جوهر تفکر طالبان را مخالفت با اندیشه و عقل تشکیل میدهد!

تفکر وهابیت، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین باورهای اسلام سیاسی در سه دهه اخیر، تفسیر جدیدی از اسلام سنی است که محمد پسر عبدالوهاب سردمدار آن بود. وی طرفدار و بسط دهنده اندیشه های ابن تیمیه بود و بر اساس بنیانهای فکری او مکتب وهابیت بناشد. در حال حاضر طرفداران القاعده و سلفی های جهادی یا تکفیری بشمول طالبان و داعشیها خود را پیروان راستین ابن تیمیه می شمارند.

افکار ابن تیمیه روشن و صریح است، او با اندیشه و عقل به کلی مخالف است! و خواستار الغای عملکرد عقل از تمام شئون زندگی روزانه است و با فکر کردن و اندیشیدن دشمن است، مگر اینکه آن فکر و اندیشه در راستای تایید نقل باشد. در واقع او همه نمادها و مظاهر زندگی این عصر را نفی می کند. به نظر او مهمترین مصلحت در این است که با کفار دشمن باشیم. برای او مهم نیست که در این راه غیرمسلمانان اذیت و آزار شوند و مسلمان نیز ضرر اقتصادی ببینند. او با این کار، افکار تندروانه و نژادپرستانه و کراهیت را مورد تایید قرار می دهد. ابن تیمیه می گوید مردم پس از هجرت پیامبر(ص) تاکنون سه طبقه هستند: مومن، منافق و کافر. سپس او خون غیرمومن (منافق و کافر) را حلال شمرده و حتی در این راه دسته دیگری از مسلمانان مانند شیعیان دوازده امامی را که از شیوه و روش فهم او از اسلام پیروی نمی کنند نیز در زمره منافقان و کافران قرار می دهد. ابن تیمیه از نظر شرعی، قتل و سلب و اغتصاب و مصادره اموال و آزار زنان و کودکان و... را حلال اعلام می کند. اما در مورد مسلمانان مانند شیعه بر حسب ابن تیمیه، کفر آنها بزرگتر و گناه آنها عظیم تر از کفار اصلی است و بنابراین مجازات آنها هم شدیدتر از مجازات کفار اصلی است.

به نقل از سایت انترنتی "الوهابیت" محمد اکرم عارفی در مقاالهٔ "مبانی مذهبی و قومی طالبان" بحث مفصلی در مورد جریاهای عمده فکری اسلامگراهای پاکستانی و اثرات آنها روی شکل گیری "تفکرطالبانی" دارد که مرور آن در اینجا بطور فشرده برای شاگردان تاریخ معاصر افغانستان مفید میباشد. عارفی مینویسد که بصورت عمومی مى‏توان سه جريان فكرى اسلامى عمده را در پاکستان ملاحظه نمودكه منشا اوليه تمامى آنها، در تفكر اسلامى مستولی در هندوستان (قبل ازتجزيه به هند، پاكستان و بنگلادش) برمى‏گردد که خود ناشی از تکامل تفکر وهابیت در عربستان سعودی بحساب می آید. در اینجا ذکر مختصر برخی وقایع و تاریخ اندیشه سیاسی اسلام ضروری به نظر می رسد. مذهب سلفیه، سنیان حنبلی مذهب پیرو ابن تیمیه هستند که از جمله آنها می توان به وهابیت عربستان، دیوبندی هند و پاکستان، طالبان و القاعده و داعش اشاره کرد.

جنبش طالبان‏ با هر سه گروه نامبرده ارتباط نزدیک دارد و ازحمايتهاى معنوى و مادى و حتى انسانى همه آنها در اين سالها ‏برخوردار بوده است. در عين حال، اين ارتباط با « جمعية العلمای ‏اسلام‏» به دليل عوامل فرهنگى، زبانى و نژادى و نيز تجربه‏ سياسى در عمل بيش از دو گروه ديگر بوده و هست. مولانا فضل‏الرحمان و سميع ‏الحق، هر دو پشتون‏ تبار بوده و در ايالتهاى‏ بلوچستان و پشتونخوا كه موطن اصلى پشتونهاى پاكستان به شمارمى‏ آيد، داراى نفوذ فوق العاده‏اى هستند.

تمام فرامين صادر شده از جانب طالبان اساس سلفى دارد، بجز از قر آن و سنت چيز ديګرى را مانند عقل و منطق قبول ندارند،

مشتركات فرهنگى، قومى، زبانى و قبيله‏اى سبب جذب جوانان افغان ‏در مدارس جمعية العلمای اسلام شد، كه در نتيجه، عامل گرايش ‏ناخودآگاه آنان به آموزه‏هاى ديوبندى جمعية العلمای اسلام نيزگرديد. طالبان كه بينش وسيع نداشته، از قراء و قصبات، راسابه مدارس جمعية العلمای اسلام پيوسته‏ اند يكباره، به مريدان‏ بلاقيد ديوبنديها مبدل گشتند. لذا تعبير سخت‏گيرانه طالبان ازاسلام و تعصب ديوانه ‏وار آنها در برابر زنان از آنجا ناشى شده است‏. به طوركلى، مدارسى كه متعلق به جناح ديوبندى در پاكستان بوده و طلاب‏دينى را در آنها بر اساس آموزه‏هاى ديوبندى آموزش مى‏دهند، بعضاقرار ذيل هستند: دارالعلوم حقانيه اكوره ختك در ايالت‏ صوبه سرحد، مدرسه اشرفيه در لاهور، جامعه بنورى تاون ودارالعلوم كده در كراچى، دارالعلوم تندو الله يارخان در سند، جامعه مدينه در لاهور، مدرسه خيرالمدارس ملتان و چندين مدرسه‏ مهم ديگر در كوئته بلوچستان. با توجه به مطالبى كه پيرامون منابع تاثيرگذار بر انديشه ‏طالبان و زمينه و بستر آموزش و پرورش آنان بيان گردید سير تفكردينى طالبان نيز تا حدودى روشن خواهد شد.

به قول خانم بينظير بوتو صدراعظم سابق پاکستان، که به خبر نگار بی بی سی اظهار داشته بود "گروه طالبان به کمک دولت های ايالات متحده امريکا، انگلستان و عربستان سعودی چند سال قبل در پاکستان ايجاد گرديده که چهره های اساسی را طالبان مدارس دينی ازجمله مهاجران افغان تشکيل ميدهد که بعدأ گروپ فوق به نيروی طالبان مسلح مبدل گرديد و رهبری آنها را رهبران سازمان بنيادگرای پاکستان ( جمعيت العلما ) بدوش داشته و.. سلاح طالبان از امريکا و انگلستان و پول از جانب سعودی اکمال ميگردد". (بی بی سی ).

در تئورى «خلافت‏» و «امارت‏» آن طورى كه ‏طالبان آن را می‏خواهد، مردم و احزاب جايگاهى ندارند. تعدادى ‏از سران قبايل و علمای دينى گرد هم‏ آمده و فردى را براى اين پست امیر و خلیفه نامزد مى‏نمايند و آنگاه تمام‏ اختيارات كشور به شخص خليفه يا امير المؤمنين منتقل خواهد شد. طالبان به وضوح اعلام كرده است كه «در افغانستان انتخابات‏برگزار نخواهد شد، چون انتخابات يك تقليد غير اسلامى است.» مخالفت‏ با مفاسد فرهنگ ‏و تمدن غربى در كل، يكى از شعارهاى اساسى تمامى گروههاى اسلامى‏ است، اما آنچه بنيادگرايى افراطى از نوع طالبان را از بقيه‏ گروههاى اسلامى جدا مى‏سازد، نفى مطلق مدنيت غربى به وسيله‏ آنهاست. گروههاى ديگر اسلامى مانند اخوانيها با ديد نقادانه به‏ تمدن غربى نگريسته و ضمن رد جنبه ‏هاى منفى آن، از پذيرش‏ جنبه ‏هاى مثبت آن استقبال مى‏نمايند در صورتى كه طالبان و مكتب‏ ديوبندى و وهابى در اوايل كار با هر نوع دستاورد تمدن غربى به‏ مخالفت ‏برخاسته و سپس به تدريج ‏به سوى محافظه كارى تمايل پيدامى‏كنند.

به هر حال برداشت فکری وهابیت و برداشت طالبانی، متکى به نص قرآن و سنت بوده خارج از آن برای عقل، فکر، فرهنگ و تمدن احترامی قائل نیست.