اګر چنان پنداشته شود که این پاکستان است که سیزده سال تمام ناټو و امریکا را در افغانستان به چالش کشیده است اشتباه بزرګی خواهد بود. پاکستان کدام محور مستقل و جداګانه در جهان نیست کشوری است که از ایجاد ان تا اکنون وابستګی اقتصادی و سیاسی دارد. اګر به ارشیف های استخباراتی و سیاسی امریکا و انګلیس مراجعه شود به وضاحت معلوم است که غرب در راس امریکا برای از پا دراوردن شوری اسبق در همکاری مستقیم کشورهای عربی از حلقات انسانی افغان بهره ګرفتند ، تمویل و تجهیز نمودند در نتیجه به حکومت رساندند که یقینا فاجعه بشری را به بار اورد اردوی یک قرن را نابود ساخت کابل را به ویرانه مبدل ګردانید و حدود شصت هزار انسانهای بی ګناه کابل کشته شدند ادارات دولتی و بیت المال تاراج شد سلاح و تجهیزات مُدرن کشور را که مشتمل بر بیش از چهارصد پروند طیاره جنګی ، راکتهای سکاټ ، دستګاه های راکتهای لونا و انواع سلاحهای سنګین وسبک به شکل کباړ به پاکستان انتقال و فروخته شد.انچه که متحدین میخواستند.

به همین ترتیب ظهور طالبان ، تمویل ، تجهیز و اکمال ان تا اکنون از ظرفیت اقتصادی پاکستان سنګینتر است باز هم انګلیساکسون در راس ابتکار قرار دارد . راندن طالب احتمالا بمنظور توجیه مداخله نظامی امریکا سازماندهی شده و مرګ و میر سیزده ساله توام با ویرانیها ، فساد شاخدار، غصب املاک دولتی ، تجاوزات بر مال و منال مردم، بیکاری و مهاجرتها، جز پلانهای از قبل طراحی شده چیز دیګری پنداشته شده نمیتواند .

سوال درینجا است که امریکا روی کدام ضرورت لازم دانست افغانستان به ویرانه مبدل ګردد، خون همچنان جاری باشد و این سناریو را توسط کدام هنرمندان غدار بازی کرده است چرا دروازه های طلایی فساد تا سرحد چور ،غصب و تجاوز بر مال و منال دولت و مردم،را بروی عده ای ګشودند؟ یقینا پاسخ دقیق به این سوالات مشکل خواهد بود انانیرا که سازمانهای حقوقی غرب به سطح جهان، ناقضین حقوق بشر اعلام داشتند از حالت تبعید یا فرار اوردند و نصب نمودند ملت مظلوم افغان را مستوجب رهبریت انان دانستند.اما برای دریافت پاسخ احتمالی به اطراف و اکناف افغانستان و منطقه نظر اجمالی باید انداخت .

کشورهای بزرګ بر علاوه انکه در پی منابع زیر زمین تلاش مینمایند منافع سیاسی و نظامی نیز از نظر دور انداخته نمی شود شکی نیست که هر چاه نفت که در کنترول امریکا در می اید از خود مصارف و ضایعات انسانی را طلب میکند و امریکا انرا قبلا محاسبه کرده است در قدم دوم هر کشور مقتدر و بزرګ جهانی در پی موقعیت های ستراتیژیک در جهان هستند تا برتری خود را در اطراف ان تامین نمایند . در جوار ان اکنون کشورها پی برده اند که شاهراه ها و راههای مواصلاتی که قاره ها و نیم قاره ها را باهم وصل می نماید حیثیت رګهای خون در بدن را دارد لذا سعی مینمایند بالای ان در جهان تسلط پیدا کند از همه مهمتر امریکا سعی مینماید کشورهایکه تکنالوژی اتمی دارد تحت کنترول و نظارت داشته باشد این در حالی است که متاسفانه اطراف کشور ما مجتمع اتومی در جهان است در هیچ نقطه از جهان چنان متصدیان اټومی باهم جمع نشده چین، روسیه ، پاکستان و هندوستان کشورهای اند که دروازه دوزخ را درین منطقه ای از جهان ګشوده اند که برای امریکا ، انګلیس و سایر کشورهای غربی نګران کننده است .

ازینکه افغانستان از یک طرف نقطه ستراتیژیک در منطقه محصوب ګردیده است خصوصا بعد از سقوط اتحاد شوروی برای نفوذ غرب به اسیای میانه اهمیت بیشتری کسب کرد،از جانبی هم زورمندان ذخایر نفتی اسیای میانه را از نظر انداخته نمیتواند و نیز کشور ما که نقطه اتصال بین اسیای میانه و جنوب اسیا و اروپا است یک فکت مهم دیګر پنداشته شد و این در حالی است که در وسط کشورهای اټومی قرار داریم همچنان شده میتواند تخته خیز در برابر حریف شمالی و منابع نفت و ګاز اسیای میانه مبدل شود . این همه دلایلی است که خروج امریکا را از افغانستان دشوار میسازد. فراموش نباید کرد که تشنج اخری که در مناسبات بین امریکا و روسیه ایجاد شده ضرورتهای امریکا را نسبت به افغانستان بیشتر ساخته است.

سعی مینمایند اولا فضای حاکم بر اذهان جامعه را متیقین بر بحران نمایند تا همه اماده به پذیرش تعاملات جدید باشند ثانیا شایعاتی را از ادرس های نامعلومی مبنی بر امکان سپردن بعضی ولایات به طالبان به راه می اندازند تا افکار عامه نه تنها مغشوش بل از اثر وارخطایی انانرا اماده پذیرش تحولات تنظیم شده نمایند ثالثا از هم پاشی نظریاتی در بین طالبان و علل الخصوص در شرکای دولتی ایجاد ګردیده تا رسیدن به اهداف بیګانه تسهیل ګردد. اراکین بلند پایه دولت از سالها قبل به فساد ،عدم تعهد ،غصب و تجاوز معتاد ګردانیده شدند تا راه برای اهداف بیرون مرزی باز ګردد. روحیه ای بی مسولیتی و اینکه امروز هستم فردا از مقام برکنار خواهم شد، پراګندګی و انارشیزم دولتی را دامن میزند. این همه ناهمواریها تصادفی نبوده بل از قبل تنظیم شده است سعی بعمل امده ارکان دولتی را به چنان افعال ناشایسته مشهود الوده ګردد تا حمایت مردمی را از حکومت به نقطه ای صفری رساند.

تبلیغات جاری و وضع موجود مردم را به ستوه اورده اماده هر نوع دیګرګونی میباشند قبل از انکه دیګر ګونی را به   بررسی ګیرند به پذیرش ان اماده اند مردم میدانند که هیچګاهی انان در روشنی قرار داده نخواهند شد اما وضع جاری برایش قابل تحمل نیست لهذا تن به تقدیر داده به امید ثبات پروسه جاری صلح را تایید مینمایند با انکه امکان موجود است که از یک تلک رهایی یافته در تلک زرین دیګری محصور شوند . ازینکه موضوع از دایره دیپلوماسی خارج شده و به بازی استخباراتی مبدل شده است بنا هیچ مرجعی به شمول ارګانهای ملل متحد وقایع را طوری که هست انعکاس نمی دهند و یا مردم را از ان اګاه نمی سازند بنام پروسه صلح مردم کیچ شده اند نمیدانند که چه نوع صلح، با کی، روی کدام ملاحظات ، روی کدام اهداف ، و غیره وغیره . اګر وجدانا پرسیده شود که افغانستان تجزیه نیست چی خواهی ګفت؟ ایا ولایات در تحت سلطه واکداران محلی جداګانه قرار ندارندکه هر کدام منافع یک کشور بیرونی را حفاظت مینمایند؟ نمی خواهم به تفصیل اشاره نمایم خطوط قرمز بین ولایات کشیده شده فرمانروایان متعددی حکمرانی مینماید.نمیګویم مردم چه کند میدانم که دست و پای مردم بسته شده است فقط میګویم به تاریخ مراجعه نماید و به مطالعه استعمار بپردازید. اګر نام داعیش در کشور ظهور نمیکرد ممکن مردم به صلح و مذاکرات جاری متیقین میشدند.