محترم نعیم سلیمی
منشا،انکشاف و تکامل غریزه ها
احتیاج مادرایجاد است!
قسمت اول
۱۲ میزان ۱۴۰۳
معلوم و آشکار است تا زمانیکه نیازمندی برای کشف، اختراع و یا ایجاد چیزی و یا وسیله ای نباشد؛ آن چیز و یا وسیله مورد نظر ایجاد نمی گردد.ضرب المثلی است زبانزد همگانی که «تا طفل گریه نکند،مادر شیر نمی دهد»؛ درک این بیان بسیار ساده و عامیانه است . ولی آنچه که نزد عده ی زیادی وضاحت کامل ندارد این است که با تغییردر میتابولیسم بدن طفل [عدم تمایل به پستان مادربرای مکیدن شیر] و ادامه این وضعیت منجر به آن می گردد که شیر مادرنیز بخشکد. با در نظرداشت ایستابودن واز قبل پروگرام شدن غریزه ها درموجودات حیه؛ چگونه می شود تا بادرنظرداشت مثالی که در بالا تذکار دادیم، حسب مقوله « احتیاج مادر ایجاد» تغییر رفتار طفل و پستان مادر طفل را توضیح دهیم؟
برای طرح درست مساله در ابتدا یک تعریف کلی ازینکه غریزه چیست را از لابلای قاموس های رسمی متداول کلیشه گرا ارائه می نمایم:«غریزه گرایش درونی و ذاتی ارگانیسم های زنده به سمت رفتار های مشخص است. غریزه به معنای علاقه ها، مهارت ها و معلوماتی است که موجود زنده بدون آموزش و ازابتدای تولد به صورت بالقوه یا بالفعل با خود دارد. الگوی رفتاری غریزی از سرشت برمی خیزد و اکتسابی و آموختنی نیستند.رفتار های مانند نوع تغذیه و تولید مثل در حیوانات بدون تجربه قبلی و بطور خود کار و از پیش برنامه ریزی شده اجرا می شود. این برنامه از پیش تعین شده غریزه است.»(غریزه[روانشتاسی]هم ارز«Instinc »؛ منبع:گروه واژه گزینی ،جواد میر شکاری ،ویراستار.دفترسیزدهم.فرهنگ واژه های مصوب فرهنگستان.تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی ). با این تعریف سرسری و سطحی «شبه علمی» که از واقعیت های عینی علمی فاصله دارد مثال هایی را می آورند اینکه لاک پشت های دریایی که در کنار ساحل به دنیا می آیند از لحظه زایش خود به خود به سمت نور حرکت می کنند و زنبور های عسل بدون آموزش قبلی همگی از طریق رقص های خاصی پیام رد و بدل می کنند. لانه سازی و جنگ طلبی و دیگررفتار های بسیاری از جانوران.... را رفتار های غریزی می دانند که گویا برای ابقای زندگی لازمی اند.
توماس رید (1710-1796 ) فیسلوف اسکاتلندی لابد تعریف بهتری از آنچه فوقاً تذکار یافت دارد:«غریزه تکانه ای است طبیعی در جهت انجام عملی خاص ، بی آنکه قصد و غرض یا حساب و کتاب یا حتی تصوری از آنچه انجام می گیرد در کار باشد.»(یونگ ، خدایان و انسان مدرن.آنتونیو مورنو،ترجمه داریوش مهرجویی .از مجموعه ی فلسفه امروز، نشرمرکز. صفحه 31 ).
آنچه را درمنبع بالا یاد آور شدیم به گونه غیر مستقیم چنین افاده ای را در قبال دارد که گویا رفتارهای غریزی از «سرشت » بر می خیزند و اکتسابی نیسنتد. هرچند تعریف سرشت خودش یک مساله چالش برانگز بوده و کار سهلی نیست. بنا درلحظه حاضرازآن منصرف شده و توجه خویش را بیشتر بالای غریزه ها مبذول میداریم. ولی با وصف آنهم دریک دید کلی لازم به یاد آوری می دانم که سرشت هیچ چیزی و از آنجمله حتی رفتار های غریزی برخاسته از آن ثابت نبوده و پیوسته در طول تاریخ دستخوش دگرگونی هایی قرار گرفته و می گیرد که این موضوع را با جزئیات تفصیلی بیشتری مورد بحث و مداقه قرار میدهیم. کارل مارکس دانشمند آلمانی این مساله را در برخی از آثارش ، منجمله «فقرفلسفه» چنین وضاحت می دهد:
«تمامی تاریخ چیزی جز دگرگونی های متداوم ماهیت انسانی نیست.»(کارل مارکس "فقرفلسفه "،کلیات مارکس و انگلس ، لاورنس و ویشهارت ، صفحه 192 ).
مارکس وضاحت می دهد که خصوصیت برجسته و اساسی تمامی جوامع را روابط میان انسان ها و طبیعت معین می سازد . این یک امر کاملا طبیعی ست که انسان ها برای بقای خودی شان به منابعی نیاز دارند که از جهان پیرامونی بدست می آید. رابطه انسان با طبیعت از طریق کارتعین میگردد که ما با کار خویش منابع معیشت خود را بدست آورده و سرپناهی برای خود می سازیم:
«کار به مثابه خلق کننده ارزش استفاده ای (Use Value )شرط هستی انسانی ست... نیازمندی بی پایان طبیعی که رابطه ی میان میتابولیسم آدمی و طبیعت را وساطت می نماید.»(کارل مارکس ، جلد اول سرمایه، موسسه نشراتی پینگوین ،1990 ، صفحه 133 ).
حالا؛ دیده شود که منظور مارکس ازین میتابولیسم آدمی چیست و چرا مارکس بالای وساطت و میانجیگری این میتابولیسم از طریق کار وفعالیت انسانی تاکید می نماید .
به یک بیان ساده وعام فهم میتابولیسم عبارت است سوخت و ساز ، دِگَرگشت مجموعه تغییرهای ترکیبی و تخریبی در موجودات زنده است .و این دگرگشت مجموعه ای از تحولات شیمیایی زندگی پایدار در سلول های سازواره های زنده است .
یکی از مسایل مهم و جدی قابل توجه درراستای میتابولیسم ها درکل موجودات حیه و از آنجمله انسان ها این است که میتابولیسم ها بطور متداوم درتغییر، انکشاف و تکامل اند و خویشتن را با محیط پیرامونی زیستی و رژیم های غذایی عیار می سازند.و یکجا با آن عادات، رفتار های غریزی موجودات زنده نیز دستخوش دگرگونی های غیر قابل پندارقرار می گیرند . درین نوشته سعی بعمل می آید تا نگارنده تازه ترین تحقیقات مدرن را درین راستا برای خوانندگان پیشکش نماید.
یکی از وبسایت های نشراتی حکومتی ایالات متحده آمریکا جزوه جالب و مستندی را از جانب «کتابخانه عامه [ملی ] طب» آمریکا متعلق به « مرکز ملی معلومات بیوتکنولوژی » با تصحیح نهایی آن بتاریخ اول جنوری2018 زیر نام «تکامل انکشافی و یا انکشاف تکاملی »: منشا و مفاهیم غریزه به نویسندگی Mark S.Blumbeg در رابطه با ابطال تیوری های گذشته پیرامون غریزه ها با تذکار منابع غنی از مجلات و نشریه های ساینسی مانند نشریه «طبیعت »Nature و یا Scientific America و بسا دیگر منابع معتبربدست نشر سپرده است . نگارنده این مقاله سعی بعمل می آورد از لابلای مقالات داشمندان نکات فشرده موضوع را با خوانندگان در میان بگذارد.
***
چکیده موضوع:
بطورخلاصه این جزوه اشاره به آن دارد که برای صد ها سال سوالاتی مانند اینکه چگونه پرنده های مهاجر،سگ های گله ها و رمه ها و سنگ پشت ها بحری حرکت های عجیب و غریبی را از خود به نمایش می گذارند؛اذهان دانشمندان و فلاسفه را بخود مصروف ساخته بود و آنها سعی نمودند تا توضیحات لازمی را درین زمینه ها ارائه نمایند. ولی بیشترین این پاسخ ها پیرامون رفتار های فوق چه رفتار های انطباقی وفقی و یا توانمندی های مغلقی که نیاز به فراگیری و تجربه نداشت ، معطوف شده بود. مگر امروز گفته می شود که حیوانات متنوع و مختلف دارای غریزه های ابقایی ، گله واری ، مادری (وابسته به زایمان )و یا غریزه زبانی می باشند. اما یک نگاه عمیق پژوهشی و تحقیقی بیانگرآن است که جوابهای ارائه شده درمورد اینکه غریزه ها را موروثی ، از قبل پروگرام شده ، تثبیت شده جینیتیکی و ذاتی که در وجود موجودات حیه سیم کشی شده باشد، قناعت بخش نمی باشند. برعکس تحقیقات انجام شده نوین درین زمینه به ما می آموزد که رفتارهای بخصوص انواع موجودات حیه بنابر تجارب رهنمودی مشخص انواع نامبرده در چارچوب کانتکست معتبر ایکولوژیکی آنها انکشاف می یابند.
***
درپاراگراف های فوقانی درجایی از رفتارهای مغلق و کامپلکسی موجودات حیه یاد آوری گردید.هرگونه رفتار مغلق ما را به چالش می کشاند تا منشا و مبدا رفتارمورد نظر را دریافت نمائیم.مثلا؛ چگونه پرندگان تشخیص می دهند که باید درزمستان بطرف جنوب مهاجرت کنند؟؛و یا اینکه چگونه گله سگ های سکاتلندی و یا افغانستانی می توانند گوسفندان را یکجا جمع سازند .چگونه سنگ پشت های بحری حین بازگشت راه خود را در آنجائیکه تخم گذاری نموده اند پیدا می نمایند. یافته های ابتدایی ما را در ظاهر امر درین زمینه ها خرسند خواهد ساخت؛ ولی شاید این یکنوع خرسندی توهمی غیر واقعی باشد. وقتیکه انسان هرچه بیشتردرعمق مسائل شنا نماید؛ بیشتر از پیش به مشکل حل دریافت تصور روشن پیرامون اینکه واقعا غریزه چیست ، برخورد می نماید.
پاتریک بیتسن ، پروفیسور بیولوژی درپوهنتون کامبریج در نشریه Science زیر عنوان "کالبد شناسی مباحثه دلگیر" یاد آوری می نماید که سرگیجه پیرامون غریزه در بسا برداشت های مفهومی به گونه معمول همه روزگی آن به مضوعات آتی نسبت داده می شوند:
*موجودیت غریزه ها حین تولد
*غریزه ها فرا گرفته نمی شوند
*قبلا ازینکه مورد استفاده قرار گیرند ، انکشاف نموده اند
*وقتیکه انکشاف داده شدند؛ تغییر نمی کنند
*درمیان تمامی اعضای یک نوع بیولوژیکی مشترک اند
*درجریان تکامل سازگار وعیار شده اند
*بوسیله مُدل مشخص و متمایز در دماغ کار می نمایند
*مربوط و متعلق به ژن انسان می باشد
دانشمندان غالبا به گونه غیرآگاهانه طی نوشته ها و مقالات درهر زمانی به بیشتر از یکی ازین مفاهیم که در بالا تذکار یافت استناد نموده و یا هم در میان مفاهیم مذکوردر نوسان فکری قرار دارند . علت این کار را نمیتوان در کسالت و تنبلی ذهنی سراغ نمود؛ بلکه بازتاب مبهم وغبارآلود مسأله غریزه سبب می شود تا سرگیجه ای درین مورد ایجاد گردد. هیچکسی درمیان حلقات علمی منکراز موجودیت رفتار بخصوص و معین انواع موجودات حیه نبوده و نیست . ولی درینجا اشکالی پیش می آید و آن اینکه تفاوت عمیق حل ناشده میان فرضیه های گسترده قبول شده پیرامون غریزه از یکطرف و دانش واقعی علمی موجود برای تشریح چنین رفتارها از جانب دیگر وجود دارد که نمیتوان به آسانی از پهلوی آن عبور نمود.
غریزه شناسی Ethology:
مطاله مدرن و معاصر غریزه ها دراوایل سال 1930 باپیدایش ایتولوجی آغاز گردید. ایتولوجی یکی از رشته های فرعی جانور شناسی (زولوجی) میباشد که با درک و مطالعه رفتارشناسی در یک محتوای طبیعی آن سروکار دارد. یکتن از پیشکسوتان این رشته شخصی بنامKonard Lorenze بوده که این رشته ای از دانش را با ترسیم دنبال نمودن جوجه های مرغابی که در عقب یک مرد آسترالیایی ریش دار راه می روند ؛ با تصور اینکه مرد ریش دار مادر آنها باشد،معرفی و زبانزد همگانی ساخت .
در سال 1973 علم نوین ایتولوجی از آرأ تائیدی خارق العاده ای برخوردار گردید. و این قرین به زمانی است که سه تن از بنیانگذاران این رشته نوین هر یک بنام های کونارد لورینز، وُن فِرس و نیکو تِینبرجَن جایزه نوبل را در سایکالوجی و یا طبابت بدست آوردند.
آنچه را که لورنز، دانشمند رشته ایتولوجی برای توضیح رفتار شناسی مطرح ساخت ؛ عبارت بود از برداشت ها و مطالعاتی که چارلس داروین در مورد تکامل استخوان ها انجام داده بود. جزئیات این یافته های لورینز را خوانندگان می توانند در مقاله تکامل رفتار[ها] ، نشریهScientific American ، سال 1958دنبال نمایند. لوریز بحث خود را از تکامل اندام های جلوی [دوپا و دودست ] آغاز می نماید: بال های نهنگان ، بال های خفاشان و بازوان انسان ها به لحاظ ظاهر بیرونی در زمانی که مورد استفاده قرار می گیرند از یکدیگرمتفاوت بوده؛ولی به لحاظ ساختارهای استخوانی از یکنوع دیزاین شباهتی اساسی برخوردارمی باشند. جانور شناسان به این نتیجه می رسند که نهنگان ، خفاشان و آدمی ازنیاکان واحدی تکامل یافته اند ( صفحه 119 مقاله فوق الذکر ).
با ذکر آنچه که گفته آمد، لورنز وارد بحث کلیدی انتقادی شده و به مساله رفتار شناسی می پردازد:« امکان نمی رود که در تحت [شرایط] تغییرو تنوع هررفتارفردی یک ساختار داخلی موروثی [رفتاری] که تمامی اعضای یکنوع [بیولوژیکی] را مشخص بسازد ؛دسته و یا صنفبندی گروهی بزرگتری مانند اسکلت اجداد اولیه که شکل و ساختار تمامی پستانداران را مشخص می سازد، وجود داشته باشد ( بازهم همانجا ).
اولین مثالی را که او [لورینز] در مورد ادعای خود می آورد این است که وی سرخاریدن پرندگان را مثال می زند. و قراریکه او مشاهده می نماید چنین رفتاری از یک پرنده تا پرنده دیگری کاملاً یکسان[ثابت] است . یعنی که آنها با دراز کردن و کشاندن پنجال ها به سمت وسوی سرشان ، عملیه خاریدن را اجرا می نمایند. لورنز مدعی است که بیشترین پرندگان دقیقاً عین حرکت [ تخریش سر] را انجام می دهند (صفحه 120). بعداز پرندگان او این روش و رفتار را در مورد حیوانات فقاریه و از آنجمله پستانداران مورد بحث قرار داده و خاطر نشان می سازد که گتگوری حیوانات فقاریه و پستانداران نیز به عین ترتیب سرخود را می خارند. لورینز خودش در دوراهه نتیجه گیری درین رابطه قرار داشته و تذکار می دهد « من نممیدانم که چگونه این عمل و یا کردار ناشیانه را توضیح دهم ؛ مگر اینکه قبول کنیم چنین کاری موروثی و ذاتی می باشد...»؛ بلاخره لورنز در مقایسه میان سایره های اروپاییBlullfinch و سگ ها در رابطه با خاریدن سر؛ به این نتیجه می رسد که چنین رفتاری بواسطه تکامل به میان آمده است. او یاد آور شد که «این بخشی از وراثت جینیتیکی آنها بوده و بوسیله تریننک و تربیت شکل نمی گیرد .»( صفحه 119 ، بازهم همامجا).
پاسخ دیگر دانشمندان برای Konard Lorenze:
نتایج تحقیقاتی که دهه ها از آنزمان ببعد درین زمینه صورت گرفته این است که ما درمورد برداشت کلی لورینز پیرامون منشا رفتارشناسی شکی و تردیدی داشته باشیم .مساله ای را که درین رابطه باید مدنظر داشته باشیم این است که عملیه ی سرخاریدن برعکس تصورلورینز درموجودات حیه بیشتر به گونه {انعطاف} پذیری صورت می گیرد. بطور مثال دو دانشمند دیگری هریک بنام های Burt وHailman گزارشی را ارائه نموده اند که حسب آن پرندگان کوچک و جوان معمولاً سر خود را با دراز نمودن پا ها به زیر بال ها می خارند. ولی برخی از پرندگان کهن سال رفتار و روش دراز نمودن پا را هنگام نشستن [ بر بالای شاخچه ای ...] بر بالای بال هایشان مورد استفاده قرار می دهند.و در زمان پرواز عملیه خاریدن را به زیر بال ها تعویض می نمایند. بنابرین مشاهدات و برخی مشاهدات دیگر آنها تصور می نمایند که روش خاریدن سر پرندگان بر اساس راهنمایی ها و هدایت های از قبل پروگرام شده مربوط نبوده ؛ بلکه ارتباط به موقعیت، توازن و مرکزیت ثقلی دارد که پرندگان درلحظه ی معینی درآن قرار دارند؛ نه سیمدوانی پروگرام شده ی قبلی انگیزه ها.
هیلمن دانشمند، با انتشار مقاله ای زیر نام « چگونه یک غریزه آموزش میبیند »درنشریه Scientific American به گونه زیرکانه و ماهرانه نطریه بنیادی لورینز دانشمند را در مورد انگیزه ها چنین به چالش می کشاند: « واژه ی انگیزه که غالباً به رفتار حیوانی و انسانی تا حدود معینی به یک فعالیت پیچیده و مغلق نمونوی تلقیدی کلیشه ای برای انواع [بیولوژیکی] عمومیت دارد نسبت داده می شود که موروثی بوده و قابل فراگیری نمی باشد. در حالیکه بِرک زدن یک موتر[ترمز کردن] و چرخ دادن دنده ی بیسبال (baseball ) عبارت از یک رفتار پیچیده ی تقلیدی اند که می شود چنین رفتار هایی را در مورد تعداد زیادی ازنوع انسانی مشاهده نمود که بطور یقین چنین نمونه های رفتاری نمی توانند بدون تجربه بدست آیند. شاید به همینگونه نمونه های تقلیدی کلیشه ای حیوانات نیز نیاز به اشکال ماهرانه تجربی برای انکشاف داشته باشند.»(صفحه 241 مقاله ). هیلمن ، با دقت تمام تأثیراشکال ماهرانه تجربی را در مورد مرغان بحری بنام Sea gulls که تازه تخم گذاری می نمایند به نمایش گذاشت[ والدین سیگال ها برای دفاع از چوچه ها در آشیانه در صورت حمله بیرونی ، گاهی با سروصدای بلند چیغ می زنند و گاهی هم خود را به عقب کشیده و با بیرون آوردن سرهای خودی حمله بیرونی را با نوک زدن دفع می کنند].
میتوان گفت که بینش ها و برداشت های Hailman پیش درآمدی برای «سیستم های انکشافی »می باشد که سعی می نماید تا دسترسی به منشأ توانمندی ها ، رفتارها و مشخصات آن ها را مورد بررسی قرار دهد. مشاهدات قابل توجه ای که سیستم انکشافی را راهنمایی می نماید این هست که این پروسه انکشافی برخی اوقات آشکار بوده و برخی فرصت های دیگر به گونه زیرکانه و ماهرانه عمل می نماید که اسباب ظهور و پیدایش خصوصیات هر رفتار جداگانه را فراهم می نماید.البته DNA نقش مهمی را درین پروسه بازی می نماید؛ مگر بطور خود بخودی سبب ظهور این مشخصات نمی شود . بنابرین نتیجتاً غریزه ها از قبل پروگرام و سیمدوانی نشده و به لحاظ جینیتیکی معین نمی گردد . بلکه غریزه ها در هر نسلی از طریق انتقال پیچیده و مغلق تأثیرات فزیکی و بیولوژیکی ظهورمی نمایند.
از دیر زمانی بدینسو،چشم انداز انکشاف ذهنی جهت یابی شده پروسه وار را epigensis (تکوین و پیدایش ) می نامند. اما احتیاط باید نمود که این اصطلاح را نباید با epigenetics به اشتباه بگیریم. اصطلاح اخیرالذکربیشترمطاله اینکه سلول های بدن، ژن ها را بدون تغییر درتسلسل DNA کنترول می نماید مورد بررسی قرار می دهد.
کانسیبپت کونارد لورینز در مورد غریزه، نقشی را که انکشاف و تجربه برای ظهور رفتار های بخصوص انواع موجودات زنده و انتقال رفتار ها در سرتا سرنسل ها ایفا می نماید به اندازه کافی مورد بررسی قرار نمی دهد. بطور مثال؛ حتی توضیحات لورینز پیرامون پدیده ی مشاهداتی عینی خود وی در مورد ردیابی جوجه های مرغابی ها که در فوق از آن یاد آور شدیم طی سالیان متمادی دستخوش تغییرات و اصلاحات مهمی قرار گرفته است. درینمورد لورینز به این باور بود که باز شدن تخمه گذاری جانوران و تولد نوزادان با یک نوع پروگرام آموزش مجرد همراه بوده که باید با یک مشوق مناسب فعال سازی شود . اما تحقیقات بعدی نشان می دهند که ردیابی رفتارهای جانوران آمیزه سازشی ازدو پروسه می باشد. پروسه اولی مستلزم یکنوع آمادگی و تمایل برای جوجه ها بسوی جهت یابی انگیختاری[داشتن انگیزه] مشابهت یابی منطقه سر و گردن نسلی مرغ ماکیان {مادر} می باشد. تحت شرایط طبیعی این آمادگی و تمایل بطور اخص آن جوجه را بسوی مادرش رهنمون می سازد. پروسه ی دومی مستلزم اکتساب معلومات تفصیلی پیرامون جهت یابی انگیختاری تحت شرایط طبیعی است. این پروسه به گونه مشخص آن جوجه را وامیدارد تا درمورد مادرش آموزش پیدا نماید.
جالب تر از همه این است که هردو پروسه نمونوی فوق متعلق و مربوط به نوزادان انسانی نیز می گردد که این نوزادان چگونه توانمندی های خود را برای تشخیص و رویت چهره ها انکشاف می دهند(برای مرور و مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله ی عده ی از دانشمندان ؛ جانسن و دیگران در پایان این جستار).
دو دانشمند دیگری هریک بنام های Gilbert و Gottlieb بیشترین قسمت عمر خویش را پیرامون تحقیق و بررسی نوع دیگری از ردیابی رفتاری در جانوران که بنام «ردیابی شنیداری » یاد می گردد صرف نمودند . حسب یافته های این دانشمندان جوجه های که به تازه گی ازتخم های گذاشته شده سر بیرون می نمایند [جوجه های ماکیان ها و مرغابی ها] علاقمند و مجذوب مادرشان می باشند. زیرا که قرار معلوم چنین رفتارها و کردارها بدون تجربه آشکار از طریق مادر و صدازدن وی بیان می گردند. چنین رفتار انطباقی وفقی تصور می شد که یک کردار انگیزه ای باشد . به این ترتیب Gottlieb این موضوع را با طرح پرسش اساسی به گونه مطرح کرد که قبلاً هیچ کسی پیکش ننموده بود: آیا جنین ها و نطفه ها هنگامیکه در تخمدان قرار دارند ازتجارب مهمی برخوردار اند ؟؛ جواب شگفت آور این بود که بلی؛ جنین ها از داخل تخمه صدا می زنند. و این صداکردن انکشاف سیستم شنیداری را که از آن گفته آمدیم شکل می دهد که به یک شکلی برای جلب توجه صدا زدن مادران جوجه ها برای نوزادان بعد از مرحله تخمه گذاری [باز شدن تخمه ها ] از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد . همچنان Gottlieb به این نتیجه رسید که او می تواند گزینشی را برای تخمه گذاری یک نوع جانوران با رجحان گوش دادن به صدای مادرانواع دیگری توسط اداره نمودن و کنترول تجارب جنینی، گزینشی در دسترس داشته باشد.به این ترتیب تجارب قبل ازولادت انکشاف رفتاری مخصوص انواع را غالباً به گونه زیرکانه و غیر آشکار شکل می دهد...