ایران درحال تصمیم گیری برای یک " جنگ تمام عیار"
علیه ایالات متحد امریکا است
نویسنده: بهادرا کومار
مترجم: رسول رحیم
منبع: ایشیا تایمز 4 جنوری 2020
یک جنگ نا متناظر: تهران برای چیزی کمتر از خروج ایالات متحد امریکا از منطقه تصمیم نمی گیرد.
مقصود اساسی اظهارات نخستین دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحدامریکا در مورد قتل فرمانده قاسم سلیمانی در اعلامیه ذیل نهفته است که در سوم دسمبر اظهار شده است:
« ما شب گذشته تصمیم گرفتیم که جنگ را متوقف سازیم. ما برای آغاز جنگ دست به عمل نزدیم... ما در صدد تغییر رژیم نیستیم.»
گزارش ها از تهران حتی پیش از این اظهارات ترامپ مشعر برآن بود که ایالات متحد امریکا برهمین منوال پیامی به وزارت خارجه ایران از طریق واسطه سویسی فرستاده است.
اما ترامپ علاوه نموده است که « ایالات متحد امریکا تاکنون بهترین قدرت نظامی است... ما در مقیاس جهانی بهترین استخبارات را داریم. هرگاه امریکا در کدام جائی تهدید شود، ما پیشاپیش آن اهداف را کاملاً شناسائی کرده ایم و من آماده هستم هر اقدامی اتخاذ نمایم که ضروری باشد و این مطلب به طور خاص متوجه ایران است.»
به زودی پس از اظهارات ترامپ، ایالات متحد امریکا دومین حمله را بر دو کاروان موترها انجام داد که حامل اعضای "نیروهای بسیج مردمی" یعنی گروه فراگیر ملیشه های تحت حمایت ایران در عراق بودند.
در عین زمان یک مقام پنتاگون( وزارت دفاع امریکا) گفت که 3000 تا 3500 تن منسوبان اردو مربوط به لشکر 82 ام هوائی "لشکر پاسخ جهانی" به کویت می روند. حدود 14 هزار سرباز قبلاً به مثابه نیروی کمکی امسال در شرق میانه توظیف شده اند. ایالات متحد امریکا قبلاً حدود 60 هزار پرسونل نظامی در منطقه داشت.شمار نیروهای توظیف شده موجود حالا به 70 هزار نفر می رسد، اما این نیرو برای تهاجم به ایران هنوز اندک است.
هرگاه همه این عناصر را یکجا در نظر گیریم، ایالات متحد امریکا یک برنامه برای عمل آماده دارد. نخست اینکه ایالات متحد امریکا نمی خواهد یک بازی موش و گربه را بازی کند که ایران آن را ترجیح می دهد. ایالات متحد امریکا احساس می کند - و حق هم دارد- که چنین بازی ای بنابر سیاست مقاومتی اش، تنها به سود ایران تمام می شود.
در جانب مقابل، رهبری ایران یک نوع نتیجه گیری نموده است که از آنجائی که ترامپ به انتخاب مجدد اش نسبت به هرچیز دیگر اولویت قایل است، متقاعد خواهد شد که واکنش حداقل نشان دهد.
تمرین های نظامی اخیر با روسیه و چین، عملی بود برای تحریک کردن ایالات متحد امریکا، و ایران برد زیادی در آن نداشت. احتمالاً شاید این کار به مسکو و بیجنگ کمک نمود تا بی اعتنائی شان را نسبت به واشنگتن نشان دهند. به هر صورت این اوضاع حیثیت واشنگتن را در منطقه خدشه دار ساخت.
اقدامات ارعاب آمیز مانند تحت فشار قرار دادن نیروهای ایالات متحد امریکا در عراق اخیراً به میزان تهدید آمیزی رسیده بود، امریکائی ها را به ستوه آورده بود و به طور بالقوه خطرناک شده بود، زیرا همواره می توانستند توسط ایران راه اندازی شوند.
محققاً حمله بر پایگاه کرکوک زنگ خطر را به صدا در آورد. اما به دنبال آن حمله برسفارت امریکا در بغداد ضربه تکان دهنده بود و طیف تاثیر آن به بحران گروگان گیری شباهت بهم می رسانید که ریاست جمهوری جیمی کارتر را از پا در آورد. نکته مهم در آنست که عراق یک حکومت نا کار آمد دارد و ملیشه های مورد حمایت ایران اداره امور را در دست دارند.
اگرچه ترامپ تصمیم به نابودی سلیمانی گرفت، شاید پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا توصیه می نمود که بهتر است اکنون ابتکار عمل را علیه ملیشه های مورد حمایت ایران در دست گرفت تا اینکه واکنشی عمل نمود.
دوم اینکه، ایالات متحد امریکا می خواست روی فایده کشتن جمال جعفر محمد علی الابراهیم (ابو مهدی المندسی) معاون رئیس کمیته بسیج مردمی تاکید نماید. آنچه اندک دانسته شده است اینکه جمال نه تنها یک مرد عامل بسیار مجرب در قسمت سلاح ترور بود، بلکه همچنان دولتمرد مجربی بود که به سهولت قابل تعویض نمی باشد.
ارتباط جمال با ایران به دوران صدام حسین در اواخر سال های 70 برمی گردد. او به مثابه شریک جرم در طراحی بمب گذاری سال 1983 در کویت شناخته می شد( این حادثه فقط یک ماه پس از بمبگذاری ویرانگر در سربازخانه های بیروت صورت گرفت که درآن 241 پرسونل نظامی و 58 فرانسوی کشته شدند).
ایالات متحد امریکا گمان می کرد که با نابود ساختن جمال فتح بابی است برای پرداختن به شاهرگ کمیته بسیج مردمی، که ابزار اساسی قدرت نمائی ایران در عراق است. ترامپ اشارت نمود که دستگاه استخبارات ایالات متحد امریکا در بین این گروه ملیشه ئی مورد حمایت ایران نفوذ کرده است.
سوم: ترامپ یک بار دیگر تاکید نمود که او نه خواهان جنگ با ایران است و نه تغییر رژیم. به نظر می رسد او امیدوار است که حتی پس از آنچه اتفاق افتاده است، از رهبران ایران استمالت نماید.
اگرچه علی خامنه ای رهبر مذهبی ایران برای جلب اطمینان به سرعت جانشین قاسم سلیمانی را مقرر نمود، با آنهم فقدان وی جداً محسوس است. آنچه سلیمانی را متفاوت می ساخت این بود که علاوه بر یک مغز متفکر درخشان نظامی،او دارای نفوذ شخصیتی (کرسماتیک بودن) و استعداد شبکه سازی سیاسی استثنائی بود.
چنین شحصیت ها به طور نادر پیدا می شوند. تهران فقدان او را احساس می نماید. به ویژه اینکه ظرفیت ایران برای اعمال نفوذ در گزینش نخست وزیر جدید در بغداد دچار فرسایش گردیده است.
کافی است تا گفته شود که پاسخ تهران مبتنی بر نتیجه ای است که سناریوی بالا استخراج می شود. ایالات متحد امریکا به طور موثری قواعد رفتاری اساسی را مجددا در عراق تعیین می کند و انتظار می داشته باشد تا تهران وضعیت هنجاری جدید را بپذیرد.
تاریخ چهار دهه گذشته نشان می دهد که ایران از جنگ ها بیزار است. با اینهم جنرال علی فدوی معاون فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، گفته است:« امریکائی ها باید منتظر انتقام شدید باشند، این انتقام را تنها ایران نمی گیرد، جبهه عظیم مقاومت که ساحه جغرافیائی بزرگی را در بر می گیرد، حاضر به انتقام گرفتن اند و مطمئناً این اتفاق می افتد «.
او ادامه داد: ایالات متحد امریکا «صبح امروز (جمعه) به وسائلی همچون دیپلوماسی متوسل شد و حتی به ما گفت که هرگاه می خواهید انتقام بگیرید، این را متناسب به آنچه انجام دهید که ما کرده ایم. اما آن ها نمی توانند چیزی را برای ما تصمیم بگیرند. این کار در فرصت بسیار مساعد صورت می گیرد و در بهترین نحو آن. به زودی ما می بینیم که دیگر امریکائی ها در منطقه نمی باشند.»
اظهارات بالا یک تابلوی راهنما را فراهم می سازد ( و آن اینکه ) پاسخ ایران به کشتن سلیمانی ویرانگر بوده و قرار بر آنست که تلفات سنگینی را بر پرسونل امریکائی در منطقه تحمیل کند. این حرکت دانه(چال) شطرنج ترامپ، شاید انتخاب مجدد او را با مخاطره جدی مواجه سازد.
انتخاب ایران، راه اندازی یک جنگ نا متناظر خواهد بود.تهران به چیز کمتر از خروج امریکائی ها از منطقه بسنده نخواهد کرد. این یک جنگ تمام عیار خواهد بود. از نگاه سلاح های مورد استفاده، قلمروها،رزمجویان که در آن شرکت می کنند و اهدافی که دنبال می شوند، این یک جنگ نا محدود خواهد بود. جنگی خواهد بود که قوانین قبول شده جنگ در آن رعایت نمی شوند.