خارجیان معضلات ما را حل نمی کنند

هلند، جنوری ۲۰۲۴

از لابلای اخبار شنیدیم و دیدیم که در شرایط نهایت وخیم نسل کشی اسراییلیان در غزه و جنگ خانمان برانداز اکرائین برای شورای امنیت سازمان ملل متحد مسئله افغانستان و به قول خودشان «تعامل هماهنگ جامعه جهانی در مورد افغانستان» از اهمیت بیشتر از نسل کشی در غزه و جنگ اکرایین برخوردار است.

درگزارش فریدون سینور اوغلی نمایندهٔ خاص سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان که به اجلاس شورای امنیت آن سازمان که بتاریخ ۲۹ دسمبر سال ۲۰۲۳ دایرشد ارائه گردید آمده بود که موصوف در زمینه مسایل افغانستان با نمایندگان چهل کشور ملاقات کرده و توافق همه کشور ها را در زمینه حصول کرده است، اما از عکس العمل وزیرخارجهٔ حاکمیت برسراقتدار بر می آید که موصوف نتوانسته توافق کشوری را حاصل کند که مسئله به آنکشور تعلق دارد نه به چهل یا پنجاه کشور خارجی؟؟!!  

من به طرز کار سازمان ملل متحد که این همه سالها به دُهل امریکا و گاهگاهی ناتو رقصیده و در بسا موارد تجاوزات مسلحانه و لشکر کشی های خونبار تا سرحد بی ارزش ترین سازمان خود را ذلیل کرده و چشمان خویش را بروی همه جنایات ضدبشری قدرت های بزرگ بسته است کاری ندارم.

توجه من در این نوشته به نظریات تحلیل گران مسایل افغانستان است که هرکدام به نحوی تحت تأثیر این اقدامات سازمان ملل متحد قرار گرفته و یکی برای ادای نمازجنازهٔ حاکمیت بر سر اقتدار آمادگی میگیرد، آندیگری این قطعنامه و تعین نمایندهٔ سرمنشی سازمان ملل متحد را برابر با تصمیم قاطع امریکا مبنی برایجاد حاکمیت جدید جایگزین بجای حاکمیت موجود دانسته و دیگری در نقش مشاورطالبان آنها را برای مدارا و همکاری با نمایندهٔ اختصاصی سرمنشی ملل متحد دعوت میکنند.

در نظریات جمع کثیری از هموطنان ما نیامده که اگر در همچو شرایط شورای امنیت ملل متحد اهمترین مسایل خونریز جهانی را رها کرده راجع به افغانستان مجلس دایر میکند، به این معنی است که در شرایط موجود حاکمیت بر سر اقتدار در افغانستان پلانهای مطروحهٔ گردانندگان همچو مجالس و خاصتاً ایالات متحدهٔ امریکا به ناکامی منتج گردیده و منافع شان در اهداف افغانستان و جنوب آسیا به خطر جدی مواجه گردیده است. همچنان اگر روسیه و چین در این باره رای ممتنع میدهند هم در راستای منافع خود شان تصمیم گرفته اند. هیچکدام از این کشور ها و هیچ یک از سازمانهای جهانی دایه مهربانتر از مادر برای وطن ما و مردم ما نیستد. هرکدام برای منافع خود شان دلبری میکنند.

در این گیر ودارسر و صدا ها را بلند کرده وبسیاری اعتراض دارند که طالبان یکه تاز اند و حاکمیت را غصب کرده اند و به دیگران اجازهٔ مشارکت در حاکمیت را نمیدهند!

 ما متأسفانه حافظهٔ کوتاه داریم. اگر زیاد به گذشته نرویم تاریخ صد سال اخیربعد از سقوط دورهٔ امانی را در نظر بگیریم، کدام حاکمیت را سراغ دارید که به مجرد غصب حاکمیت همه نزدیکان، خویشاوندان و افراد مورد اعتمادش را درسرتاسر مناصب حاکمیت نصب نکرده باشد وبا چنگ ودندان حاکمیت را محکم در دست نگرفته باشد؟ در بسا موارد تا موقف مدیریت عمومی ارگانها خاصتاً ارگانهای مهم حاکمیت بدون در نظرداشت اصول اداره و تخصص افراد مورد اعتماد یا اعضای گروه سیاسی خویش را نصب نکرده باشند؟. کارنامه های جهادیان و دورهٔ اول طالبان درقبال اداره و حاکمیت شرمساری های تاریخی را از آن خود کرده است. حاکمیت شورای نظاریان زیر نام ائتلاف شمال همراه با مهره های امریکایی زیر نام تکنوکراتان را در بیست سال اخیرهمه مردم افغانستان شاهد بودند که با کدام متخصصین حاکمیت را تقسیم کرده بودند؟ نمایندگان این همه دوره های یاد شده حالا از طالبان میخواهند که حاکمیت را تقسیم کنند وآن ارواح خبیثه را شریک حاکمیت سازند!

از طرف دیگر همه آنهاییکه خود را در نقش خدمتگذاران مردم افغانستان جا میزنند و اینجا و آنجا اشک تمساح میریزند، همه پیوسته به دامان خارجی ها( ملل متحد، امریکا، روس، تاجکستان، ایران، ترکیه، فرانسه، پاکستان، ازبکستان و دیگران) چسپیده اند و از آنها در بدل عزت، شرف و ناموس خود اقتدار مجدد را گدایی میکنند. از قراین یادداشت های منتشره در رسانه های اجتماعی پیداست که این عناصر خود فروش با هر شرایط مطروحهٔ کشور های خارجی حاضراند زنجیر غلامی بگردن آویزند ولی با حاکمیت برسراقتدار در افغانستان و با مردم خویش به هیچوجه حاضر به مذاکره و مدارا نیستند.

به نخبگان، نویسندگان و تحلیل گران مسایل افغانستان بسیار با اهمیت خواهد بود که مردم خویش را به این امر معتقد سازند که همه خارجی ها بدون استثنأ در پی منافع خویش اند ورقبای بین المللی در پی منافع خود شان به اشکال وانواع گوناگون صحنه سازی های بین المللی میکنند که در هیچکدام بحث بر سرمنافع مردم افغانستان در نظر نیست، آنها هرکدام تلاش دارند تا با استفاده از هر وسیله و امکان و این دلقک بازی های بین المللی با فشار های مضاعف افراد خود را در کرسی های حاکمیت جابجا سازند و سناریو های قبلی دوباره به دوران بیافتد.

گروه طالبان در سال ۱۹۹۶ با افراطی ترین نحوه حاکمیت را در افغانستان در دست داشتند که در آنزمان رنان و دختران حتی از خانه هایشان خارج شده نمیتوانستند چه رسد به اینکه موضوع مشارکت اجتماعی و سیاسی آنها مطرح گردد، وحشت و بربریت در کشور حکمفرما بود. اما چون برحکم منافع ایالات متحدهٔ امریکا و کمپنی های نفتی آنکشور مناسب دانسته شده بودند هیچ اعتراض و صدایی نه از امریکا بلند بود و نه از سازمان ملل متحد، و نه قطعنامهٔ درزمینه صادر میگردید!

پس برماست تا بخوبی بدانیم که نمایندگان کشور ما تنها در شرایطی میتوانند در چانه زنی های بین المللی دست بالا پیدا کنند که اولاً صلح سراسری در کشور تأمین گردد، ثبات سیاسی در کشور نهادینه شده و دست همه غلام بچگان استخباراتی کشور های خارجی که در این همه سالها تحت شعار های مختلف جنگ را در کشور ما مشتعل نگهداشتند و مردم ما را فدای اغراض شوم خارجیان و امیال شخصی خود کردند، از دامان کشورما کوتاه و مردم از سیطرهٔ نفوذ آنها خارج گردند. این شرایط  را که ذکر کردم هم اکنون در کشور ما بطرف نهادینه شدن گام بر میدارد و خاصتاً دست غلام بچگان استخبارات خارجی از دامان وطن کوتاه گردیده و جنگ از کشور رخت بسته است. امید بر این است که با موضعگیری متحدانه همه وطندوستان در راستای منافع علیای کشور ثبات سیاسی و اقتصادی نیر بمیان آید. شاید بسیاری از مردم امروز با من همنوا نباشند اما درک منافع ملی همین است که مسایل کشورخود را از دست خارجیان وارهانیم و خود راه های حل افغانی برای مسایل خویش بیابیم وبا هم کنار بیاییم و دیگر به خارجیان اجازه ندهیم که مسایل ما را حل کنند که هرگز نمی کنند.

حکم منافع ملی کشور این است تا نخبگان و تحلیل گران مسایل کشور خویش را ازفکتورها یا عوامل تأمین صلح و ثبات، قطع جنگ و خونریزی واتحاد همه لایه های اجتماعی برای همین مامول ارزیابی کنند نه از دید خارجیان شرق و غرب وسازمانهای تحت فرمان شان.