فرارسی هشتم مارچ روز جهانی زن به همه مادران و خواهران گرامی ، مبارک باشد .

نقش زن در ائینه شفاف تاریخ افغانستان جلایش جداگانه دارد ، با حفظ مرد سالار بودن جامعه ما زنان افغانستان در گستره های شعر و ادب ، سیاست و معرکه های ازادیخواهی حماسه افریده اند .جادارد به گرامیداشت این روز از حماسه ۱۴۴ سال قبل زنان افغان در پیکار با اشغالگران انگلیس یادی کرده حقانیت گرامیداشت مقام زن با ان پیوند زده شود .

پس از امضای معاهده گندمک توسط امیر محمد یعقوب خان با انگلیس در ماه جولای همین سال کیوناری بحیث سفیر ولی هرکاره ملک در بالا حصار کابل مستقر شد سه ماه از امضای معاهده و دو ماه از سفارت انگلیس در کابل سپری نشده بود که قیامها علیه انگلیس زیر قیادت رهبران ملی آغاز گردید ، کابلی ها بر سفارت انگلیس در بالاحصار تاختند ، کیوناری را باهمه کارکنان سفارتش کشتند و تعمیر سفارت را به اتش کشیدند .

خط نبرد از کوهدامن تا وردگ و غزنی و کندهار در غرب و از کوهای خیرخانه تا تپه های سیاه سنگ به استقامت شرق و از انجا تا لوگر و چهار اسیاب بطرف جنوب امتداد یافت ، ازادیخواهان ازین سنگر ها و کوهای اسه مایی و شیر دروازه ضربات هجومی را بر قطعات انگلیس و قلعه مستحکم شیرپور که جنرال رابرتس از انجا حکم میراند آغاز کردند . مبارزین راه ازادی شب هنگام بر کوه اسه ماهی آتش بزرگی افروختند که علامت شیپور جنگ علیه انگلیس بود ( جنگ دوم افغان و انگلیس ) .

در ان روزها که پیکارگران ازادیخواهداز فراز قله ها و کنار سخره سنگهای اسه مایی بر دشمن حمله میکردند چهارصد زن کابلی رساندن اب و نان را به مردان سنگر نشین بعهده گرفتند و با کوزه های اب و بسته های نان از سنگ و سخره اسه مایی می پریدند و سنگر نشینان را از لحاظ اب و نان اکمال میکردند ، درین نبرد ۸۳ تن ازان شیر زنان جام شهادت نوشیدند اما عشق به ازادی و نفرت از دشمن این شیر زنان را چنان سرشار ساخته بود که گویی خونهای پاک ان ۸۳ زن شهید تخم این عشق و ان نفرت را درسینه های شان ابیاری میکرد .

داستان زهرا و عبدالله عاشقان و عارفانی‌در همین جنگ حماسه شهر شد ، اما حیف که نسل ۱۴۴ سال بعد انها ازین حماسه ماندگار انطوریکه باید اگاه باشند نیستند .

پرگراف ذیل درین مورد از کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نوشته زنده یاد غبار نقل میگردد که شاید بتواند هدیه یادگاری پیوند دهنده حماسه های زنان کشور باگذشتگان شان باشد .

" عبدالله جوان نورسیده از محله عاشقان و عارفان کابل با زهرا دوشیزه همسایه خود نامزد بود ،در عصر روز سیزدهم دسمبر مجلس نکاح مختصری در خانه عروس منعقد گردید و شام عبدالله داخل مجلس عروسی شد و مادرش حنا در انگشت او نهاد ، در حالیکه عروس گفت : مردان عاشقان و عارفان همه به جنگ فرنگی رفته اند و اینجا عروسی عبدالله است ، عبدالله جوان از تخت عروسی برخاست و گفت راست گفتی در چنین روزی مرد باید در میدان جنگ باشد نه در محل عروسی ، من رفتم اگر بر نگشتم زهرا را در دنیای دیگر خواهم دید ، عبدالله در خانه خود رفت و سیلاوه و تفنگچه برداشت و بر کوه بّر شد ، فردا عصر مبارزین عاشقان و عارفانی بعد از انکه قشون انگلیس تا داخل شیرپور جاروب شده بودند ، مرده عبدالله را اوردند و در خانه مادر پیرش گذاشتند . زهرا عروس امد و تنها انگشت حنادار عبدالله را بوسید و به مادرش گفت ؛ گریه نکن من تا زنده ام در عوض عبدالله فرزند تو هستم . این دوشیزه چنانکه وعده داده بود تا بمرد در خانه عبدالله و بنام عبدالله زندگی کرد و نام او در تمام شهر بحیث مثال احترام شد " .

ده ماه بعد ازین حادثه در ماه جولای سال ۱۸۸۰ جنگ میوند رخ داد و زنان افغان نیز در ان جنگ شرکت داشتند داستان هیجان انگیز ملالی در همین جنگ حماسه دیگر تاریخ شد ، روح این شیر زنان شاد وخاطرات شان گرامی باد .

بجاست که زن پاکدامن افغان بگوید :

دگر مگیر که من‌ان غزال رعنایم

چمنده چمن سبز عشق و رویایم

زنم ولیک‌نه پابند بیم و هراس

غزال منتقم و افتاب رسوایم

شراره ام که برون خاستم ز ذلت زن

من انتقام همه دختران دنیایم

مرا غلط نکنی این چنین حساب بگیر