« گر تو آزاد نباشی همه دنیا قفس است »

اصلا ازادی چیست ؟

ما همیشه در مورد آزادی صحبت می کنیم و هر کس تلاش دارد که در کار خود در عمل خود آزاد باشد. ولی هر کس تصور خود را از آزادی دارد. یعنی ازادی در تفکر و اندیشه اشخاص و افراد مفاهیم جداگانه دارد .

ماده اول اعلامیه‌ی حقوق بشرمشعر است که تمام افراد بشر آزاد به دنیا می ایند و از لحاظ حیثیت و حقوق برابر اند، همه دارای عقل و وجدان میباشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

این بدان معنی است که افراد بشر آزاد بدنیا می ایند و دارای حقوق و آزادی های برابر اند و از این آزادی ها برای محدود ساختن ویا در بند کشیدن آزادی دیگران استفاده ننمایند. نا گفته پیدا است که آزادی انسان منتج به خدشه دار شدن یا محدود شدن آزادی دیگران نگردد. در تمام کشور ها آزادی در چوکات قانون تعریف شده تا موجب ضیاع حقوق دیگران نشود.

تمام افراد بشر در برابر قانون مساوی اند و هیچ قانونی نمی تواند افراد بشر را از حقوق و ازادی های شان محروم نماید. تبیعض های نژادی ، جنسیتی ، زبانی ، مذهبی و ملی اعمال شده توسط گروه ها و افراد ویا سازمان ها دولت ها خلاف روان بشر بوده موجب می گردد تا افراد جامعه نتوانند از لحاظ اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و معنوی به رشد خود برسند، استعدادها و توانایی های فطری خود را انکشاف دهند و از امکانات مساوی با دیگر افراد جامعه برخوردار شوند.

آزادی انسان در اجتماع و در جمع انسان های دیگر مفهوم پیدا می کند. این نمایانگر ان است که انسان موجود اجتماعی است در اجتماع زنده‌گی میکند ، کار می نماید، فعالیت می کند و تفکر می نماید. این آزادی جز فطرت انسان هاست.

استبداد، آزادی را زیر پا گذاشته و برای تنگ ساختن امکان تنفس تلاش می ورزد، قوانین را تصویب می کند که هر روز ساحه را برای انسان محدود و محدودتر می گرداند. فهم اشخاص و افراد، سطح دانش و برداشت شان از دست اورد های علم و تخنیک همه در تحکیم و پایداری آزادی سهیم اند. در جوامع عقب مانده، سطح پایین فهم، نفوذ بیشتر خرافات و ظهور افراط گرایی به رشد و موضع گیری استبدادی و ضد روان بشری کمک می کند. برداشت های کهنه، افکار عقب مانده، ضدیت به علم و تخنیک، دشمنی با مدرنیته، زمینه ساز استبداد و ضدیت با آزادی های بشری می شود.

هگل فیلسوف که دارای مکتب تاریخ فلسفه در غرب می باشد عقیده داشت که « آزادی جوهر حیات است ». لذا انسان بدون ازادی زنده‌گی کامل ندارد. او وجود فیزیکی دارد ولی فهمش، دانستنی هایش، معنویاتش و در اخرین کلمه جسمآ در بند است و نمی تواند فهم و علمش را انطوریکه لازم است انکشاف دهد و وسعت بخشد و از دانش خود به نفع جامعه و محیط زنده‌گی اش نمی تواند استفاده ببرد. در جامعه یکه ازادی نیست، شهروندانش نمی توانند رشد مستقلانه داشته، فکر، هوش، فهم و دانش خود را برای ابادی و عمران جامعه بکار ببندند و سطح فهم خود را رشد دهند و از دست اورد های جدید علم و تخنیک استفاده ببرند.

منتسکیو در نیمه قرن هژدهم نوشته است « هیچ واژه‌ی به اندازه واژه آزادی ذهن مردم را به خود جلب نکرده است و هیچ واژه هم مانند آزادی به معنی مختلف به کار نرفته است . برای بعضی از مردم، ازادی یعنی اختیار داشته باشند کسی را که خود شان به او اختیاراتی داده اند؛ به محض اینکه خواست؛ از اختیار سو استفاده کند و ظالم شود؛ خلع کنند. برای عده دیگر، یعنی بتوانند، کسی را که باید مطیع او باشد خود شان انتخاب کنند. دسته سوم، آزادی را در این میدانند، که حق داشته باشند؛ مسلح شوند و زور بگویند.»

تجارب روی کار امدن گروه های افراطی در گوشه و کنار دنیا، محدود شدن و حتی از بین رفتن آزادی های نیم بند را در پی داشته است . کشمکش ها بر سرقدرت، نابودی فیزیکی انهایکه با نظریات افراطی ( چه سیاسی و چه اسلامی ) موافق نبوده اند، چند دهه است که در کشور به شکل و انواع گوناگون جریان دارد. این گروه ها نتوانسته اند به این درک برسند که دگرگونی اجتماع و طبعیت و احترام و عزت به انسان و آزادی هایش پیش زمینه های قوام و ادامه سلطه شان خواهد بود.

منتسکیو دسته سوم، آزادی را در این میدانند که حق داشته باشند؛ مسلح شوند و زور بگویند. زور گویی، خشونت و تهدید به سلاح در مناسبات اجتماعی و سیاسی، چهار دهه است که در کشور ما نهادینه شده است . گروه های افراطی در تمام این دوران با زبان تفنگ با مردم سخن گفته، کشتند، ویران کردند و به اتش کشیدند. این وضع نه تنها بهبود نیافته بلکه اسفناک تر، خشن تر و غیر انسانی تر گردیده است.

هگل می نویسد: « تاریخ جهان چیزی نیست مگر پیشرفت و اگاهی از آزادی». این آزادی است که با مفاهیم چند بعدی و انکشافات تاریخی اش، انسان ها را در جوامع متمدن به خود مشغول داشته. با رویکار امدن کمپنی های چندین ملیتی و رشد سرمایداری در جهان، آزادی از اسارت بیگانه ها مفهوم خود را یا از دست داده و تغییر کرده ویا هم دگرگون شده است.

زورگویی گروه های افراطی مسلح در سطوح مختلف حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی،. . . تبارز کرده است. دشمنی با علم و دانش، زن ستیزی، بیگانگی با فرهنگ پیش رونده جامعه، بستن در های مکاتب و موسسات تحصیلات عالی و مسلکی بروی نصف نفوس کشور، بیکاری و بی روزگاری و عدم خدمات صحیی برای شهروندان، نتیجه همان سیاست کورو نا بخردانه‌ی همین گروه سوم است.

چرا گروه های افراطی زن ستیز مانع رشد تعلیم وتحصیل زنان و دختران جوان می شوند ؟ جواب این سوال را در گفته های عالمانه افلاطون می توان یافت. زمانیکه افلاطون در یونان مکتب ساخت، مردم از وی سوال کردند که دختران را به مکتب بفرستیم یا پسران را ؟ افلاطون در جواب گفت :‌« اگر پسران را به مکتب بفرستید از هر خانواده یک نفر با سواد خواهد شد و اگر دختران را به مکتب بفرستید تمام یونان با سواد می شود.» اکنون که دوسال از معامله قدرت با طالبان و رویکار امدن امارت اسلامی می گذرد به خوبی فهمیده می شود که چرا طالبان مانع تعلیم و تحصیل زنان و دختران می شوند. منشه‌ی ترس طالبان هم همین است که اگاه شدن زنان و تربیه نسل روشن و با دانش، باعث می شود که دیگر کسی به حرف های پوچ و نظریات بی محتوای این گروه تمدن ستیز باور نکند و جامعه بتواند راه رشد و اسایش را بپیماید.

به بند کشیدن زنان و فرستادن شان پشت دیوار های پوسیده‌ی تحجر، موجب می گردد که چندین نسل از جوانان ما از نعمت علم و دانش معاصر بی بهره گردیده با افکار افراطی، زور گویی و خشونت به بیراهه رفته، جامعه و مردم را گروگان گرفته، تخم دهشت و وحشت را در جامعه کاریده و هزاران انسان را از نعمت زنده‌گی و حیات محروم ساخته ویا متواری می گرداند.

تا زمانیکه زن آزاد نباشد و برای ابادی و انکشاف، تغیر و تحول با مردان جامعه بازو ندهد نه تنها جامعه و مردم آزاد نیستند بلکه این درد رگ و استخوان جامعه را پوسیده و زمینه های زوال ارزش های انسانی را به بار می اورد.

ترس و وحشت گروه های افراطی بر سرقدرت در کشور از زنان و دختران در دوسال اخیر، انزجار بی پایان افغان ها در داخل و خارج از کشور و جامعه جهانی را به بار اورده و کشور را در انزوای کامل سوق کرده است . در اوضاع و احوال که جهان به سوی حل پرابلم های بزرگ علمی، اقتصادی و تخنیکی روان است، در کشور ما جهالت، رونق گرفته و هر کس جاهل تر است ، مقام ، رتبه و مسوولیت می گیرد. تحصیل کرده های دو دهه اخیر یا فرار کرده اندو یا در تلاش فرار از وطن و وحشت و دهشت افراطیون می باشند. طالبان چنین می خواهند تا وطن از وجود تحصیل کرده ها و چیز فهمان ، تخلیه شود و انها بتوانند بدون درد سر بر گورستان های به جا مانده امارت بر پا کنند و با بستن دستار های بلند و گذاشتن ریش های درازدر تکفیر مسلمانان مومن از همدیگر پیشی بجویند.

سیاست های استعمارنو، فقر و گرسنگی، عدم امکان رشد و انکشاف فردی و اجتماعی، نبود زمینه های کار و تعصبات مذهبی و سیاسی در چند دهه‌‌ی اخیر موجب گردیده که کشور از تحصیل کرده ها خالی شود. نظام استعماری غرب زیر نام های گوناگون تلاش می نماید تا خبره‌گان و تحصیل دیده های کشور های جهان سوم را جذب کرده ویا زمینه را طوری بیاورد تا این ها خود وطن را ترک کرده بدامان شان پناهنده شوند. حداقل چهار بار است که فرار مغز های متفکر و سازنده یا تحت تاثیر تیلیغات تباه کننده نظام سرمایداری ویا عدم لیاقت و توانمندی نظام های بر سر اقتدار در کشور ؛ تعصبات کور مذهبی ویا هم جنگ کشور را از این نعمت بی بهره میسازد. بار اخیر با خروج شتابزده نیرو های ناتو و امریکا و عروج طالبان بر اریکه قدرت، تقریبآ تمام تحصیل دیده های دو دهه‌ی حضور ناتو و امریکا در کشور یا از کشور فرار کردند ویا کشور های عضو ناتو انها را زیر نام های گوناگون از کشور تخلیه کردند. انهایکه در کشور ماندند بدلیل اینکه که نه طالبان شایستگی حکومت داری را دارند و نه هم فهم انرا، با قصاوت و سنگ دلی و بی پروایی به دارایی های ملی یا کشته شدند ویا مجبور به فرار به کشور های همسایه گردیدند.

برپایی مدارس دینی بی شمارو انتشار افراط گرایی و تحجر؛ تغیر نصاب تعلیمی مکاتب پسران و پوهنتون ها، سهم علوم مثبته را در این موسسات تقلیل داده کیفیت درس را به سطح پایین نزول داده است.

دوسال است که طالبان دروازه های مکاتب را به بهانه های گوناگون به روی دختران بسته و نتوانسته ویا هم نخواسته اند در این مدت برای تامین امنیت، نصاب درسی و تدابیر برای اغاز دروس دختران کاری بکنند. بحث های شرم اور علمای دین ؟؟؟ برسر « فرض، واجب وسنت » بودن تحصیل دختران در مکاتب و موسسات تحصیلات عالی نتوانسته ( شیوخ و خلیفه های خود خوانده ) را به این نتیجه برساند که جامعه به علوم معاصربیشتر از ایده وطن ستیز انها نیاز دارد.

به گفته عزیز نسین تنز پرداز ترکی ،« گرسنه نگه دار تا اطاعت کنند، جاهل نگهدار تا بعیت کنند . . .»

06 . 09 . 2023