نظم نوین جهان چه است و چگونه شکل میگیرد ؟

از شروع جنگ در اوکراین در مطبوعات مجازی و حقیقی و نظریات تحلیلگران از نظم نوین جهان سخن گفته میشود .

این نظم چه است و چگونه شکل میگیرد ؟

به باور محققان روابط بین المللی بعد از حدوث حادثات بزرگ که باعث به میان امدن حالت جدید میگردد نظمی در جهان برقرار میشود که با حالت قبل از حادثه در تفاوت میباشد ، این حالت را نظم نوین میگویند .

نظام روابط بین المل بعد از حادثات بزرگ که نظم نوین گفته میشود محصول توافق میان قدرت های بزرگ بوده تا استقرار نظام بعدی برقرار می ماند .

نقش فاتحان و قدرتهای بزرگ جهان تعین کننده و مشروعیت دهنده نظم نوین میباشد . عدالت یا توافق و خوشنودی کشور های دیگر تعین کننده مشروعیت نظم نوین نبوده " قدرت " انرا مشروعیت می بخشد . این اصل تعین کننده در ریشه های تاریخی ۳۷۴ سال قبل از امروز تا حوادث بزرگ قرن بیست عملی بوده است .

نظم قرون وسطایی با ختم جنگهای سی ساله و انعقاد معاهده صلح وستفالیا ( ۱۶۴۸) از هم پاشید و نظم نوین از همان زمان آغاز گردید که شامل سه مرحله میباشد ؛

۱-- دور اول وستفالیا ۱۶۴۸ تا کنگره ویانا که دوره تکوین دولت های ملی است یعنی دولت -- ملت به میان امد و انرا نظم وستفالی میگویند .

۲-- دور دوم از کنگره وین ( ۱۸۱۵) تا جنگ جهانی اول ۱۹۱۴-- ۱۹۱۸ که دور جهانی شدن نظم وستفالی است .

۳-- از جنگ جهانی اول تا اخر قرن بیستم که دوره بحران این نظم و پیدایش وضعیت جدید یا عصر جهانی شدن است .

پس از شکست ناپلیون ، در کنگره ویانا سال ۱۸۱۵ چهار قدرت بزرگ‌و فاتح وقت ( انگلستان ، روسیه ، اطریش و پروس ) اتخاذ تصمیم نمودند و شالوده نظم نوین وقت را بر بنیاد ( توازن قوا ) ریختند .

یک قرن بعد از کنگره ویانا این نظم به اثر جنگ جهانی اول از هم فرو ریخت و بازهم‌چهار قدرت بزرگ ان زمان ( فرانسه ، انگلستان ، امریکا و ایتالیا ) پیمان صلح را در قصر ورسای امضا کردند و تصمیم انها معین کننده نظم بعد از جنگ شد . این چهار کشور نتوانستند نظمی برقرار سازند که باعث صلح پایدار شود و بیست سال بعد دومین جنگ جهانی آغاز شد .

بعد از جنگ جهانی اول جامعه ملل بوجود امی و " حکمیت " اساس حل مشکلات ان وقت اعلان گردید ولی این نظم دوام بیش از دو دهه نداشت .

بعد از جنگ دوم جهانی بازهم چهار قدرت بزرگ جهان ( ، انگلستان ، اتحاد شوروی امریکا وچین ) به توافق رسیدند و در کنفرانس سانفرانسسگو گردهم ایی ۵۱ کشور جهان را ترتیب و منشور سازمان ملل متحد را تصویب نمودند . نظم نوین جهان بر بنیاد جنگ سرد یعنی جنگ منافع و اندیشه ها که تاحد جنگ پیش نمیرفت با تشکیل دو اردوگاه سرمایداری و سوسیالیستی شکل گرفت .

با فروریزی اردوگاه سوسیالیستی در اروپای شرقی و اتحاد شوروی جهان یک قطبی شده امریکا یکه تاز صحنه جهانی گردید ازین حالت بیش از سه دهه گذشت، طی این زمان به اثر یکه تازی امریکا جنگ ها شدت گرفت ، نقشه بالکان تغیر داده شد ، کشورهای عربی دچار خونین ترین فصل یعنی بهار عرب شدند ، افغانستان و عراق اشغال شد و سوریه با حفظ ویرانی در چنگ امریکا در نیامد .

در وضعیت بعد از جنگ سرد ماهیت اصلی امریکا و متحدین غربی اش را جهان بخوبی درک کرد ، کشور های اسیا به شمول متحدین و متابعین استراتژیک امریکا از حالت جاری به مرز نا رضائیتی رسیدند ، در حقیقت "قدرتهای متوسط" در مقابله با امریکا قرار گرفتند ؛ چین با رقبه وسیع خاک ، نفوذ زیاد و پوتنسیال اقتصادی بلند و منابع زیر زمینی ، روسیه با رفع مشکلات ناشی از فروپاشی با قدرت عظیم نظامی و توانمندی اقتصادی با تشکیل شانگهای شش که شصت فیصد خاک جهان ، یک بر چهارم نفوس جهان ( بالغ بر یک اعشاریه پنج ملیارد ) عرض اندام نمودند .

ایران توانست با فشار طولانی تعزیرات ظالمانه امریکا به پا ایستاده بماند و نقش موثر در منطقه داشته باشد ، ترکیه بحیث قدرت منطقوی در جهان اسلام میتواند نقشی بازی کند که در سالهای بعد از جنگ نداشت . در جهان اسلام‌رنجیده از امریکا با ۱،۷ ملیارد نفوس ومنابع بزرگ انرژی ، هسته های نارضائیتی از غرب و امریکا تازه شکل گرفته اعتماد شان نسبت به امریکادر حال فروکش است .

با جنگ اوکراین این نا رضائیتی ها بطور ضمنی متبارز شد ؛ امارات متحده در رای گیری قطعنامه اجلاس عمومی ملل متحد علیه روسیه رای ممتنع داد و حاضر نشد صادرات نفت را بخاطر پر کردن خالیگاه ناشی از تعزیرات نفتی امریکا علیه روسیه افزایش دهد ، وال ستریت ژورنال نوشت : " ابوظبی به تلفونهای کاخ سفید در ین مورد جواب نداد "، قطر هم‌به فرمایش امریکا برای ارسال بیشتر گاز مایع جواب رد داد ، سعودی تا کنون‌امادگی اش را برای افزایش تولید نفت برای تلافی کمبود ان جواب مثبت نداده است .

شاید کشور های عربی از وابستگی استعماری امریکا طی سالهای طولانی به ستوه امده جانب چین و روسیه و هند را رجحان دهند .

افغانستان از دست نظامی های امریکا بیرون شد ، پاکستان به جانب چین و روسیه مانور همکاری کرده و از دادن رای موافق به قطعنامه ملل متحد علیه روسیه امتناع ورزید .

هند با سیاست مستقل منافعش رادر اسیا بحیث قدرت دوم‌این قاره در برابر بهم اندازی امریکا میان چین و هند در اولویت قرار میدهد ،توافق هند و پاکستان در باز کشایی بندر واگه و انتقال مال التجاره هند از مسیر پاکستان -- افغانستان به اسیای میانه اغاز نرمش در موقفهای خصومت آمیز ان دو بوده میتواند ، جمهوری خلق چین در هر حال باشد از حق تاریخی اش بر تایوان صرفنظر نکرده در مقابله با امریکا باقی می ماند .

اینجاست که پاره ای ناکامی هادر استراتیژی امریکا در مورد اسیا دیده میشود . حالازمان ان گذشته است که برژنسکی میگفت شرق میانه بزرگ شامل ۲۵ کشور و ۴۰۰صد ملیون نفوس از کریمیا و بخشهای از جنوب روسیه گرفته تا ایالت سی کیانگ چین در شرق و تا جنوب تا بحر هند ، در غرب تا بحیره احمر و بطرف شمال تا مدیترانه شرقی میرسد واو انرا شامل استراتژی نظامی -- سیاسی امریکا میپنداشت .

اروپا هم منافعش را در چوکات سیاست سلطه جویانه بعد از هشت دهه دیگر مناسب حال خویش نخواهد بداند .

با ختم‌جنگ اوکراین بحیث یک حادثه بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا چه به موفقیت جانب روسیه باشد یا به جانب غرب و امریکا ( البته اوکراین و مردم ان قربانی این زورکشی طرفین رقیب قرار گرفته و زجر انرا متحمل میشود ) با چند ممکن و نا ممکن شاید وضعیت سیاسی -- نظامی و اقتصادی جهان را دگرگون سازد و برای تنظیم حالت جدیدآ به میان امده توافقاتی میان قدرتمند های جهان با سهم ضعیفتر امریکا نسبت به سی سال اخیر به میان اید و نظم نوین جهانی رقم زده شود .

ایجاب میکند در نظم نوین جهانی به سیاست باز دارندگی از جنگ اولویت داده شود ، زیرا جنگ اوکراین جهان را تا مرز جنگ جهانی تهدید میکند که مقابله احتمالی ناتو با روسیه هر ان میتواند شعله این جنگ را مشتعل سازد و خطر استعمال بمب اتم را بیشتر گرداند .

نظمی که بر قرار میشود باید با در نظر داشت خصلت دوصد سال جنگی امریکا این کشور را از حالت موجود به قبول اصول پذیرفته شده در مناسبات جهانی وادار سازد و به دیکتاتوری وضع تعزیرات و اشتعال جنگها علیه سائر کشورها خاتمه دهد ، اروپا خود سرنوشتش را معین سازد ، اسیا در یک اتحاد و همزیستی دور از کشمکش های باقیمانده از استعمار برای ترقی و پیشرفت مجال بیشتر یابد ، جهان عرب با منابع سرشار خود تصمیم گیرنده امور شان باشند و ممالک امریکای لاتین در نظم جدید به جایگاه قابل حساب در سطح جهانی دست یابند ، قاره افزیقا نیز درین نظم بتواند از امکانات جهانی در فقر زدایی بهره مند گردد .

دران صورت جهان بر بنیاد یک میثاق جهانی همکاری و همزیستی در پرتو منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر به مرحله نوین صلح و تفاهم پا میگذارد .

شاید این یک ایده ال یا ارمان باشد اما بهر حال ضرورت جدی در تغیر وضعیت موجود جهان وجود دارد و یک امر عینی میباشد .