افغانستان و بحث های فدرال سازی !

در هفته گذشته تبصره های سیاسی فضای مجازی وحقیقی روی فدرالی سازی افغانستان بود ، این نظریه مخالفین و موافقین داشت .

فدرالیسم نوع پیشرفته و مدرن سیستم‌اداری در برخی کشورهای جهان است که بنابر نیازمندی انها عملی میگردد ، هستند ممالک پیشرفته و مدرنی که بر مبنای فدرالیسم اداره نمیشوند اما از لحاظ دولتداری و امور مملکتی نقص و عیبی درانها دیده نمیشود مانند انگلستان و فرانسه و عده ای دیگر از کشورهای شرقی و غربی . نمونه هندوسنان در مشرق زمین که نفوس ان شامل مردمان دارای مذاهب زیاد ، زبانهای مخلتف و اقوام وملیتهای متعدد است مزیت این سیستم در حفظ وحدت ملی ، تمامیت ارضی ، تحقق زندگی باهمی و صلح امیز میان نفوس بیش از یک‌ملیارد نفری ان برجستگی جهانی دارد .

اما در مورد افغانستان و سیستم فدرالی میشود گفت شاید زمانی این کشور به شکل فدرال اداره شود یا بنابر ضرورتهای زمان سیستم غیر فدرالی ادامه یابد . این اصل را نمیتوان مطلق رد یا حمایت کرد زیرا تابع شرایط زمانی و ضرورتهای ان میباشد .

در وضعیت جاری این بحث از چند لحاظ قابل دقت است ؛

۱-- کسانی به تبلیغ و بحث پیرامون فدرال سازی میپردازند که از لحاظ فکری معتقد به سرزمینی بنام افغانستان نیستند ، در تفکر سیاسی شان حس تجزیه خواهی بالاتر از حفظ وحدت جغرافیای کشور است که علنآ در مطبوعات بیان کرده اند ، ازین سبب در مورد نظر این گروه محدود باید با دقت برخورد کرد و متوجه بود که نیم کاسه تجزیه طلبی را زیر کاسه فدرال خواهی پنهان میکنند . بعضی افراد سرشناس این نظریه ادمهای مشکوک با وابستگی های مشهود بیرونی هستند که میتوان ایشان را در جمع بد خواهان و دشمنان کشور حساب کرده از نفس نیت شان به مردم اگهی داد .

۲-- گروهی از جهادی های قبلی که از سوابق وابستگی شان به استخبارات چندین کشور نمیشود اغماض کرد تازه به این تبلیغ گرویده اند . اینها فرصت طلبانی هستند که بنابر ناکامی تفکر سیاسی شان به اثر فجایع جنگی بعد از سلطه بر کابل نزد مر م بی اعتبار گردیده نمیتوانند افراد وابسته بخود را در محور اندیشه قبلی بسیج سازند یعنی هم بین خود و هم میان مردم‌دچار تزلزل فکری و عملی شده اند .

ازین رو بجای اسلامگرائی به قومگرایی و تعلقات محلی وزبانی چنگ زده اند ، اینها عوامل ناکامی و بد نامی شانرا در پوشش تبلیغات قومی در چوکات فدرال خواهی در می اورند . در گذشته بزرگان انها مسئله فدرال ساز ی افغانستان را نه تنها مطرح نکرده اند بلکه با ان مخالفت هم نموده اند ، مرحوم احمد شاه مسعود در یکی از صحبت ها یکه در صفحات مجازی با تصویر و صدایش نشر شده است چنین گفته بود :" از نطر مه یک سیستم فدرالی را به نفع مردم افغانستان نمیدانم و این باعث تجزیه کشور در اینده خواهد شد " .

۳-- گروهی از منفعت باختگان رژیم زیر اشغال امریکا اعم از جهادی و غرب امدگی غرض دسترسی مجدد به داشته ها و اندوخته های نا مشروع شان شعار فدرالی سازی کشور را بلند کرده اند. در نفس تعقل این گروه هیچ نیت نیک بخاطر بهبود بخشیدن به اوضاع افغانستان وجود نداشته در نصب العین انها بدست اوردن دوباره اختیارات و امتیازات قرار دارد ، اینها همان گروههای مافیایی جهادی -- غربی شامل قاچاقبران سنگهای قیمتی ، مواد مخدر ، چپاولگران ، آدم ربایان ، غاصبان زمین و ملکیتها اند که حالا به فکر گرفتن اختیارات و صلاحتیهای اداری ولایتهای قبلی افتاده راه رسیدن به انرا در فدرالیسم میدانند ، غم مردم ، بهبود اوضاع وداشتن سیستم اداری پیشرفته یا جا مانده اصلآ در هیچ گوشه دل و دماغ انها جاندارد وگرنه میتوانستند در زمان حاکمیت شان کشور را بسوی فدرالیسم ببرند یا حد اقل بحثی ، نوشته و طرحی در مورد مزایای ان به نشر میرساندند ،چون رژیم تحت اشغال حافظ منافع نا مشروع شان بود در مورد صدا بر نمی اوردند و خاموشی را عین رضا وانمود کرده دم نمی زدند .در سیاست تغیر موقف بنابر تغیر اوضاع و شرایط مهارت سیاستگر را نشان میدهد اما اگر موقف گیری جدید روی نسخه " من زنده جهان زنده " باشد دردی را دوا نمیکند ودردهای دیگر را باعث میشود .

۴-- فدرالیسم در نبودیک قدرت مرکزی دارای کفایت اداره سراسری کشور ممکن باعث هرج و مرج و تداوم شورشگری شود زیرا هنوز ده به ده و شهر به شهر مردم مسلح اند ، زورگویی به اتکای سلاح و افراد مسلح دوباره احیا شده گریز از قانون و حرکات ماورای قانون بصورت طبیعی کشور را به معضلات امنیت داخلی و خطرات دستبازی های بیرونی تا خطر تجزیه مواجه میسازد .

داشتن یک اردوی دارای قابلیت دفاعی ، ارگانهای با صلاحیت تنفیذ قانون و استخبارات اگاه از رمز و راز مداخلات بیگانه ها میتواند حافظ سیستم سیاسی چه فدرالی یا غیر ان باشد ، در نبود چنین نیروها هوس فدرال سازی مصیبتهای دیگری رادامنگیر مردم میسازد .

نمیتوان چشم پوشید که در طول سالهای اخیر دروازه های افغانستان برای همه بخصوص همسایگان‌فاقد موانع بوده است ، استخبارات خارجی دور و نزدیک بحد زیاد در کشور نفوذ دارد ، انها در تشدید تشنجات میتوانند اثر گذار باشند تا امیال شانرا بدست اورند .

۵-- در عمل این سیستم بدون قانونی بودن در زمان حاکمیت پنج ساله اغای ربانی تطبیق شد ، در ان‌پنج سال حکومت داری غیر متمرکز به شکل امیر نشینان و قوماندان سالاران عملی میشد ، هر امیر و یا قوماندان در ساحه تحت حاکمیت پادشاه منطقه بوده در تطبیق اومر و تصامیم بدون هیچگونه رعایت و اطاعت از مرکز فعال مایشاء بودند ، در ان دوره صلابت دولت دولتداری از میان رفت ، قانون وجود نداشت ، مردم زیر قومانده زومندان محل و زورمندان محل بدون رعایت امیر مربوطه انچه میخواستند در حق مردم میکردند ، یشترین مظالم‌از تجاوز بر ناموس تا غصب منازل و جایدادها ، چور و چپاول دارایی های عامه ، عواید گمرکات و مالیات در همان پنج سال صورت میگرفت . بد بختی ، جنگ ، خانه بدوشی ، ، زورگویی وتجاوز مشخصه ان زمان بود چیزی نمیشد که حالا بران استناد کرد و از محاسن ان برای احیای مجدد ان شیوه دولتداری یاد کرد .

۶-- دربیست سال حاکمیتهای تحت اشغال که شاخص بلند ان فساد ، قوماندان سالاری و جزایر قدرت بود عملا کشور به مصائب قدرت غیر متمرکز مبتلا بود .

روی این حقایق برای فعلآ بحث فدرال سازی پیش از وقت و غیر مفید میباشد پافشاری بران نتایج اسفبار خواهد داشت و مانند ناکامی های گذشته این طرز اداره نیز ناکام و بد نان میگردد .