در برابر افراطیت مذهبی چه باید کرد؟

وضع موجود

بعد از نه ماه کوچکترین امیدها برای یک افغانستان متمدن و متحد زیر حاکمیت طالبان در حال افول است. طالبان نه کدام قانون اساسی را معرفی خواهند کرد و نه برای حکومت کردن خودبه قوانین جزایی، خانواده، مدنی، تجارتی، غیره نیازی دارند. برای آنها قرآن مجید و شریعت کافی است.

تحت حکومت طالبان مردم هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود و اداره مملکت نخواهند داشت. زنان ازجامعه تجرید شده اختلاط زن و مرد در جامعه ممنوع و اپارتاید جنسیتی برقرار خواهد شد. زنان از تعلیمات ثانوی، لیسه ها محروم و بعد از چند سال هیچ زن و دختری با تعلیمات ثانوی ولیسه ها موجود نخواهند بود تا به تحصیلات عالی بپردازند.

تعلیم وتربیه و تحصیلات عالی در کشورزیر سانسور همآهنگی با شریعت از هرگونه جوهر علوم اجتماعی،طبیعی و ساینس خالی خواهند بود.

همچنان تحت حاکمیت طالبان به هیچگونه فعالیت سیاسی توسط اشخاص، سازمانها و احزاب اجازه داده نخواهد شد.

خلاصه افغانستان زیرحاکمیت یک رژیم دیکتاتوری مذهبی منحصربه فرد در دنیا در ضدیت با مدنیت عصرما اداره خواهد شد.

باوجود اوضاع نامساعد بالا از واقعیت های موجود در میهنِ ما پیداست که:

  • طالبان دارای تسلط کامل و حاکمیتِ بلامنازع در کشور اند؛
  • در حال حاضر براندازیِ این حاکمیت امکان پذیر نیست؛
  • مردم افغانستان دیگر به هیچ صورت تحمل جنگ ، خونریری و قربانیهای بیشتر را ندارند؛ و
  • آنهائی که ادعای مقاومت میکنند بصورت قطع بدیل بهتر از طالبان نیستند.

چرا گروه مقاومت استانبول بدیل بهتر نیستند؟

گروه مقاومت استانبول متشکل از آنهایی اند (اعم از پشتون تبار، تاجیک تبار، هزاره تبار و ترکتبار و سایر اقوام) که در زمان قدرت خود بار اول افغانستان را به یک سرزمین خرابه، هرج و مرج، بی قانونی و ملوک الطوایفی مبدل کردند، و باردوم برای بیست سال با چسپیدن به قدرت دولتی از داخل به تضعیف پایه های دولت و ملت افغانستان پرداختند. این گروه احساسات ملی مردم را کشتند، سمبولهای ملی را شکستند، به ترویج تجزیه طلبی پرداخته اتوریته دولت را در اطراف و اکناف کشور، در اردو، ودر خارج از کشورضعیف کردند، پروسه های دموکراسی را تخریب، بدنام و ناکام ساختند، در مقیاس باورنکردنی به تاراج عواید ملی، کمکهای خارجی، منابع معدنی، قراردادهای دولتی پرداختند، با غضب زمینهای دولتی و شخصی سکتورهای اقتصاد را انحصار کردند ودر نتیجه به قارونها عصر مبدل شدند. برای آنها بجز منافع شخصی، فامیلی، قومی، سمتی و زبانی چیزی بنام منافع ملی موجود نبود و دلیل اصلی دوبار سقوط دولت بدست طالبان نفرت عمومی مردم از همین گروه شر و فساد است که امروز بنام "مقاومت" در صدد احیای دوباره امتیازات ضد ملی خود میباشند!

مشخصات حاکمیت طالبان

الف جهات مثبت

ختم اشغال کشور از طرف بیگانگان، ختم جنگ و خونریزی ، تأمین امنیت ، منع کشت و قاچاق مواد مخدر ، ریشه کن ساختن فساد ، انحلال ملیشه ها وجمع آوری اسلحهٔ غیر قانونی، نابود سازیِ جزایرِ قدرت، جلوگیری از غصبِ زمین های دولتی و اشخاص و باز گرداندن اراضیِ غصب شده ، منع استفادهٔ غیر قانونیِ از معادن از طرف زورمندان، جلوگیری از قاچاق محصولات جنگلات ، مواد مختلف معدنی، اسعار خارجی و سایر امتعه بخارج از کشو ر، اتخاذ یک سیاست خارجی متوازن و تلاش برای ایجاد روابط دوستانه با همه کشورها.

ب- جهات منفی

وابستگی به پاکستان، طرز تفکر متحجر ، بنیاد گرا و تعصب آمیز، شیوهٔ حاکمیت استبدادی، عدم اعتقاد حقوق مساویانهٔ زنان در جامعه، به سهمگیری مردم در دولت، بکار گرفتن خشونت، ضدیت با سهمگیری زنان در جامعه، عدم اعتقاد به موجودیت قوانین مدنی در حکومت داری که منتج به نفی حقوق مشروع و آزادیهای قانونی شهروندان میگردد.

مشوره پذیری طالبان

معلوم است که طالبان یک گروه یک دست ، بهم فشرده و کامِلن متحد نیستند بلکه در میان شان تنوع سلیقه ها ، اختلاف نظرها ، رقابت ها و مبارزه برای تصاحب قدرتِ بیشتر وجود دارد که آنها را بصورت کلی ، بر مبنای معیار های نسبی ، میتوان به دو بخش تقسیم کرد : یک بخشِ بصورت نسبی متحجر تر ، بنیاد گرا تر و متعصب تر و بخش دوم بصورتِ نسبی میانه رو تر ، ملایم تر میباشند.

همزمان همه ما شاهد هستیم که طالبان به فشار های بین اللملی حتی از شورای امنیت ملل متحد و کشور های که پول میدهند، فشار کشور های اسلامی، حاکمان مکه و مدینه همسایه ها، فشارهای عالمان دینی وطنی و خارجی و دها شخصیت و اگاهان دیگر هیچ ارزشی قایل نشدند.

چه باید کرد؟

با توجه به نکات مختصری که در بالا تذکار یافت سوالی که مطرح میگردد همان سوال اساسی و اصلیِ این گفتمان است که "در رویارویی با چنین واقعیتی چه باید کرد ؟

این وظیفهٔ خطیر سرشناسان افغان در مهاجرت است تا روشنفکران دیاسپورا را بطرف اهداف سنجیده شده و مثمر در چوکات یک برنامهٔ سیاسی اثر گذار بر اوضاع داخل کشور راهنمایی نمایند.

مشکل اساسی در اتخاذ اهداف قابل دسترسی در شرایط موجود است: سقوط، تعویض یا همکاری با طالبان؟ و اینکه توان ما در اقدام برای تطبیق یکی یا ترکیبی از این شعار ها تا چه اندازه است؟

طالبان بر دوپایهٔ محکم ایستاده اند: اول جنگ خاتمه یافته است؛ دوم خطر ملوک الطوایفی و جزایر قدرت و تجزیهٔ افغانستان حداقل از منابع داخلی به عقب زده شده است.

با توجه به حقایق وضع موجود وظایف اساسی در مقابل روشنفکران افغان متشکل از تمام اقوام در شرایط کنونی کدامها اند؟

اول - طرح و تدوین مسوده یک پلاتفورم یا یک اندیشهٔ ملی از ارزشهای طرف قبول همه، اهداف قابل دسترسی وراههای رسیدن به آنها؛

دوم - ایجاد یک جبهه از روشنفکران تمام اقوام، زبانها و مذاهب برای تصویب نهایی یک چنین اندیشه؛

سوم - آغازکار تشکیلاتی و اقدامات عملی برای تحقق اهداف یک چنین جبههٔ روشنفکری؛

چهارم - تبدیل و ارتقأ یک چنین جبهه در سطح ملی و بین المللی به عنوان سخنگوی مردم افغانستان و بدیل ملی در مقابل افراطیت مذهبی.

تاکید بر آن است که این چنین جبهه باید از روشنفکران تمام اقوام و قشرهای جامعه تشکیل گردد از این جهت ایجاد اعتماد متقابل و جلب سایر مخالفین افراطیت مذهبی ازاهمیت حیاتی برخوردار است.

رهمنای ما در تدوین مبانی فکری و سیاسی یک چنین اندیشهٔ ملی و جبههٔ روشنفکری عبارت از اصول ذیل اند:

1. برقراری و ادامهٔ ثبات سیاسی در افغانستان؛

2. دین مبین اسلام؛

3. حاکمیت قانون؛

4. پاسخگویی به نیازمندیهای عصر حاضر مردم افغانستان در تمام عرصه های زندگی؛ و

5. منافع ملی افغانستان.

از چندیست یکتعداد از هموطنان مسؤل و سرشناسان علم، سیاست و فرهنگ افغان در مهاجرت وظیفه خطیر رهبری طرح چنین جنبش روشنفکری را بدوش گرفته و زیر عنوان "گفتمان ملی" در صدد طرح یک موضع طرف قبول برای همه مخالفان افراطیت مذهبی میباشند. لطفآ پیشرفت این اهم ملی را از طریق رادیو تلویزیون وطن که از آلمان نشر میگردد تعقیب نمایید.

لطفا در مورد طرح بالا نظریات تانرا در کامنتها بنویسید و اگر لازم دانستید با اینجانب در مسجنر تماس بگیرید یا ایمیل ارسال نمایید:

Email: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوکتور نوراحمد خالدی

23 مئ 2022