F

 

F

فقیرمحمـد ودان

۱۳ اپریل ۲۰۱۹

به مناسبت چهلمین سالروز شهادت استاد میر اکبر خیبر

F

دیدگاه ها و مواضع استاد میراکبر خیبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قسمت اول

F

روز دوشنبه ۱۵ اپریل ۲۰۱۹ (۲۸ حمل ۱۳۹۸) مصادف است با چهلمین سالروز شهادت استاد میر اکبر خیبر، شخصیت آگاه و اندشور سیاسی، انقلابی متواضع و استاد و رهنمای یک نسل از وطن پرستان بی بدیل معاصر کشورما.

 استاد خیبر در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در یک خانواده کم زمین پل علم ـ مرکز ولایت لوگرـ به دنیا آمد. موصوف بعد از تعلیمات ابتدایی شامل حربی شونځی و به تعقیب آن وارد حربی پوهنتون افغانستان گردید. درست در آوانیکه حکومت شاه محمود خان دموکراسی را مشق میکرد و آنرا میازمائید، میراکبر جوان [« جراید «ندای خلق»، « وطن» و «انگار» را بشکل مخفی به حربی پوهنتون میبرد و برای ترویج اندیشه های آن تبلیغ میکرد. او محصلان حربی پوهنتون را از جریانات سیاسی خارج حلقه های نظامی آگاه میساخت.»] (۱)

بنابر فعالیت سیاسی استاد در میان محصلین حربی پوهنتون بود که در روز فراغتش از حربی پوهنتون، به عوض در یافت شهادتنامه فراغت، او را با دو همرزم دیگرش (عبدالله و محمد زائی)، محبوس و به زندان دهمزنگ کابل انتقال دادند. در اولین روز های زندانی شدن او، دژخیمان رژیم مادر، همسر و اولادهای او را سربه نیست ساختند. (۲)

استاد میراکبر خیبر بعد از رهایی از زندان در سال ۱۳۳۶ بلا فاصله به ترویج افکار سیاسی خویش در میان جوانان وآماده نمودن آنان برای شرکت در مبارزه متشکل سیاسی، آغاز مینماید. عبدالقدوس غوربندی، آشنایی خود را با استاد در همین سال؛ چنین به یاد می آورد :« در داغاداغ نطفه گیری فرهنگ سیاسی در افغانستان، نگارنده بعد از ختم تحصیلات حرفوی در رشته هوانوردی ملکی، در یک آپارتمان جوار مندوی کابل اتاق داشتم، غلام مجدد سلیمان لایق دوست دوران مدرسه ام [غوربندی تا صنف یازدهم با سلیمان لایق یکجا شاگرد مدرسه علوم شرعیه بودند ـ ودان] در زمستان همان سال (۱۳۳۶) وقتر از پلخمری به کابل آمده تا برای امتحان مضمون انگلیسی که در نصاب درسی مدرسه شرعیه شامل نبود و در پوهنحی ادبیات یکی از شرط های شمول بود، آمادگی بگیرد. سلیمان لایق نسبت مسدود بودن لیلیه پوهنتون برای چند روز با نگارنده زندگی میکرد. موجودیت لایق در اتاق من باعث شد تا شخصی بنام عبدالستار از اهالی لوگر که محصل نظامی پوهنځی ادبیات پوهنتون کابل و هم صنف سلیمان لایق بود، به اتاق ما رفت و آمد داشته باشد. عبدالستار بعد از شناخت با نگارنده، پیشنهاد کرد که او شخص تحصیلکرده یی را میشناسد که تازه از زندان سیاسی آزاد گردیده است. او زبان انگلیسی را خوب تکلم میکند و کتابی بنام «اسلام در اندلس» را زیر ترجمه دارد. اگر خواسته باشید، درعین حالیکه در اتاق با شما زندگی میکند، زبان انگلیسی را نیز به شما یاد میدهد. این پیشنهاد را نگارنده و سلیمان لایق با علاقه پذیرفتیم، بخصوص که او شخص نظامی بود و چندین سال را در شرایط سختِ زندان سیاسی سپری نموده بود. دیدار با این شخص یکی از آرزوهای ما در آن روزها شده بود. تا بالاخره با پادرمیانی عبدالستار زمینه مساعد شد و این شخص نا شناخته به همراهی عبدالستار به اتاق ما آ مد. این شخص که در مرتبه اول با او روبرو شدم، او را در لباس ساده وطن، بوتهای عسکری که نشانه نظامی بودن او بود، دیدم. وضع ظاهری او که دانشمند و گویا به زبان انگلیسی تسلط داشته و منصبدار نظامی بود، با این سروحال تعجب مارا فراهم آورد. این شخص آزاده خود را بنام میراکبر و تخلص خودرا «خیبر» گفت. . . .

میر اکبر خیبر درس زبان انگلیسی را شروع کرد. در اولین روزهای تدریس تاثیر عمیقی بر ما گذاشت. او بمرور زمان و با احتیاط نظریات سیاسی و فلسفی خود را مطرح میکرد. در گروپ سه نفری مان بمرور دوستان و همسنگران دیگر راه یافتند. محمد اکرم عثمان، عارف اکبری، بشیر رویگر، رحمت الله، محمد موسی آتش، زبیح الله و سیلانی که معرفت قبلی با سلیمان لایق داشتند، یکی بعد دیگری به حلقه ما راه یافتند. به یاد دارم، بار اول بود که محمد اکرم عثمان، میر اکبر خیبر را «استاد» خطاب کرد. بعد از آن دیگر کلمه استاد با نام میراکبر خیبر گره خورده بود.» (۳)

با انفاذ قانون اساسی جدید در ۱۳۴۳ زمینه های قانونی برای مبارزه سازمان یافته و متشکل سیاسی فراهم میگردد. میراکبر خیبر و ببرک کارمل باهم و بطور مشترک درین زمینه فعال بودند، آنها در رابطه به ماهیت سازمان سیاسی یی که میباید تشکیل گردد، در آغاز یک سان می اندیشیدند. سلطان علی کشتمند درین زمینه چنین مینویسد: «ببرک کارمل و میراکبر خیبر در آغاز کار، در راستای تشکیل یک جبهه متحد یا یک حزب مترقی و دموکراتیک دارای پایه های وسیع اجتماعی و دارای مواضع سیاسی میانه [متمایل ـ ودان] به چپ، یک حزب چپگرای ترقیخواه، امکانات سیاسی بزرگ در دست داشتند و چنین طرحی میتوانست طرفداران زیادی در میان بقایای مبارزان گذشته و در میان روشنفکران و زحمتکشان کشور پیدا نماید وبدینگونه شمار زیادی از جوانان از چپ روی افراطی گری نیز نجات می یافتند. من که از لحاظ اندیشه های سیاسی با کارمل و خیبر نزدیک بودم، شاهدم که آنان آگاهی و ارزیابی خیلی دقیق از اوضاع آن زمان کشور داشتند، ایشان به دموکراسی سیاسی، حکومت قانون، مبارزه پارلمانی و تجمع نیروهای دموکراتیک وترقیخواه در یک جبهه واحد متشکل از نمایندگان تمام اقشار پائینی ومیا نه حال اجتماعی، اعتقاد داشتند. ولی از یکسو بنابر نبود اراده برای تشکل مستقلانه و کار برای همسان ساختن درک های سیاسی اقشار روشنفکری و متوسط جامعه بسوی تشکل یک جبهه واحد و از سوی دیگر وارد آوردن اتهامات نادرست وابستگی به اشرافیت برایشان از جانب رقبای سیاسی، نتوانستند این سمت و سو را دنبال نمایند و ناگزیر شرایط شرکت برای ایجاد یک حزب چپ ، نه یک حزب یا جنبش گستردۀ دموکراتیک را پذیرفتند.» (۴)

در مسایل مطروحه فوق بوسیله سلطان علی کشتمند دو مسئله تذکار پذیر است، یکی اینکه «اتهامات» مبتنی بر «وابستگی به اشرافیت» هیچگاه بالای میراکبر خیبر وجود نداشت و از هر دیدگاه نمیتوانست وجود داشته باشد. دوم اینکه « اراده برای تشکل مستقلانه و کار برای همسان ساختن درکهای سیاسی اقشار روشنفکری و متوسط جامعه» نیز موجود بود، ولی متاسفانه این «اراده» هم در جریان کار برای تدارک کنگره و هم بعد از تاسیس حزب، پیوسته سپوتاژ میگردید و نهضت بسوی «چپ روی و افراطی گری» تواٌم با «تشکل غیر مستقلانه» سوق میشد. که استاد میر اکبر خیبر تا آخر علیه این دو انحراف قاطعانه رزمید و قربانی داد.

بنابر وجود همین «اراده» بود که ببرک کارمل و میراکبر خیبر بخاطر تاسیس حزب «دارای مواضع میانه متمایل به چپ » با سایر روشنفکران، منجمله بقایای نهضت مشهور به «دوره هفتم شورا» مساعی شانرا مشترک ساختند. تا اینکه توفیق یافتند در ۱۸ سنبله ۱۳۴۲ کمیته تدارک برای تاسیس چنین حزبی، بکار خویش آغاز نماید. غلام دستگیر پنجشیری درین زمینه مینویسد: «... وارثان و ادامه دهندگان سنن مبارزان دموکراتیک و ملی «مشروطه خواهان»، «جوانان افغان»، «ویش حلمیان»، «ندای خلق» و «جمعیت وطن» در فش مبارزۀ ملی و دموکراتیک زحمتکشان را برای نخستین بار بتاریخ ۱۸ سنبله با استفاده خلاق از ارزشهای دموکراتیک مصرحه در قانون اساسی جدید، بنام کمیته تدارک کنگره اول، برافراشته بودند.

کمیته تدارک کنگره اول (کنگره مؤسس) برای نخستین بار در جمال مینه و در منزل شخصی استاد رضا مایل هروی دایر و تشکیل گردیده بود. این منزل در آنزمان توسط ببرک کارمل کرایه شده بود. در ترکیب کمیته تدارک کنگره اول میر غلام محمد غبار رهبر جمعیت وطن، نور محمد تره کی عضو برجسته رهبری ویش حلمیان، پوهاند علی محمد زهما استاد فاکولته ادبیات، ببرک کارمل اشتراک کننده فعال اتحادیه محصلین دوران حکومت شاه محمود خان، میر اکبر خیبر، محمد طاهر بدخشی و محمد صدیق روهی نمایندگان برجسته همه نسلهای کشور اشتراک فعال داشته اند. اما... علی محمد زهما با استفاده از یک فیلوشپ به اجازه کمیته تدارک کنگره به اروپا رفت، غبار با کارمل روی طرح مسایل سازمانی، سیاسی اختلاف نظر پیدا کرد، با حشمت خلیل فرزند فرهیخته خویش از اشتراک در تاسیس جمعیت دموکراتیک خلق کناره گیری نمودند، صدیق روهی نیز بمقصد استفاده از بورس تحصیلی بیروت، از مبارزه متشکل سیاسی دست کشید.» (۵)

اختلافات ببرک کارمل با میرغلام محمد غبار صرفتظر از اتهامات ناوارد تبلیغاتی برهمدیگر، منشا سیاسی و فکری نیز داشت. عبدالقدوس غوربندی درین زمینه مینویسد: [«شاد روان غبار وظایف روشنفکران کشور را بر بنیاد تداوم وظایف اجرا ناشده جنبش مشروطیت فورمولبندی مینمود، در حالیکه ببرک کارمل این وظایف را در انقلاب ملی و دموکراتیک و در نهایت اعمار یک جامعه سوسیالستی بر بنیاد اندیشه های پیشرو عصر(سوسیالیزم علمی) مطرح میکرد. . . . مرحوم غبار در یکی از جلساتیکه کارمل، خیبر و نگارنده اشتراک داشتیم، کارمل را مخاطب ساخته گفت: «کارمل جای پایت بسیار داغ است، من هرگز نمی خواهم در جای پایت ، پا بگذارم. من میخواهم با قدم های خود، پیش بروم و به شما نیز توصیه میکنم به این حقیقت توجه کنید و کتابهای که در شرایط پیشرفته اروپایی نوشته میشود در محیط عقبمانده قبیلوی ما قابل تطبیق نیست. . . . میراکبر خیبر اگرچه در خط فکری مرحوم غبار مسایل را مطرح میکرد، ولی بنابر اینکه هنوز لباس نظامی برتن داشت از شرکت فعال دور نگهداشته میشد. کارمل در جروبحث هائیکه روی اصول مرامی با خیبر داشت، خیبر را بارها خطاب نموده میگفت: هردوی تان [ هدف او از میر غلام محمد غبار و میر اکبر خیبر بود ـ ودان ] میر های محا فظه کار هستید.» (۶)

اگرچه شادروان میرغلام محمد غبار متاٌ سفانه نخواست و یا هم بنابر عللی نتوانست بخاطر نجات نهضت از چپ روی، «باقدم های خود» نیز به هدف آغاز مبارزات سازمانیافته و متشکل سیاسی، پیش برود و از این امر کناره گیری نمود. ولی مواضع فوق از یک سو در طرح یک سلسله مسایل اساسی، همفکری میراکبر خیبر را با میر غلام محمد غبار نشان میدهد و از سوی دیگر می باید بنیاد های فکری ـ سیاسی یی را از آن پی گرفت که بعد ها با گسترش نهضت، پایه های اساسی اختلافات سیاسی میراکبر خیبر را با ببرک کارمل تشکیل میدهد.

به هرصورت «بعد از کناره گیری غبار، نور محمد تره کی ، ببرک کارمل ، میر اکبر خیبر و طاهر بدخشی ، این چهار عضو کمیته تدارک کنگره با حوزه های نواحی شهر کابل پیوند منظم سازمانی، برقرار کردند. زمینه های تدارک به تدریج فراهم شد و نخستین کنگرۀ «جمعیت دموکراتیک خلق» ساعت ۲ بجه بعداز ظهر ۱۱ جدی ۱۳۴۳ (اول جنوری ۱۹۶۵) درشهرکابل درمنزل نورمحمد تره کی، واقع شیرشاه مینه (کارته چهار) کشایش یافت.»(۷)

استاد میراکبر خیبر با وجود شرکت فعال در سازماندهی نخستین هسته های تشکیلاتی حزب(حوزه های حزبی) و کمیته تدارک کنگره، نتوانست در اجلاس کنگره موسس حزب شرکت و عضویت کنگره موسس ،همچنان عضویت اولین کمیته مرکزی «جمعیت دموکراتیک خلق» را چه علنی و چه مخفی (که در احزاب معمول است) داشته باشد. صالح محمد زیری درین زمینه مینویسد: «. . . میر اکبر خیبر که عضویت کمیته سرپرست تاسیس حزب را داشت و از لحاظ فهم سیاسی، دانش ایدیولوژیک و اعتبار اجتماعی از هیچکس عقب نمیماند، در انتخابات شرکت نکرد و عضو کنگره مؤسس حزب نبود.» (۸) همچنان استاد میر اکبر خیبر امکان نیا فت موقع توسعه کمیته مرکزی حزب واحد (هم در سال ۱۳۴۵ و هم در سال ۱۳۴۶) عضویت کمیته مرکزی حزب را کسب نماید. تا اینکه استاد خیبر بعد از انشعاب حزب و استعـفا از سمت نظامی، به عضویت کمیته مرکزی جناح پرچمی ها پذیرفته شد. استاد بعد از این بطور علنی در مبارزات سیاسی و کار تشکیلاتی حزب شرکت نموده، همچنان در مباحثات درون حزبی فعالانه سهم گرفت. در جریان همین مباحثات بود که اختلاف نظریات وی با ببرک کارمل متبارزتر گردید. عبدالقدوس غوربندی درین زمینه مینویسد: «. . .در جناح پرچمی ها در سطح رهبری این مسئله که در تناسب « روحیه ملی » و « روحیه انترناسیونالستی» به کدام یک رجحان داده شود، مناقشه آغاز گردیده بود. میراکبر خیبر روی پرورش و تبارز روحیه ملی تاکید میکرد و مثال میداد که چگونه حزب توده ایران و حزب کمونیست هندوستان با تبارز غیرلازم روحیه « انترناسیونالیستی» در اقدامات، نشرات و تربیت کادرها و اعضای خود، از میان مردم تجرید شده و نتوانستند به حزب وسیع توده یی تبدیل گردند. در نتیجه در داخل کشور نتوانستند از پایگاه اجتماعی وسیع برخوردار گردند و در عرصه بین المللی نیز اعتبار نیافتند. اما برعکس ببرک کارمل معتقد بود ... زمان انزوا پسندی ملی کذشته و سرنوشت آینده بدست ابرقدرت هاست. ما باید در جهت گیری سوسیالستی وهویت حزبی موافق به آن موضع روشن داشته باشیم وکادر ها را به همین روحیه تربیه نمائیم.»(۹) غوربندی ادامه میدهد: « خیبر بصورت قاطع و همیشه روی تقدم وظایف ملی تاکید میکرد و اضافه مینمود که هرگاه عنصر حزبی اعتبار لازم برای کسب اعتماد مردم خود نداشته باشد، در عرصه بین المللی نیز فاقد صلاحیت و بی مصرف است. هویت حزبی ما باید ناشی از هویت ملی ما باشد و عدم داشتن پایگاه ملی برای یک حزب ... فاجعه آمیز است. » (۱۰)

نشر جریده پرچم ـ ارگان نشراتی جریان دموکراتیک خلق افغانستان (پرچمی ها) ـ واتخاذ سیاست نشراتی آن، مسئله دیگری بود که بعضی اوقات باعث مناقشه میان ببرک کارمل و میر اکبر خیبر میگردید. بطور مثال در یک مورد عبدالقدوس غوربندی درین زمینه مینویسد: [«در پالیسی نشراتی جریده پرچم بین ببرک کارمل و میراکبر خیبر اختلاف بوجود آمد. میراکبر خیبر جداٌ طرفدار تعقیب یک خط نشراتی ملی بود و طرح مسایل بین المللی را آنهم با قضاوت ها و جانبداری های یکجانبه به شهرت و حیثیت ملی حزب، ضربه مهلک میدانست... هنگام تجاوز اتحاد شوروی بر چکوسلواکیا در سال ۱۹۶۸ وقتیکه پرچم با عجله آنرا بعنوان یک وظیفه انترناسیونالستی و نجاتبخش تائید و تمجید کرد، نگارنده برای اولین بار شاهد مخالفت پرخاشجویانه میراکبر خیبر با ببرک کارمل بودم . خیبر در اپارتمان [نوراحمد] نور و [محمود] بریالی واقع لب دریای چمچه مست ـ که بحیث مرکز حزب از آن استفاده میشد ـ با چهره بر افروخته وارد گردید و جریده پرچم را که در مشت های خود کلوله کرده بود با قهر و غضب روی میز زد، در حالیکه از شدت خشم صدایش میلرزید ، کارمل را مخاطب نموده گفت: کدام هیئت تحریر فیصله نمود که قبل از همه مدیحه سرایی کنیم و این حرکت را که بُعد وسیع جهانی دارد، مهر تائید انترناسیونالستی بزنیم. حزب ما با نشر این مطلب تیشه به ریشه خود زد و قیمت گزافی را که تجرید از مردم و مغشوش شدن ماهیت ملی آن است، میپردازد.

کارمل با لحن ملایم . . . گفت: از این لحظات نادر اتفاق می افتد، باید برای تثبیت خود، استفاده کنیم. شما این مسئله را جدی نگیرید، باهم صحبت میکنیم.

خیبر باز هم با لحن جدی پاسخ داد که: ما باید خود را پیش مردم خود ، در قضاوت خلق خود تثبیت کنیم. سرنوشت ما در اینجا در افغانستان تثبیت میشود. ایفای موفقانه وظایف ملی ما مقدم است. حزبیکه اعتبار ملی نداشته باشد، مصدر کار بزرگی شده نمیتواند.»] (۱۱)

ختم قسمت اول

یادداشت ها :

۱ ـ عبدالقدوس غوربندی ، « نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان»، چاپ سویدن ، صفحه نهم.

۲ ـ غبدالقدوس غوربندی ،همانجا، همان صفحه.

۳ ـ عبداقدوس غوربندی، همانجا، صفحات ۸ و ۹ .

۴ ـ سلطانعلی کشتمند، یادداشت های سیاسی و رویدادهای تاریخی، چاپ اول، سال ۲۰۰۲ ، ناشر : نجیب کبیر، جلد اول، صفحات ۱۳۸ و ۱۳۹ .

۵ ـ غلام دستگیر پنجشیری، همانجا، بخش اول ، صفحات ۱۴۸ و ۱۴۹ .

۶ ـ عبدالقدوس غوربندی ، همانجا، صفحات ۱۱ و ۱۲ .

۷ ـ غلام دستگیر پنجشیری، همانجا، بخش اول، صفحه ۱۵۱ .

۸ ـ صالح محمد زیری، د نیمی پیری خاطری، ناشر خود نویسنده ، چاپ اول ، سال ۲۰۰۵ ، صفحه ۳۴۵. نقل قول مذکور از زبان پشتو به دری توسط نگارنده مضمون ترجمه شده است.

۹ ـ عبدالقدوس غوربندی، همانجا ، صفحه ۲۷ .

۱۰ ـ عبدالقدوس غوربندی ، همانجا ، صفحه ۲۷ .

۱۱ ـ عبدالقدوس غوربندی، همانجا، صفحه ۱۵ .

·  ·  · 

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد