I

محمد ولی

 I

نفرین شدگان خدا وخلق خدا دست از ازار وفریب مردم

بردارید !

 

نامگذاری های خودساخته چون چهره های موثر ، رهبران ، شخصیتهای بانفوذ، رجال برجسته ، پروفیسور ها ودرقدمه های پائین قوماندان واستاد القاب مطنطن است ، اما این طنطنه طی سه دهه اخیر که زمام امور بدست تان افتاد ، ازدست تان رفت وباز بدست تان داده شد درگوش مردم جز نفیر مرمی ها، غرش لافیدنها، نامانوسی دشنامها وزورگوئیها چیز دیگری نه رسانید.
چشمان مردم جز چپاول وغارت وغصب ، قطارهای امنیتی ومحافظین ترسناک، قصرها وبلند منزلهای سربه هوا کشیده چیزدیگری ندید.
روان مردم جز با جنگ وخون ، دزدی واختطاف ، ظلم وتجاوز با کدام عمل نیک نوازش نگردید.
روستاهای ویران شده ، مزارع سوخته، جاده های گلگون شده با خون مردم ،برای این مردم حرفی وکلمه ای نه مانده است که گفته نشده باشد ، شعری وغزلی وآهنگی درغم ناشی از فجایع تان سروده نشده باشد ، خانه ای نیست که قصه غمهایش را پایانی باشد ، پدر ومادری نیست که قامت شان زیر بار اندوه فرزندشان نه خمیده باشد ، بیوه ای نیست که ازنبود همسرش داغ تنهایی ابدی برجگر نداشته باشد وطفلی نیست که شام وسحر با یاد پدر مروارید اشک بدامن نریخته باشد.
چه وعده ها وگفته ها که ردیف کردید " تحقق احکام اسلامی ، گسترش عدل واخوت اسلامی، مساوات صدر اسلام ، امارت ، خلافت وانواع وعده های پادر هوا" که نه به انها معتقد بودید ونه در شان تان جاداشت. چرا این همه را بااعمال سیاه تان ازاوج حرمت به حضیض نفرت انداختید وجهانیان را از ان بوحشت اندر ساختید ؟
درزمان حاکمیت تان زندگی برای مردم عذاب خاتمه ناپذیر معلوم میشد . زندگی یعنی کوچیدن از ماواء ومنزل به ملکهای بیگانه ، خانه بدوشی در چهار گوشه شهر ، نه تعلیم وتربیه برای اطفال وجوانان ونه ارامش روانی برای انها صرف جنگ وفیر و کشته شدن .
روزگاری شما زیر نام خدا ودین زیاد کشتید وخوردید وبردید اما دیده شد که منفور درگاه خدا ومحکومین خون خلق خدا شدید .
حالا شما رانده شدگان درگاه الهی نوای دفاع از مردم ورای مردم را نجوا کنان زمزمه میکنید اما مردم نیز شمارا نفرین گفتند .
آیا اسلامیکه شما مدعی بودید وهستید همان بود که درزمان حکمروایی تان جاری ساختید ، تقوای تان همان بود که نفس اماره وشیطانی بر شما مسلط گردید، قناعت،تسلیم، رضاء، توبه وصبر تان همان بود که سرکش وزور کردار باشید ، خون همدیگررا بریزید وخلق خدارا بر تالاب خون بنشانید ، رضای پرورد گاررا درپوسته هوسها وشهوات حقانیت بخشید ، عدل وانصاف را به معنی امتیاز دهی وتفوق طلبی تمثیل کنید؟
عدالت تان همین بود که خود درینجا وخانواده تان در خارج در قصرهای ساخته شده وخریده شده از خون ملت بساط تعیش برپا کنید وملت را به کاسه گدایی محتاج نگهدارید ؟ هنوز هم میخواهید با این عدالت برخرابه های جنگ ، زمینهای سوخته ، مردم گرسنه ،وگورستانهای بی نام ونشان حکومت کنید؟
مردانگی تان همین بود که نه اشکی را پاک کنید ، نه پدر ومادری را دلجویی نمائید ، نه بیوه ای را دستگیری کنید ، نه بی سرپرستی را امداد نمایید ونه جلو جریان خون را بگیرید ؟ دردین ما وملت مااین را مردانگی نمیگویند

جریان سیل خون نبود افتخار مرد
مرد ان بود که خشک کند چشم تر همی

اعتقاد وباورتان درباطن وعمل تان درظاهر همین بود که زیر فرمان کفر درامده وطن را به پایگاه جنگی ان مبدل سازید ، ازانها پول بگیرید وملک خودرا ویران کنید؟
شما نه گروه صاحب برنامه ونه نیروی دارای هدف بودید ایله جاری هایی هستید که مهارت در ویرانی وکشتار دارید ازهمین خاطر با رسیدن به قدرت برنامه وپروگرامی جز ادامه جنگ نداشتید جنگ و شما نسبت ماهی واب را دارد که بدون ان نمیتوانید مفهوم زندگی را درک کنید.
مجاهد وطالب !
بس است ، عمر خون از مرز چهل سالگی عبور کرد ، دیگر عواملیکه انرا بهانه جنگ‌ قرار داده بودید دربرابر تان قرار ندارد ، جولانگاه قدرت ویکه تازی تان وسعتی به پهنای یک سرزمین و ملتی به بزرگی بیش ار سی ملیون مسلمان میباشد . طی چهل سال چپ وراست تاختید و لگد کوبیدید ، از هرچیز مشبوع شدید ؛ اززور گویی ، ازامتیاز ، از جاه طلبی واز خود جلوه نمایی در برابر مردم ، حالا باید شهوت قدرت وخود نمایی درنفس تان کشته شود مردمی را که با همه نیرنگها ؛ از نیرنگ عقیدتی تا طلسم استخباراتی ، جنگ وزور گویی مسحور نموید به همه ذرایع ، وسایل ونیرنگهای تان پشت پازد وحاصر بر تداوم سلطه تان نگردید.
ازشداید واعمال جبر ونیرنگ دست بردارید واز تهدید به زور خودداری کنید .
چقدر دروغ، چه حد مردم فریبی ، تاچه وقت معامله روی عقاید سچه مردم وتا به کی لجاجت ؟
چرا تمایل تان از کجراهه های بدبینی ، بد اندیشی وبد کرداری تغیر جهت نمیدهد ؟ یکبار خود را در برابر دو ایینه قرار دهید ؛ یکی آیینه اعمال تان ودیگری آئینه ارای مردم ، چهره های تان در هردو آئینه مکدر است ، اعمال تانرا مردم نفرین کرده است ازین سبب در آئینه ارای شان نیز تصویر مغشوش دارید .
اعمال تان میرساند که طینت نیک ندارید وبر مسیر نیک سیر نمیکنید وحامیان بد کنشت وبد سرشت تان هم نمیگذارد که ازراه پیش گرفته عدول کنید .
سیر شدید ، به عفریتهای سرمایه وزور وقدرت مبدل گردیدید ، اندوخته های حرام ونا مشروع تان نواسه ونبیره را تانرا کفایت میکند . بگذارید مردم بر سر نوشت خود حاکم گردد شما از اجاره داری مغرضانه تان برمر م وارای که به شما نداده است دست بردارید .
گاهی فرمان وفرمایش پاکستان را زیر نام خواست تان تکرار میکنید وباری اراده مردم را به تمسخر میگیرید ومیخواهید حاکمیت استبدادی گذشته را بدیل همین پروسه بی سر و ته دموکراسی نیم بند بسازید ، با هزار جادو و نیرنگ باز مردم را درقید احکام خود ساخته وصادر شده از مراجع استخباراتی بیرونی محبوس گردانید.
ازاثر لجاجت شما بود که مولود نا هماهنگ با قانون اساسی بنام ریاست اجرائیه را امریکا همچون پینه بر سر استین رژیم پیوند زد وپنج سال از بودجه دولت ملیونها دالر را به مصرف رسانید ، لشکر مشاورین ، دم ودستگاه موازی با ریاست جمهوری با قطار های موتر های ضد مرمی ومدل سال ومصارف هنگفت پولی ارزوهای نا شگفته وارمانهای سر کوفته تانرا به ثمر رسانید در حالیکه خشتی روی خشت وسنگی بالای سنگ‌ غرض بهبود اوضاع ، زندگی مردم وابادانی کشور نگذاشتید .
بگذاری هرکه با این ارای کوچک خجلت زده به مقام ریاست جمهوری برسد این پینه سر استین را ازبدنه رژیم بردارد .
گرچه مردم به خیر هیچکدام تان امید ندارد اما ضرر نه رسانید دهید وگرنه برای ابد روسیاه تاریخ که هستید باقی می مانید .

 

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد