I
آیا دو رهبر پوپولیست میتوانند جنگ افغانستان را پایان دهند؟
I
رویکرد تازهی پاکستان به واشنگتن این فرصت را فراهم میکند تا روابط خود را با اسلامآباد در جهتی تغییر دهد که در نهایت منجر به پایاندادن به جنگ افغانستان شود. حالا که روابط واشنگتن و اسلامآباد رو به بهبود است، دو کشور میتوانند، آنگونه که در یک اعلامیهی اخیر کاخ سفید آمده است، برای «آوردن صلح، ثبات و رفاه اقتصادی به منطقهای منازعات فراوانی را شاهد بوده» همکاری کنند.
امریکن انترست ـ ابوبکر صدیق
ترجمه: جلیل پژواک
I
اطلاعات روز : فردا (۲۲ جولای، ۳۱ سرطان) وقتی دونالد ترمپ، رییسجمهور ایالات متحده با عمران خان، نخستوزیر پاکستان در واشنگتن دیدار کند، احتمالا بیشتر وقت را صرف گفتوگو دربارهی جنگ کشور سومی میکنند. افغانستان در صدر آجندای واشنگتن و اسلامآباد قرار دارد و کارشناسان مشتاق ا ند ببینند که آیا این دو رهبر پوپولیست میتوانند با تغییری در رویکرد و رابطه، به یکی از مهارناشدنیترین جنگهای جهان پایان دهند یا خیر.
پس از ۱۸ سال جنگ و امیدهای بربادرفته، این انتظار ممکن است بعید بهنظر برسد. با اینحال اسلامآباد امیدوار است که اولویت ترمپ و خان ایجاد رابطهی شخصی باشد که منجر به از سرگیری همکاریها بین دو کشور شود. در عمل، این به معنی دادن نقش مرکزی به ارتش قدرتمند پاکستان برای از میانبرداشتن ماشینجنگی ۲۵ سالهی طالبان است که خود در ایجاد و حفظ آن کمک کرده است.
اسلامآباد خوشبین است که دولت کنونی ایالات متحده به نفوذ پاکستان بر طالبان باور میکند و بار دیگر به روابط تجاری دوجانبهای متعهد میشود که به اقتصاد نوپای اسلامآباد کمک و فشار بینالمللی بهخاطر نگرانیهای تروریستی را از این کشور رفع خواهد کرد. شاهمحمود قریشی، وزیر امور خارجهی پاکستان این هفته در نشستی در اسلامآباد گفت: «پاکستان از تصمیم آیندهنگرانهی رییسجمهور ترمپ برای پیگیری یک راهحل سیاسی برای افغانستان استقبال کرده است؛ تصمیمی که در واقع تأیید موضعی است که ما مدتها قبل اتخاذ کرده بودیم. همگرایی سیاستهای ایالات متحده و پاکستان در مورد افغانستان امیدواری را به حل و فصل منازعهی دیرینهی افغانستان که فقط باعث بدبختی و ناامیدی در منطقه شده است، بازگردانده است.»
در واشنگتن، بهنظر میرسد دولت ترمپ بهدنبال معاملهای است که بتواند آن را بهعنوان موفقیت سیاست خارجیاش برای پایاندادن به طولانیترین جنگ امریکا پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ ایالات متحده عنوان کند. در ماه جون، مایک پمپئو وزیر امور خارجه ایالات متحده اعلام کرد که هدف امریکا رسیدن به یک توافق قبل از ماه سپتامبر است. در کمتر از یک سال گذشته، زلمی خلیلزاد، نمایندهی ویژهی ایالات متحده برای صلح در افغانستان هفت دور گفتوگوهای صلح را با طالبان که حالا گفتوگوها را بهعنوان یک «فرصت تاریخی» میدانند، برگزار کرده است. در یک اعلامیه اخیر این گروه آمده است که «تاریخ به ما میگوید که جنگ با درگیری بیشتر نه بلکه با گفتوگو و توافق پایان مییابد.»
اسلامآباد یا اگر دقیقتر بگوییم ارتش همهکارهی پاکستان احتمالا در رساندن طالبان به این مرحله نقش داشته است. وزارت خارجهی ایالات متحده با پیوستن به بیجینگ و مسکو در اذعان به نفوذ اسلامآباد، اخیرا گفت که «پاکستان میتواند نقشی مهمی را در تسهیل صلح در افغانستان ایفا کند.» در این اعلامیه که در ۱۲ جولای منتشر شد، آمده است که ایالات متحده، پاکستان، چین و روسیه «همه طرفها را تشویق کردهاند تا اقداماتی را برای کاهش خشونت روی دست بگیرند که منجر به آتشبس فراگیر و دایمی شود که با مذاکرات بینالافغانی آغاز میشود.»
با اینکه طالبان دیرزمانیست در برابر این نوع فشار دیپلماتیک مقاومت کردهاند، اما یافتن راههای جدید برای دستیابی به یک آتشبس پایدار، کلیدی است. یک آتشبس دایمی میتواند شرایطی را رقم زند که در آن همهی طرفها به مسألهی افغانستان بهعنوان یک وضعیت برد-برد نگاه کنند. اما رسیدن به آنجا مستلزم این است که ابتدا دولت ترمپ معاملهی هوشمندانهای را سامان دهد که فراتر از منافع سیاسی محدود و کوتهفکرانهاش باشد. دولت ترمپ چنین توافقی را نه بهعنوان توافق یکبارمصرف، بلکه بهعنوان روندی بهسوی صلح پایدار ببیند که به عوارض و پیچیدگیهای سیاسی داخلی افغانستان رسیدگی میکند، دخالت همسایگانش را به همکاری در تجارت و صلح تبدیل کند و اطمینان حاصل شود که منافع قدرتهای بزرگ بار دیگر این کشور را به میدان جنگ تبدیل نمیکند.
این بار سنگینی است، اما این واقعیت که جنرال قمر جاوید بجوه، رییس قدرتمند ستاد ارتش پاکستان، عمران خان را در واشنگتن همراهی میکند به این معنا است که ارتش سخت بهدنبال بهبود روابط با ایالات متحده است. پس از آنکه روابط اسلامآباد و واشنگتن در پی هشدار ماه آگست سال ۲۰۱۷ ترمپ مبنی بر اینکه «ما دیگر نمیتوانیم در مورد پناهگاههای امن پاکستان سکوت کنیم» و اسلامآباد «با ادامهی پناهدادن به تروریستها خیلی زیان میکند»، به تیرگی گرایید، ارتش پاکستان کمکهای مالی زیادی را از دست داد. شکایت ماه جنوری ۲۰۱۸ ترمپ مبنی بر اینکه پاکستان «چیزی جز دروغ و فریب به ما نداده است» احتمالا آشکار و صریحترین بیان سرخوردگی رهبری ایالات متحده از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به بعد بود.
تصادفی نیست که روابط بیجینگ و اسلامآباد از زمان رویکارآمدن عمران خان سرد شده است. دولت خان تلاش کرده است تا «دهلیز اقتصادی چین-پاکستان» را که پروژهی برجستهی استراتژی «کمربند و راه» رییسجمهور شی جینپینگ است، بازتعریف کند. بیجینگ امیدوار است که سرمایهگذاری صدها میلیارد دالری روی زیرساخت و انرژی، چین را به قطب دایمی تجارت و ثبات در اوراسیا تبدیل خواهد کرد. واشنگتن این طرح بلندپروازانه را بهعنوان «دیپلماسی دام بدهی» میبیند که در نهایت هدفی جز تعیین سرنوشت کشورهای فقیر ندارد. پاکستان برخلاف کوریای شمالی نمیخواهد که چین را بهعنوان تنها متحد خود داشته باشد، بلکه میخواهد به «گلهی غرب» بازگردد. اوایل ماه جاری صندوق بینالمللی پول وام ۶ میلیارد دالری سه ساله را برای حمایت از اقتصاد نوپای پاکستان به تصویب رساند. در سال گذشته رژیمهای عرب طرفدار غرب در خلیج فارس کمک کردند تا اقتصاد پاکستان فرو نپاشد.
رویکرد تازهی پاکستان به واشنگتن این فرصت را فراهم میکند تا روابط خود را با اسلامآباد در جهتی تغییر دهد که در نهایت منجر به پایاندادن به جنگ افغانستان شود. حالا که روابط واشنگتن و اسلامآباد رو به بهبود است، دو کشور میتوانند، آنگونه که در یک اعلامیهی اخیر کاخ سفید آمده است، برای «آوردن صلح، ثبات و رفاه اقتصادی به منطقهای منازعات فراوانی را شاهد بوده» همکاری کنند.
واشنگتن میتواند به ارتش پاکستان فشار بیاورد تا کمک کند طالبان به یک آتشبس پایدار در بدل نقشهی راه واضح برای خروج نظامیان ایالات متحده از افغانستان، موافقت کنند. عدم وجود خشونت به نوبهی خود اعتماد و شرایطی را ایجاد خواهد کرد تا افغانها بتوانند بر سر نظام سیاسی آیندهی کشورشان بحث، چانهزنی و احتمالا توافق کنند. کابل تمایل چندانی به دادن نقش به اسلامآباد در روند صلح نخواهد داشت، اما تا حال در تلاش جلب همکاری اسلامآباد برای کاهش خشونت بوده است. در حال حاضر، این مانع اصلی روند صلح است و تضمینهای مبهم مبنی بر کاهش خشونت در نهایت نتیجهی عکس خواهد داد. برای نزدیک به دو دهه، اکثر رهبران ارشد و شورشیان طالبان به پناهگاههایی در خاک پاکستان وابسته بودهاند. اسلامآباد برای اولینبار میتواند از نفوذش بر شورشیان طالب برای خاموشکردن شعلهی خشونت در کابل استفاده کند.
این حرکت را میتوان به تعهدات ماه نوامبر پاکستان به «گروه ویژهی اقدام مالی» برای جلوگیری از قرارگرفتن در فهرست سیاه و تصمیم جدید این کشور برای تطبیق برنامه عمل ملی پاکستان برای مبارزه با تروریسم داخلی ربط داد. قرار گرفتن در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی اقتصاد متزلزل پاکستان را فلج میکند. فهرست سیاه «رتبه اعتباری» پاکستان را پایین میآورد و شانس این کشور را برای دسترسی به وامهای بینالمللی و کمکهای توسعهای محدود میکند؛ کاری را که با ایران و کوریای شمالی کرده است.
با اینحال، ترس از قرارگرفتن در فهرست سیاه ممکن است برای اینکه پاکستان مجبور شود با حسن نیت و بهصورت جدی تروریستها را سرکوب کند، کافی نباشد. تا حال حاضر، بهنظر میرسد که اسلامآباد از ترفندهای قدیمیاش ـ استفاده از مسألهی تروریسم برای گرفتن امتیازات از واشنگتن ـ دست نکشیده است.
در ۱۷ جولای، مقامات ایالت پنجاب در شرق پاکستان، حافظ سعید را دستگیر کردند. او رهبر اسلامگرایی است که به طرحریزی حملات ماه نوامبر سال ۲۰۰۸ در بمبئی متهم شده است؛ حملاتی که جان ۱۶۶ نفر را گرفت. واشنگتن حافظ سعید را تروریست معرفی کرده و یک سال پیش ۱۰ میلیون دالر جایزه برای دستگیری وی تعیین کرد. ترمپ ساعتی پس از دستگیری حافظ سعید در تویتی نوشت که «پس از جستوجوی ۱۰ ساله، مغز به اصطلاح متفکر حملات تروریستی بمبئی در پاکستان دستگیر شده است. در دو سال گذشته فشار زیادی برای پیداکردن او اعمال شد.» اما این تویت در عرض چند ساعت با موجی از انتقاداتی روبرو شد که به ترمپ یادآوری میکردند که سعید سالهاست [در پاکستان] آزادانه زندگی میکند، حتا در گردهماییهای عمومی سخنرانی میکند و او پیش از این هشت بار توسط مقامات پاکستانی دستگیر و آزاد شده است.
واشنگتن نباید فریب چنین نمایشهایی را بخورد. باید اطمینان حاصل کند که اسلامآباد هیچ دلگرمی مالی یا سیاسی را در حمایت مخفیانه از گروههای افراطی خشونتآمیز پیدا نمیکند. بخشی از این قرار مستلزم تنظیم توافق پایدار بین پاکستان و افغانستان است تا حمایت از گروههایی را که در کشور همسایه میجنگند، متوقف و لانههای امن آنها را از خاکشان برچینند. حکومت اشرف غنی مدتهاست استدلال میکند که «خصومت اعلامنشده» بین کابل و اسلامآباد مهمترین جزء جنگ در افغانستان بوده است.
میکانیزمهای دیپلماتیک و امنیتی بسیاری، از جمله برگزاری نشستهایی بین رهبری سه کشور، تلاش کردهاند تا این همکاری را بهبود بخشند، اما شکست خوردند؛ زیرا پای مزایای اقتصادی مشترک در میان نبود. حالا با توجه به بحران اقتصادی پاکستان، واشنگتن میتواند دلیل قانعکنندهای برای افزایش همکاری اقتصادی و تجاری بیاورد که باعث شود اسلامآباد منافعش را در گرو همکاری با افغانستان برای دسترسی متقابل به بازارهای آسیای مرکزی و آسیای جنوبی ببیند. دادن اجازهی دسترسی افغانستان به هند از طریق خاک پاکستان میتواند آغاز امیدوارکنندهای باشد و در این زمینه، دو همسایه طی سفر ماه گذشتهی غنی به اسلامآباد به پیشرفتهای دست یافتهاند.
وصلکردن اقتصاد افغانستان به منطقه و کشورهای همسایه در نهایت این کشور را قادر میسازد تا دولتی داشته باشد که قادر به حفاظت از مردم و قلمروش باشد. این امر به تدریج نیاز این کشور را به مالیاتدهندگان غربی برای سرپانگهداشتن دولت افغانستان پایان میدهد. واشنگتن احتمالا میتواند فروش تجهیزات نظامیاش به ارتش پاکستان را اجازه دهد، اما خودداری از کمک نقدی و «بازپرداخت» هزینههای حملات نظامی باعث خواهد شد تا اسلامآباد آیندهی اقتصادی جدیدی را برای پاکستان تعریف کند؛ آیندهای که در آن نیاز نیست پاکستان متحد خطمقدم واشنگتن در دور تازهای از جنگ افغانستان باشد.
توافق تازهی واشنگتن با اسلامآباد باید پاکستان را مجبور کند عادتهای مخرب گذشتهاش را کنار بگذارد. این امر در خصوص افغانستان به این معنا است که پاکستان فکر داشتن دولت وابسته به خودش را در افغانستان از طریق حمایت از گروههای تندرو، از سر دور کند. رهبری نظامی و غیرنظامی پاکستان اگر دست از توهماتی که دیرزمانیست به آن چسبیدهاند، بردارند، در موقعیت بهتری قرار خواهند گرفت. تغییردادن چنین عادتهای فکری ریشهدار در بروکراسی پاکستان البته که کار سادهای، بهخصوص برای قدرت خارجی مانند ایالات متحده نیست. اما واشنگتن دستکم حالا که پاکستان در آستانهی بحران اقتصادی قرار دارد، با در پیشگرفتن رویکرد مناسبی میتواند اسلامآباد را به مسیر سازندهتری هدایت کند.
در رابطه به مذاکرات آینده با طالبان، کلید موفقیت در به رسمیت شناختن نفوذ سیاسی محدود پاکستان و تشخیص اهداف سیاسی نهایی جنبش اسلامگرای طالبان نهفته است. اینکه در نشست اخیر با نمایندگان جامعهی افغانستان، طالبان توافق کردند که حقوق اساسی زنان افغان «در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی [و] فرهنگی… در مطابقت با ارزشهای اسلامی» محافظت خواهد شد، هرچند اندک اما دلگرم کننده است.
اما حالا که طالبان دارد بخشی از گفتوگوها پیچیده برای آیندهی این کشور میشود، مهم است که به یاد داشته باشیم که این جنبش از آرمان تبدیلکردن افغانستان به آنچه که رهبران این گروه بهعنوان جامعه و دولت کاملا اسلامی میبینند، دست نشسته است. آنها در بیانیههای رسمیشان بهصورت هوشمندانهای از تأکید بر امارت اسلامی خودداری میکنند. واشنگتن بهتر است بداند که اسلامآباد میتواند بهعنوان نیروی مخرب عمل کند، اما توانایی خطونشانکشیدن و تعیین شرایط سیاسی را برای طالبان ندارد. نقش اسلامآباد باید کمک به حفظ آتشبس پایدار باشد؛ امری که کمک خواهد کرد افغانها سهمی در صلح داشته باشند و به ساماندادن معاملهی سیاسی کمک کنند که بعدا بتوانند خود آن را سمت و سو دهند.
ترمپ و خان بهرغم برخی شباهتهای سطحی، مسیرهای مختلفی را برای رسیدن به قدرت پیمودهاند، چشماندازها و اهداف بسیار متفاوتی دارند و شاخههای اجرایی حکومتی با نقشها، منابع و قدرت شدیدا متفاوتی را رهبری میکنند. دیدار آنها در واشنگتن میتواند فرصتی را برای بروکراسی دو کشور ایجاد کند تا جنگی را که پیشینیانشان در طول چهار دههی گذشته در همین راهروهای فعلی قدرت شکل دادهاند، خاموش کنند. بیستودوم جولای فرصت بینظیری برای هر دو رهبر است تا روزنههای جدیدی را در خدمت منافع منطقه و ـ شاید مهمتر از همه برای این دو رهبر پوپولیست ـ سرنوشت سیاسی خودشان در اسلامآباد و واشنگتن، باز کنند.