F
محمد ولی
F
احوال ملک اضداد
F
ترکیب نا متجانس هیئات حاکمه وجریانات حاکم بر سرزمین ما جمع اضدادیست که منافع، تفکر وعلایق قدرتمندان مسلط بر زندگی مردم را نمیتواند بر یک مبدای ملی ووطنی باهم تقارن بخشد.
رژیم حاکم ترکیبی از جنگسالاران وبرگشتگان غرب است که طی هیجده سال اخیردرتحت حمایت امریکا زیر نام جامعه جهانی مصروف استخوان شکنی قومی سمتی وزبانی ،شتاب دربدست اوردن ثروت،رجحان منافع ومصالح شخصی وتنظیمی بر مصلحت مملکت داری بوده در بهبود زندگی مردم،انکشاف متوازن محلات وتحکیم پیوندهای ملی کاری نکرده است .
کی ها تصمیم گیرندگان سرنوشت افغانستان در طول این زمان بوده اند ؟
۱- رهبران وقوماندانان دست اول جهاد.
۲- برگشتگان غرب .
۳- برخی روحانیون متعهد به امریکا .
۴- قوماندانهای محلی.
ه - غاصبین زمین.
۶- قاچاقبران مواد مخدر.
ترکیب پارلمان،حکومت،قضا، سانوالی،راس حاکمیت تا ولایات وولسوالیها عمدتآ شامل همین ها میباشد که همه یک نفع مشترک دارند وان چور وفساد مالی است .
درین میانه انچه پامال میگردد ملت است که قشر حاکم بازور سلاح واستبداد عقیدتی رهبر بودن شیمه حرکتهای داد خواهانه وفریاد های حق طلبانه راازان گرفته است .
این ترکیب قشری - طبقاتی در رقابت سود جویی باهم در تقابل قرار گرفته وحتی بین تنظیم خود دست وگریبان گردیده اند .
این ترکیب مولفه فکری افغانستان شمول ندارد لهذا موجود بیرون شده ازان بنام حکومت وحدت ملی وحکومت قبل از ان نیز فاقد این مولفه بوده است.
تفکر قشر حاکم وارگان ممثل ان یعنی دولت بیشتر صبغه فراسرحدی دارد . مجاهدین وبرخی مهاجرین برگشته از پاکستان وایران ایده های نوع اسلامی ان دو کشور را درذهن دارند ومنافع ان دو کشوررا برتر از منافع ملی ومردمی افغانستان میدانند، به اثر تداوم روابط وهمکاری واخذ پول هم در دولت وهم درجامعه به نفع انها کار میکنند.
حکومت ساخته شده دربن به همان مصلحت حکمفرمایی میکرد. حامد کرزی دردوره های زمامداری اش کاری برای زمینه های مادی ومعنوی غرض تحکیم وحدت ملی انجام نداد بلکه در استتار این شعار پیوسته منافع خودرا در معامله با تنظیم ها گره زده برای بدست اوردن ارای ایشان به انها موقع داد تا ایشان نه به سوی قانون پذیری بلکه در ورای قانون حرکت کنند وقهرمانان چور وچپاول گردند.
گروهی از روشنفکران وروحانیون که خود شانرا پیروان دمو کراسی میدانند بصورت متعهد ووفا دار بر خلاف همه موازین ملی ووطنی امریکارا مقدس دانسته اصلآ حیثیت ،عزت،منفعت ومصلحت کشور ومردم رادر بدل انچه از انگلیس وامریکا وایران وپاکستان بدست میاورند به معامله میگذارند.
نهاد های جامعه مدنی ومطبوعات غیر متعهد که به اثر سرمایگذاری غرب بطور اخص امریکا ایجاد شده است خودشانرا ممثل افکار عامه وانمود کرده در حالیکه جمیع فعالیتهای شان تابع کشور های حامی میباشد.
وابستگی بیرونی رژیم نمیتواند خط فاصل میان خوب وبدایجادکند ونمیتواند درجلو گیری ازتفرقه های ملی ، زبانی ومذهبی نقش ایفا کند زیرادربرابر کشورهای خارجی ذیدخل در امور افغانستان سر افگندگی دارد.
ایران ،پاکستان وامریکا با افغانستان پیوسته سیاست دو جانبه راتعقیب کرده اند یعنی هم حسن روابط با دولت وهم ادامه حمایت ازتشکلات وگروه های مورد حمایت شان .
جنگ ،ترور،انفجار، مخالفت مسلحانه افراد غیر مسئول تحت حمایت شرکای قدرت ،اختطاف،جور وظلم قدرتمندان محلی، اختلافات مذهبی وقومی همه این کشوررا برفرازانبار باروت جاداده انر به سرزمین اضداد غیر متمایل به همگرایی مبدل ساخته است.
ازجانبی هم افغانستان به گرهگاه تضادهای ایران وامریکاوروسیه ،پاکستان وهند مبدل شده هر کشور با امکانات نفوذی درپی ضربات استراتژیک بر یکدیگراند.
مراجع امنیتی میگویند ۲۱ گروه تروریستی در کشور فعالیت دارد که هیچکدام شان بدون وابستگی بیرونی نیستند.
معلوم نیست با این بی سروسامانی رفتن بسوی مذاکرات صلح چه نتبجه ای به بار میاورد؟
بالفرض اگر پروگرام صلح درجهت مثبت سیر کند وافغانستان پس از ۴۰ سال جنگ در سر آغاز فصل جدید تاریخی اش قرار گیرد ایا در مسیر تازه ای ملت سازی ووحدت گرایی حرکت خواهد کرد؟
دررژیم های مانند افغانستان نقش اقشار مختلف مردم صرف درروز رای دهی برجستگی دارد ودرسایر امورفراموش شده های بی تاثیر اند.
قشریکه میتواند نقش فعال در امور بگیرد قشر روشنفکر وچیز فهم جامعه است که باید برای حفظ ارزشهای دموکراتیک بازبان وقلم اثر بگذارند تا این ملت رااز کابوس وحشتناک جنگ،نفاق ملی وچند گونگی خصومت بار بسوی ارمانهای مشترک ملی ووطنی استقامت دهد.
واقعیت این است که مدعیان زعامت دیگر نزد مردم وپیروان شان بی اعتبار شده غرق تن اسایی ،ثروت اندوزی وتجمل گردیده اند.
کشور گیر مانده در منجلاب تضاد های داخلی وخارجی راه طولانی را باید بپمیاید تا یک نسل نو بادل ودماغ فارغ از مغایرتها وتخالفهای تباه کننده موجوداماده خدمت به مردم گردد،نسل جدیدیکه از میان دود واتش جنگ سر بلند کندوصرفنظر ازبستگی چپ وراست ومیانه بگوید که گذشتگان ما مشترکآ این وطن راویران کردند ما باید مشترکآ انرا اباد کنیم.
ترکیب نا متجانس هیئات حاکمه وجریانات حاکم بر سرزمین ما جمع اضدادیست که منافع، تفکر وعلایق قدرتمندان مسلط بر زندگی مردم را نمیتواند بر یک مبدای ملی ووطنی باهم تقارن بخشد.
رژیم حاکم ترکیبی از جنگسالاران وبرگشتگان غرب است که طی هیجده سال اخیردرتحت حمایت امریکا زیر نام جامعه جهانی مصروف استخوان شکنی قومی سمتی وزبانی ،شتاب دربدست اوردن ثروت،رجحان منافع ومصالح شخصی وتنظیمی بر مصلحت مملکت داری بوده در بهبود زندگی مردم،انکشاف متوازن محلات وتحکیم پیوندهای ملی کاری نکرده است .
کی ها تصمیم گیرندگان سرنوشت افغانستان در طول این زمان بوده اند ؟
۱- رهبران وقوماندانان دست اول جهاد.
۲- برگشتگان غرب .
۳- برخی روحانیون متعهد به امریکا .
۴- قوماندانهای محلی.
ه - غاصبین زمین.
۶- قاچاقبران مواد مخدر.
ترکیب پارلمان،حکومت،قضا، سانوالی،راس حاکمیت تا ولایات وولسوالیها عمدتآ شامل همین ها میباشد که همه یک نفع مشترک دارند وان چور وفساد مالی است .
درین میانه انچه پامال میگردد ملت است که قشر حاکم بازور سلاح واستبداد عقیدتی رهبر بودن شیمه حرکتهای داد خواهانه وفریاد های حق طلبانه راازان گرفته است .
این ترکیب قشری - طبقاتی در رقابت سود جویی باهم در تقابل قرار گرفته وحتی بین تنظیم خود دست وگریبان گردیده اند .
این ترکیب مولفه فکری افغانستان شمول ندارد لهذا موجود بیرون شده ازان بنام حکومت وحدت ملی وحکومت قبل از ان نیز فاقد این مولفه بوده است.
تفکر قشر حاکم وارگان ممثل ان یعنی دولت بیشتر صبغه فراسرحدی دارد . مجاهدین وبرخی مهاجرین برگشته از پاکستان وایران ایده های نوع اسلامی ان دو کشور را درذهن دارند ومنافع ان دو کشوررا برتر از منافع ملی ومردمی افغانستان میدانند، به اثر تداوم روابط وهمکاری واخذ پول هم در دولت وهم درجامعه به نفع انها کار میکنند.
حکومت ساخته شده دربن به همان مصلحت حکمفرمایی میکرد. حامد کرزی دردوره های زمامداری اش کاری برای زمینه های مادی ومعنوی غرض تحکیم وحدت ملی انجام نداد بلکه در استتار این شعار پیوسته منافع خودرا در معامله با تنظیم ها گره زده برای بدست اوردن ارای ایشان به انها موقع داد تا ایشان نه به سوی قانون پذیری بلکه در ورای قانون حرکت کنند وقهرمانان چور وچپاول گردند.
گروهی از روشنفکران وروحانیون که خود شانرا پیروان دمو کراسی میدانند بصورت متعهد ووفا دار بر خلاف همه موازین ملی ووطنی امریکارا مقدس دانسته اصلآ حیثیت ،عزت،منفعت ومصلحت کشور ومردم رادر بدل انچه از انگلیس وامریکا وایران وپاکستان بدست میاورند به معامله میگذارند.
نهاد های جامعه مدنی ومطبوعات غیر متعهد که به اثر سرمایگذاری غرب بطور اخص امریکا ایجاد شده است خودشانرا ممثل افکار عامه وانمود کرده در حالیکه جمیع فعالیتهای شان تابع کشور های حامی میباشد.
وابستگی بیرونی رژیم نمیتواند خط فاصل میان خوب وبدایجادکند ونمیتواند درجلو گیری ازتفرقه های ملی ، زبانی ومذهبی نقش ایفا کند زیرادربرابر کشورهای خارجی ذیدخل در امور افغانستان سر افگندگی دارد.
ایران ،پاکستان وامریکا با افغانستان پیوسته سیاست دو جانبه راتعقیب کرده اند یعنی هم حسن روابط با دولت وهم ادامه حمایت ازتشکلات وگروه های مورد حمایت شان .
جنگ ،ترور،انفجار، مخالفت مسلحانه افراد غیر مسئول تحت حمایت شرکای قدرت ،اختطاف،جور وظلم قدرتمندان محلی، اختلافات مذهبی وقومی همه این کشوررا برفرازانبار باروت جاداده انر به سرزمین اضداد غیر متمایل به همگرایی مبدل ساخته است.
ازجانبی هم افغانستان به گرهگاه تضادهای ایران وامریکاوروسیه ،پاکستان وهند مبدل شده هر کشور با امکانات نفوذی درپی ضربات استراتژیک بر یکدیگراند.
مراجع امنیتی میگویند ۲۱ گروه تروریستی در کشور فعالیت دارد که هیچکدام شان بدون وابستگی بیرونی نیستند.
معلوم نیست با این بی سروسامانی رفتن بسوی مذاکرات صلح چه نتبجه ای به بار میاورد؟
بالفرض اگر پروگرام صلح درجهت مثبت سیر کند وافغانستان پس از ۴۰ سال جنگ در سر آغاز فصل جدید تاریخی اش قرار گیرد ایا در مسیر تازه ای ملت سازی ووحدت گرایی حرکت خواهد کرد؟
دررژیم های مانند افغانستان نقش اقشار مختلف مردم صرف درروز رای دهی برجستگی دارد ودرسایر امورفراموش شده های بی تاثیر اند.
قشریکه میتواند نقش فعال در امور بگیرد قشر روشنفکر وچیز فهم جامعه است که باید برای حفظ ارزشهای دموکراتیک بازبان وقلم اثر بگذارند تا این ملت رااز کابوس وحشتناک جنگ،نفاق ملی وچند گونگی خصومت بار بسوی ارمانهای مشترک ملی ووطنی استقامت دهد.
واقعیت این است که مدعیان زعامت دیگر نزد مردم وپیروان شان بی اعتبار شده غرق تن اسایی ،ثروت اندوزی وتجمل گردیده اند.
کشور گیر مانده در منجلاب تضاد های داخلی وخارجی راه طولانی را باید بپمیاید تا یک نسل نو بادل ودماغ فارغ از مغایرتها وتخالفهای تباه کننده موجوداماده خدمت به مردم گردد،نسل جدیدیکه از میان دود واتش جنگ سر بلند کندوصرفنظر ازبستگی چپ وراست ومیانه بگوید که گذشتگان ما مشترکآ این وطن راویران کردند ما باید مشترکآ انرا اباد کنیم.