هامبورگ ،آلمان 10 دسمبر 2015

یکی از عوامل اساسی بی ثباتی افغانستان ،حکومت های پاکستان بوده که متأسفانه از ایجاد آنکشور تا کنون صرف نظر از اینکه کی در راس حکومت بود ، نظامی یا ملکی ، زن یا مرد ، یا با گروه های افراطی ارتباط نزدیک داشت و یا از آنها نماینده گی میکرد . و به اساس ستراتیژی ملی پاکستان در امور کشورهای همسایه مداخله نموده و می نماید که پاکستان را به عامل اصلی بی ثباتی و جنگ در منطقه مبدل ساخته است.

دیگوکوردوویز نماینده خاص سرمنشی ملل متحد برای افغانستان میگوید : « بوتو در اواخر سال 1974 به من گفت : دو نفر می توانند به عین بازی بپردازند ، همان طوری که آنها نقاط ضعیف ما را دریافته اند ما میدانیم که نقاط ضعیف آنها کدام اند . دیری نگذشت که دسته های ناراضیان افغانی که از طرف ای اس ای تربیه شده بودند تحت رهنمایی جمعیت اسلامی در وادی پنجشیر بر مراکز امنیتی داود حمله کردند.» باید گفت که چنین حملات از طرف احزاب اسلامی در ولایت لغمان و سایر مراکز امنیتی حکومت داود نیز صورت گرفته است.

ژورنالست امریکایی خانم چیسی میگوید : پاکستان به بسیار مهارت و چالاکی میخواهد با استفاده از گروه های بنیادگرا در 30 سال آینده پلان های خویش را در منطقه عملی نماید.

پترشول لاتور ژورنالست و نویسنده مشهور آلمانی گفته است :

صدراعظم هندوستان واچپایی بعداز حمله تروریستان بر پارلمان آنکشور اعلان نمود که مسؤلیت تمام عملیات بدوش ریس جمهور پاکستان جنرال مشرف و اداره استخباراتی آن میباشد.

پروفیسور بارنت روبین ، پژوهشگر ، نویسنده ، مورخ وافغانستان شناس برجسته امریکایی مینویسد:

« جیمز جونز یک جنرال قوای بحری امریکا و سرقومندان قوای متحدین ناتو در اروپا در اظهارات خود در یک جلسه علنی کمیته روابط خارجی سنای امریکا در سال 2006 این حقیقت را تأیید نمود که قرارگاه مرکزی طالبان در شهر کویته پاکستان به فعالیت های خود ادامه میدهند .» تا اول ماه می 2011 بن لادن بطور مصؤون در آتااباد پاکستان به سر میبرد و فعالیت های شبکه القاعده را آنجا رهبری مینمود.

مقامات حکومتی افغانی بشمول رئیس جمهور کشور بارها از مداخله ، دهشت افگنی ، حملات راکتی و حملات تروریستی گروه های ارسال شده از پاکستان خبر داده است . و در مطبوعات افغانی و جهانی به شکل گسترده انعکاس یافته است . به گفته روبین : «اهداف ستراتژیک پاکستان در افغانستان نه تنها این کشور را در برابر افغانستان و هندوستان و اهداف امریکا در منطقه بلکه در برابر کل جامعه بین المللی قرار میدهد....منطقه قبایلی بوسیله نظامیان پاکستان به ذخیره تعرض علیه افغانستان وکشمیر مبدل شده است . سربازان ناتو و امریکا همه روزه در جنگ با شورشیان که از پاکستان هدایت میشوند ، کشته میشوند . اما این سازمان هیچگونه ستراتژی در برابر پاکستان ندارد . »

معظله اینست که پاکستان با خزیدن درین شیارهای مناسبات بین المللی مستقیمآ ناتو را شانتاژ میکند و در واقع نه تنها در افغانستان و در میدان منطقوی ، بلکه در میدان ستراتژیک نیز پاکستان بنیاد گرایی متعرض را علنآ به یک وسیله برای شانتاژ جامعه جهانی مبدل کرده است .

پاکستان پیوسته با حیله گری های زیاد به امریکا آوخته است . پاکستان هیچگاه متحد صادق امریکا نبوده و در آینده نیزنخواهد بود.پاکستان با تحول در ظرفیت های ژیوستراتژیک منطقه دیگر نمیتواند متحد امریکا بماند .

از زمان حضور نیروهای ناتو و امریکا در افغانستان ، پاکستان چندین بار به بهانه های متفاوت مسیر

مواصلات لوژیستکی نیروهای ایساف از طریق سرحدات پاکستان به افغانستان را بسته نموده است .

پاکستان چنین می آندیشد که افغانستان « قسمت » و « غنیمت » وی بوده است و اینک امریکا از راه دور رسیده و برآن چنگ انداخته است !!

پاکستان میخواهد که امریکا افغانستان را به پاکستان واگذار کند و خود امریکا و متحدین آن مانند گذشته از طریق پاکستان و مطابق به نسخه و سفارش پاکستان در افغانستان و در منطقه حضور داشته باشند.

امریکا باید مسئله روابط ستراتژیک خودرا با پاکستان از نو تعریف کند و درین تعریف نو ضروری است تا میراث گذشته که ما به پاکستان ضرورت داریم و سایر پیشفرض های نهادینه در امریکا در باره پاکستان در نظر گرفته شود .

دریافت سیاست غرب که « ما به پاکستان ضرورت داریم اصولآ دقیق نیست . طفیلی پاکستان از همین گره به جهان آویخته است . که گویا جهان به پاکستان ضرورت دارد » پاکستان نه هیچ چیزی به دست میدهد و نه پس ازین هیچ چیزی بدست داده خواهد توانست که به ضرورت های جامعه جهانی مطابقت داشته باشد .

هر کشور تولیدات خاص خودرا به جهان عرضه میکند . برخی کشورها دچار «مونوکلتور »هستند و پاکستان دچار « مونو کلتور » بنیادگرایی اسلامیستی متعرض ( ملیتانت ) است پاکستان بنیادگرایی متعرض را تولید و باز تولید میکند .

بلاخره باید اقرار کرد که نام اصلی مشکل امریکا ، ناتو و جامعه جهانی در منطقه افغانستان نیست نام اصلی مشکل امریکا ، ناتو و جامعه جهانی پاکستان است. مسله اصلی در افغانستان این است که جستجو شود، جنگی که از بیرون افغانستان به افغانستان تحمیل گردیده است و اینک نزدیک به چهل سال دوام دارد چگونه به پایان برسد.

مردم جهان فاجعه دو جنگ جهانی که فقط ده سال دوام یافت پیوسته به خاطر میاورد ، عجیب و تکان دهنده نخواهد بود که جامعه جهانی باز در یک معامله ؛ حق و نیاز مردم افغانستان به صلح را نا دیده بگیرد.جامعه جهانی به خصوص امریکا وناتو در چهل سال اخیر دو بار در باره سرنوشت افغانستان مرتکب اشتباه شده اند:

یکی در سال 1992 که در تطبیق پلان پنج فقره یی سرمنشی سازمان ملل متحد همکاری صادقانه نه نمود و این پلان در نتیجه کودتا از داخل و خارج به ناکامی منجر گردید.

اشتباه دومی در رابطه با تدویر کنفرانس بن کشور آلمان بود. که فقط با چند گروه محدود جنگی بدون اشتراک نیروهای ملی ، دموکرات ، مترقی و صلحخواه افغانستان دایر گردید. ما شاهد عواقب ناگوار هردو آن بودیم ، خدای ناخواسته اگر جامعه جهانی اینک با تغیر وظیفه ناتو در منطقه بار سوم چنین اشتباهات را متحمل شود ، عواقب آن برای مردم افغانستان ، منطقه و جهان به قیمت بسیار گزاف تمام خواهد شد.

با در نظرداشت وضعیت کنونی و بخاطر تأمین صلح و ثبات در افغانستان و منطقه یکی از وظایف مهم و اساسی امریکا وناتو این خواهد بود که باید به پاکستان فهمانده شود که از خیالات خود نسبت به هندوستان و افغانستان دست بردارد ، به سیاست استعماری منطقوی خود پایان ببخشد. و به حیث یک کشور عادی در منطقه به سر ببرد و مفکوره عمق ستراتژیک را کنار بگذارد.

هرگاه پاکستان حاضر نباشد به چنین تغیر بنیادی در سیاست تن در دهد پس راه حل اوضاع جنگی در افغانستان و در منطقه از طریق مشارکت پاکستان متصور نیست. بنآ برای ثبات در افغانستان حفظ امنیت منطقه و جهان فقط و بدون تردید جامعه جهانی باید از نسخه سرطانی انگلستان خودرا آزاد بسازد.وچاره جزتجزیه پا کستان نیست.

شست و هشت سال پیش تحفه انگلیسی کامنولتی پاکستان به جهان یک مشکل آفرید که پیوسته مشکل تر شد. و درین68سال بنیادگرایی اسلامیستی متعرض نه تنها به پایگاه بلکه به دید گاه پاکستان مبدل شد. باید جامعه جهانی بپذیرد که تقویت بی احتیاط اردوی پاکستان با چنین دیدگاه یک اشتباه بزرگ تاریخی بوده است. نباید رفع بحران ناشی از جنگ قربانی سوال ارسنال اتومی پاکستان ساخته شود و اصولا این سوال نه در سطح منطقه بلکه در سطح جهانی باید مطرح شود و درین زمینه پیش از همه آنهای باید به اشتباه خود اعتراف کنند که زمینه را برای تبدیل پاکستان به کشور دارای سلاح اتومی ساخته است .مطابق گزارشات مطبوعات ، پاکستان شتابزده مصروف توسعه ارسنال اتومی خود میباشد.با در نظرداشت بی ثباتی گسترش یابنده در پاکستان سلاح های اتومی پاکستان هر لحظه ممکن است دردستان افراطیون قرار گیرد و یا قرار داده شود . ایا این یک تهدید واقعی برای امنیت جهان و دلیلی حقیقی برای نگرانی نیست ؟ اردوی پاکستان ، مردم پاکستان و جهان را گروگان گرفته است . اردوی پاکستان و ای اس ای مهمترین دو گروه همسود هستند که با گروه های بنیادگرایی دوپله ترازو سیاسی پاکستان را تشکیل میدهد و مشترکآ به حیث والدین طفل جدید را که جامعه جهانی آنرا تروریزم نامید به دنیا آورده است.

مفکوره عمق ستراتژیک میگفت که در عوض بنگلد یش باید افغانستان و کشمیر به پاکستان برسد تلاش 40 ساله پاکستان برای چنگ انداختن به افغانستان از همین مفکوره نشئت میکند. اگر جامعه جهانی به خصوص ناتو و امریکا مشترکا با روسیه وچین دست به کار نشود و به تداوی این نسخه سرطانی اقدام نه نمایند ، پاکستان نه تنها یک خطر جدی برای امنیت افغانستان و منطقه میباشد بلکه خطربسیار جدی برای امنیت جهانی در قرن 21 خواهد بود . این بدان معناست که تا زمانیکه سیاست پاکستان در دست اردوی آنکشور باشد ، گروه های افراطی و بیادگرایان تحت حمایت آنها فعالیت نمایند و مفکوره عمق ستراتژیک را کنار نگذارد و در واقع پاکستان مجبور به مشارکت فعال برای صلح و ثبات در افغانستان و منطقه در نتیجه فشار جامعه جهانی به خصوص ناتو وامریکا نشود ، هیچگاه نه تنها در افغانستان بلکه در منطقه صلح پایدار تآمین نخواهد شد.

واین موضعگیری کشور هندوستان بسیار سنجیده و بجاست که میگویند : ساختار تروریستی مستقر در پاکستان بزرگترین خطر تروریستی برای صلح و امنیت در سراسر جهان متمدن است .