است تا در طرح شعارها همه جوانب ، امکانات ، زمینه ها ، موقعیت جغرافیایی با داشتن ملیتهای مماثل با همسایگان‌و علایق برخی از سیاستگران‌بان همسایگان از لحاظ مشارکت قومی و زبانی یکجا با توانمندی برداشت بار ارتعاشات بعدی را در سنجش گرفت تا از نا عاقبت اندیشی ها وپیامد های نا مساعد ان به مردم اگهی داده شود .

افغانستان ازمونگاه انواع رژیم ها بوده است ایجاب نمیکند ازمایش قبل از پختگی سیاسی و دولتی زیر نام فدرالیسم را بحیث اولتیماتوم مطرح کرد .

یک حزب سیاسی حق دارد نوع رژیم و ساختار دولتی طبق برنامه خودش را ارائه نماید اما اگر به شکل اتمام حجت ( یا فدرالیسم یا تجزیه ) طرح گردد گذار از سیاست به جنگ را میرساند که دیگر مردم این تحمل را ندارد و کسی هم انرا در عمل پیاده نمیتواند صرف با چنین شعار ها حوزه فعالیت سیاسی اینده اش را بسیار تنگ و محدود میسازد .

یکی از محترمین نگاشته اند که دو مثال ذکر شده درمورد وارد نیست . نظر شان کاملآ دقیق است اما منظور من از ذکر ان دو مثال نظام فدرال نیست بلکه ذکر حالت فقدان مرکزیت قدرت و در دوم ذکر تقسیم قدرت است که در همین ابتدایی ترین حالت چه حوادث پیش امددر حالت پیشرفته تر ان چه واقع خواهد شد .