محترم عبدالصمد ازهر

 

ضربه مدهش پاکستان

و امکانات عکس العمل افغانستان در برابر آن

در آغازین ر وزهای اکتوبر بود که حکومت موقت پاکستان، که به منظور تدویر بی طرفانه(؟) انتخابات پارلمانی زمام امور را به دست گرفته است، یک تصمیم غیر عادی و بی سابقه را که با این بزرگی کمیت و کوتاهی مدتِ ضرب الاجل، آن هم در آستانه حلول زمستان، در جهان سابقه نداشت، اتخاذ و اعلان کرد یک ملیون و هفت صد هزار مهاجر غیر قانونی باید تا آخر آن ماه از پاکستان خارج شوند، در غیر آن بازداشت و به زور اخراج می گردند. در برابر این تصمیم که از سوی آن حکومت به صورت مکرر ابلاغ شده می رفت، نه از سوی حاکمیت طالبان و نه از سوی جامعه جهانی کدام واکنش جدی و یا اقدامی به عمل آمد. معلوم نیست این بی تفاوتی ناشی از جدی نگرفتن و تپ تپ پای دانستن آن برای ترساندن طالبان بود یا بی علاقه گی ها و یا تایید آن تصمیم.

تحمیل و تعمیل این اخراج توأم با باج گیری ها، زدن ها، توهین ها، چور نقدینه ها و زیورات، در مقایسه با کرده های اسراییل در اخراج فلسطینی های محروم ساخته شده از همه چیز، در زیر باران بمب و راکت از شمال غزه به جنوب و ادامه بمبارد در میانه راه ودر خود جنوب، تشابه می رساند. به عبارت ساده تر : اخراج افغان ها از پاکستان بر سبیل اخراج ساکنان از شمال به جنوب غزه، انجام شده می رود.

پاکستان در تقلید از کرده های امریکاَ، دارایی های افغان ها را کش رفت. اضافه بر اذیت و چپاول توسط پولیس، اجازه و فرصت لازم داده نشد ملکیت های ثابت و سیال شان را به فر وش رسانند و نقدینه بالاتر از پنجاه هزار افغانی را با خود بیاورند. قیمت دارایی های شان از آسمان به زمین خورد و محلی ها نیز به غصب زمین، خانه و انکار از پرداخت طلب ها متوسل شدند.

باز هم به اختصار: عنف و آزار به متود اسراییل و غصب دارایی ها به متود امریکایی.

اما دلایل بی تفاوتی های طالبان و جهان:

بی تفاوتی طالبان احتمال دارد از یک سو همان طور که ګفته شد ناشی از بی باوری شان به جدی بودن حکومت موقت در عملی کردن این تهدید باشد، یا به دلیل مجبوریت به فرمان برداری و یا ترس از اخراج خانواده ها و ضبط دارایی های شان.

بی تفاوتی جهان، در راس امریکا و اروپا می تواند به دلیل مصروفیت و اولیت در اوکراین و خاور میانه بوده باشد و یا به گفته اشرف غنی بی علاقه شدن پشتیبانان جهانی از ادامه پشتیبانی طالبان.

اما من به این نظرم که پاکستان نمی توانست بدون استشاره و حمایت امریکا به چنین اقدام غیر عادی و غیر معمول در جهان دست یازد. پاکستان چیزی نیست جز آله و وسیله یی برای پیاده کردن آنچه در کاخ سپید و داوننگ ستریت ۱۰ تصمیم گرفته می شود. چنانچه تمامی واکنش امریکا به این توصیه خلاصه شد که از اخراج کسانی که قرار است به امریکا منتقل شوند، خودداری شود.

ایران هم مطابق تصمیم اعلان شده اش همه روزه چندین هزار نفر را با خشونت و آزار و اعمال مشابه پاکستان، از مرزهای نیمروز و هرات بیرون کرده می رود. تفاوتش با اقدام پاکستان در این است که ضرب الاجلی تعیین نکرده و سر و صدا ی مشابه راه نینداخته اند. اگر خواننده گان ارجمند به یاد داشته باشند در نخستین روزهای اعلان اخراج مهاجران از سوی پاکستان و ایران هر دو با تفاوت زمانی خیلی کوتاه چند روز یک رقمی، نوشته بودم که پاکستان و ایران در جریان سفر رییس شورای امنیت ملی پاکستان به ایران و ملاقات و مذاکره با همتای ایرانیش، به گمان اغلب روی بیرون کردن کتله یی مهاجران افغان برای و ارد آوردن فشار بر طالبان و وادار کردن شان برای تن دادن به خواسته های این دو، توافق کرده باشند. خبرهای دیروز حاکی از آن بود که در یک هفته گذشته بیست هزار افغان مهاجر از طریق مرز اسلام قلعه کشیده شده اند.

اگر قضیه روی مهاجرت غیر قانونی می چرخد، چرا در طول مدت ده ها سال این مهاجران به نام مهاجر غیر قانونی مسما نشده و اخراج نشدند و چرا حالا؟؟

از سال ۱۹۷۳ اسلام آباد افغان ها را با انواع دسایس و حیل به مهاجرت فرا خوانده با کافر و کمونیست خواندن داوود خان و حکومت های بعدی، آنها را با مغز شویی برای جهاد تربیه و به خرابی وطن خود شان و کشتن برادران و خواهران خود شان استخدام و فعال می ساختند. نامش را جهاد در راه خدا گذاشته بودند و امریکایی ها آنها را مبارزان و قهرمانان راه آزادی خوانده با پول و اسلحه از طریق پاکستان حمایت و تشویق می کردند. استفاده ناجایز از جریان پیوسته ی پول و اسلحه از امریکا، کشورهای غربی و عربی بالاخص عربستان و اقمار آن، تغییرات نمایانی در چهره اقتصادی پاکستان وارد کرد و خاطر خواهی های غرب از آن، مجالش داد به نیروی ذروی دست یابد. در آن گاه افغان ها محبوب بودند و همین افغان های محبوب را زمینه ی پاییدن، زنده گی و سرمایه گذاری دادند. اما حالا به یکباره گی همه نامطلوب شدند و مورد اهانت، لت و کوب و اخراج با دستان خالی واقع گردیدند.

این چرا؟ پاسخ به این چرا جز وارد کردن فشار برای گردن نهادن طالبان به خواسته های امریکا و پاکستان و توجیه فریبنده ی افلاس سیاسی و اقتصادی خودش از طر یق انداختن گناه بر گرد ن افغان ها، چیزی دیگری نیست. امریکا اضافه بر خواسته های معروف و مکرر مانند شمولیت دست پرورده هایش در حکومت و ضد و بندهای استخباراتی، می خواهد طالبان را به سبب نزدیکی با چین مجازات کند. پاکستان نیز که در ظاهر خواست داغش اخراج همه پناهنده گان وزیرستانی که از نظر او گویا مربوط حرکت طالبان پاکستانی اند، می باشد اما جوشش نامیمون درونیش ناشی از آنست که خلاف تصورات آرمانیش از پیروزی طالبان و جشن هایی که به آن مناسبت برپا کرده بود، اینک می بیند که روز تا روز از نفوذش کاسته شده و حلقه نوکرانش محدود شده می رود. از این لحاظ هم، فشار دادن طالبان را در دستور روز قرار داده است.

فراموش نکنیم که شهباز شریف صدراعظم پیشین و نظامیان پاکستان، این حکومت سرپرست به ریاست انورالحق کاکر را رویکارآورده برایش وظایف غیر متعارفی سپرده اند که با هدف و وجیبه اصلی ماموریتش همخوانی هم ندارند. علاوه بر آنکه شهباز شریف و نظامیان، عمران خان را برای دور کردن از راه نواز شریف به دسایس و دلایل خیلی ناموجه به زندان افگندند، اخراج جمعی افغان ها را نیز به مثابه اهرم فشار و مجبور ساختن طالبان برای زانو زدن در برابر نواز شریف صدر اعظم تعیین شده از سوی امریکا و نظامیان، به حیث وسیله به کار گرفته اند. به جای دستگیری و زندان، محکمه پیش از پیش برای نواز شریف مهلت داد و بدون شک در قدم دوم تمام اتهامات قبلی بر وی باطل اعلان می گردند. البته این روال معمول حکومت داری ها در طول تاریخ پاکستان است.

حاکمیت طالبان در برابر این اقدام پاکستان چه می تواند و چه باید بکند؟

حاکمیت طالبان بدون شک مجبوریت ها و محدودیت هایی دارند. علاوه بر آنچه در بالا اشاره شد، انزوای سیاسی شان آنها را دستنگر همسایه ها وآنهایی که به نحوی روابط شان را با ایشان نگه داشته اند، گردانیده تنش افزایی در چنین روابط منجر به انزوا آفرینی بیشتر و تجرید فراتر می شود. راه ها و گذرگاه های ترانزیتی نیز برای کشور محاط به خشکه ما یکی از سلاح های کهنه و زنگ زده ولی خیلی تیز و بُران است. گرچه جانب افغانستان نیز امکانات ایجاد چنین موانع در برابر صادرات پاکستان به آسیای میانه را دارد، اما تجارت آن کشور محدود به این راه نبوده دسترسی به راه های آزاد بحری او را با جهان وصل می کند. با آن هم اتصال پاکستان و آسیای جنوبی در مجموع با آسیای میانه ، نه تنها رد و بدل اموال تجارتی را سریعتر، آسانتر و ارزان تر ساخته دسترسی به منابع سرشار انرژی و مواد معدنی را نیز از همین طریق میسر می گرداند که بستن دراز مدت آن ضربه ستر اتژیک برای پاکسنان است. در این طرف برای افغانستان نیز که سال ها ایجاد شاهراه های وصل آسیای میانه و اروپا با جنوب را به مثابه هدف ستراتژیک مطرح و برای آن تپیده است، ضربه جبران ناپذیر خواهد بود. بستن های موقتی راه امکان پذیر بوده اما از یک طرف هنوز جرئت این کار در رهبری وجود نخواهد داشت و از سوی دیگر عواید تکس ترانزیت اموال هم از د ست می رود.(۱)

حکومت ها، مدرسه ها و استخبارات نظامی پاکستان که در تلاش برای دور نگه داشتن کشور و مردم ما از پیشرفت های اقتصادی، اجتماعی و مدرنیته، پیوسته موید و مشوق تعزیرات سیاسی و اجتماعی و محرومیت زنان و دختران از حق کار و تحصیل در افغانستان بوده اند، با این کوچ دادن جمعی، صدها هزار حتا ملیون دختر و زن را د ر این تنور محرومیت می سوزانند. اگر طالبان اندکی درایت و فردا نگری داشته باشند، همین الآن وقت آن رسیده است که از پالان فرهنگ دشمنی پایین آمده بازگشایی مکتب ها و دانشگاه ها را با حق اشتغال برای زنان، اعلان و از این طریق بر زخم های عمیق ایجاد شده بر هموطنان ساکن و بازگشت کننده گان، مرهم بگذارند. این امر برخلاف تصور پاکستان که منظورش خلق نارضایتی و بی ثباتی بود، موجبات پشتیبانی مردم را فراهم می آورد.

کار بزرگ د یگر که ریسک آن در مقایسه با بستن راه ترانزیت خیلی کمتر است، اعمار زنجیره یی از بندها روی دریای کنر است که مانند کانال قوش تیپه در شمال که تایید و پشتیبانی همه افغان ها را به همراه داشت، دل های ملیون ها افغان را در شرق و سراسر کشور شاد و اقتصاد ما را از نگاه توافر محصولات زراعتی و انرژی سر پا ایستاده خواهد کرد و یک عکس العمل هدفمند برای وطن و دندان شکن برای پاکستان خواهد بود. حکومت اشرف غنی را امریکا در حمایت از خواست پاکستان اجازه چنین کاری نداد و منابع تمویل را راه نداد.

در جنب تقاضا و جلب کمک های بشری از جهان برای سبک کردن بار سنگینی که برداشت آن سهل نیست، طالبان با عملی کردن فقط همین دو کار بنیادی پیشنهاد شده، پشتیبانی مردم را حتا در انتخابات به دست می آورند. راه به سوی مشروعیت باز گردیده جهان نیز به رسمیت شناسی رو آورده درهای همکاری ها و کمک های اقتصادی نیز باز می گردند.

چشم ها را باید باز کرد و راه را از چاه باید تشخیص کرد.

۱۶ / ۰۸ / ۱۴۰۲

۰۷ / ۱۱ / ۲۰۲۳

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ----

۱) در مورد اهمیت و ارزش های جانبی این شاهراه ستراتژیک، گفتنی ها زیاد است که از موضوع مورد بحث فعلی خارج است.