تگــدی قــــدرت

جای تحیر است که برخی از سیاستگران قدرت باخته و عده ای از مدعیان جهاد برای وطن فکر میکنند افغانها این کسوت بوقلمونی را که برتن کرده گاهی به کشتار و ویرانگری گذشته می نازند و باری بدرگاه قدرتهای جهانی پیشانی می سایند را نمی شناسند .

انها بالهوسان کم ازرم‌و فاقد معنویت اند که غبار ثروت و قدرت بر شعور شان نشسته نه تاریخ این کشور را ورق زده اند و نه از خوب و بد دهه های اخیر چیزی اموخته اند . یا حقه باز اند یا فراموش کار و یا هم غرقه لجنزار خود فروختگی که همچون متاع لیلامی دست بدست کهنه فروشان در بازار سیاست بیع زده میشوند.

ندانسته اند که ۲۰ سال قدرت درجه یک جهان با نیروی نامدار ناتو و متحدین صاحب پول و ثروت دست نشاندگانش را نتوانست درین سرزمین ابدالدهر نگهدارد و در فرجام ناله نا امیدی از استراتژی را سردهد .

تنی چند به ماسکو رفتند و زیر نام‌" افغانستان میان گذشته و اینده " چشم امید به کرملین بستند اما فراموش میکنند که " گذشته " شان بد " بود " اینده ای " هم‌نخواهند داشت ..دیگری در واشنگتن دی . سی . خُود و زره برتن میکند و در کنگرس انجا تعهد تحرکات نظامی علیه وطنش را می سپارد و از کاخ سفید درویزه حمایت مینماید .کسانی هم به تهران و یا اسلام اباد دل می سپارند .

این قدرتهای بزرگ هر کدام بنوبه شان سهمی در حوادث چهل ساله داشتند اما نتیجه چه شد ؟

انکه وجب وجب این خاک را زیر اتش جنگ ‌به کوره سوزان مبدل کرده بود و انانیکه با گرمی این تنور نان دلخواه شان را می پزیدند حاضر خواهند شد از نامیدی بسوی امیدهای موهوم دیگر بروند و یا از پخته شده های این تنور داغ سیر شوند ؟

ما دیدیم و شاهد هستیم که نه .

سرزمین جنگ زده مادر بمب دیده را انها ویران کردند ، اگر تگدیگران قدرت از انها چشم امید دارند این چشم امید تنها برای حصول منفعت در پاداش خدمت و غلامی است انچه در میانه میسوزد وطن و مردم این وطن میباشد .

بهتر نمی بود اگر بجای کچکول تگدی قدرت با ندامت از کرده های گذشته از ملت طلب عفو میکردند و به جای رفتن نزد پادشاه سازان بیرونی در کنار مردم میبودند تا مردم پی میبردند که در روز خوب و بد با ایشان یکجا اند .

اگر چنین احساس وجود میداشت گدشته شان جنایتبار و خون الود نمی بود ، حال شان ننگین نمیشد و در اینده هم جایی در کشور میداشتند .