I

محمد ولی

I

ملتی که بیش از چهل سال جنگ را تحمل کرده است

چشم براه صلح عادلانه ودایمی است

I

صلح وامید رسیدن به ان به معمایی تبدیل شده است که دیگران برای ان جدول سازی میکنند. چرا این امر سترگ که سرنوشت یک ملت ویک کشور درنبودان به فاجعه تبدیل شده است ازاختیار افغانها دور نگهداشته میشود ؟
ببینیم ماهیت ومضمون این جنگ بیش از چهار دهه چگونه بر مضمون وماهیت صلح تاثیر میگذارد وسازماندهندگان جنگ‌چگونه نقش ونفع شانرا درختم احتمالی جنگ واستقرار صلح استمرار می بخشند؟

۱-- ماهیت جنگ :
درتاریخ بشر جنگها به خاطر قدرت، شهرت ، استعمار وکسب ثروت، انتقام ،جنون فتوحات وجهانگشایی، عوامل قومی ، مذهبی و توسعه طلبی رخ داده است.
اما ماهیت ومضمون جنگ چهل ساله افغانستان براین معیارها وعوامل شباهت نمیرساند.
این جنگ بخاطر دفع کدام تجاوز آغاز نگردیده بود ، مضمون اصلی ان را مخالفت با تحول ، پیشرفت ونو گرایی شکل میداد ، آغازان ازتحول رژیم شاهی به جمهوری صورت گرفت وگروهی از حلقات وابسته به خارج که موظف بودند سد تحول ونو گرایی باشند با تحریکات عقبدتی ازانطرف سرحدات به جنگ گماشته شدند.
دشمن دیرین سال افغانستان یعنی پاکستان با حامی جهانی اش امریکا ومتحدین ارتجاعی چون شیوخ ورژیم های استبدادی عربی روی مقاصد خودشان اتش این بلوا را برافروختند. حملات مسلحانه در زمان حکومت جمهوری مرحوم محمد داود آغاز گردید وپاکستان در قبال ان عمل میکرد.
تاریخ آغاز ودوام جنگ زیر نام جهاد که تا کنون ادامه دارد آفتابی وروشن است ، مدعیان ان نه برای دفاع وطن وادعای ارزشهای دینی بلکه برای اهداف دیگران جنگیدند ، کشتند وویران کردند.
باهجوم نظامی شوروی همان جنگنده های قبلآ تعبیه شده در پاکستان بهانه دفاع از وطن را پیش گرفتند ولی دیده شد که این بهانه برای سپردن کشور به مراجع اصلی جنگ افروز بود نه دفاع از خاک وسرزمین ، نتیجه ان سلطه پاکستان وامریکا برکشور شد که نمیشود تجاوز را با تجاوز فرق گذاشت وخودرا مبارزضد ان نامید .
حالا کشور تحت اشغال امریکاست وپاکستان در همه امور وعرصه های دولتداری ید طولا دارد.
مضمون جنگ ویرانگری وبربادی بود که همه زیر ساختهای شصت ساله افغانستان را بر طبق استراتژی طولانی پاکستان ویران کرده فرهنگ وهویت ملی انرا با خود اتش زد.
جنگ ماهیت سلطه جویانه داشت ومنتج به سلطه امریکا گردید وامریکا با ماهیت جنگی سیاستش در مورد افغانستان با همان مضمون چهل ساله به تشنج وبحران وجنگ ادامه میدهد . به تعبیر امروز ازلحاظ مضَمون این جنگ ، جنگ نیابتی است که اداره کنندگان ان در پایتخت های خود نشسته به نایبان شان فرمان اجرای خون وویرانی میدهند .

۲-- شکل جنگ :
این جنگ مجموعه ای از فعالیتهای تخریبی وتروریستی است که عاملان ان از ویرانی پل وپلچک تا سرکهای اسفالت شده، اتش زدن مکاتب ، کلنیکهای صحی، مراکز فرهنگی ، قطع لین های برق گرفته تا سوختاندن حاصلات وخرمن های مردم ، قطع شاهراهها غرض جلوگیری از رسیدن اموال تجارتی ومواد خوراکه، پرتاب راکتها به شهرها واجرای انفجارات ، ترور مامورین دولت ، معلمان ، استادان پوهنتونها ومحصلان عمل میکردند.
جنگهای جبهوی با شرکت نظامی ها وملیشه های پاکستان پیش برده میشد مثل جنگ جلال اباد.
دیده میشود که شکل ومضمون جنگ در هماهنگی باهم قرارداشته معطوف بویرانی وتحقق اهداف بیگانه بود .
تمویل جنگ با ابعاد وسیع نظامی ودوام ان تا کنون توسط امریکا ومتحدینش صورت میگرفت.

۳-- ابزار ومحمل های جنگ :
افتضاح سیاست امریکا درمورد افغانستان ابزار ووسایل چهل سال قبلش رابه ان مجبور ساخت تا برای پوشش جنایات ودفاع ازخود از نقش ابزاری شان در جنگ منکر شوند .
تازه ترین اعتراف مولانا فضل الرحمن در پاکستان که گفت امریکا وغرب جوانان افغان را برای مقاصد شان زیر نام جهاد به جنگ می فرستادند حقیقیتی است که در کنار سائر اعترافات بخصوص خانم کلنتون ودیگران پرده ازروی حقایق بر میدارد .
ابزار ومحملهای جنگ گروهی از جنایتکاران آزاد شده از زندانهای کشور های عربی، پاکستانی ها وافغانهای پناهنده در پاکستان بودند که جمعی از افرادمعاش خوار ووابسته به استخبارات شرق وغرب بنام رهبران انان را با هیجانات مذهبی به جنگ وا میداشتند .
ساختار ودسته بندی های جنگی را سی. آی .وآی. اس. آی. تنظیم نموده وتعلیم وتربیه میدادند . در بدل کشتار وزخمی ومعلول شدن ملیونها افغان وویرانی کشور امریکا به استراتژی منطقوی اش دست یافت وصاحب پایگاههای نظامی گردید.

۴- برنده وبازنده جنگ :
جنگ مصیبت عظیمی است که نمیتوان گفت برنده وبازنده مطلق دارد زیرا نتیجه ان ویرانی ، قتل وخسارات مادی ومعنوی است . جنگ افغانستان هم تا کنون برنده وبازنده ندارد وطن در مجموع ویران وزیر سلطه بیگانه در اورده شد است پس برنده وبازنده جنگ کیست ؟
پروفیسور ( آلون بن ) استاد امور بین المللی در مرکز جهانی نیویارک دریک مقاله تحلیلی اش در ۲۱ جنوری سال ۲۰۱۷ این جنگ را " جنگ فاسد وغیر اخلاقی در افغانستان" نامید . دریک جنگ فاسد وغیر اخلاقی برنده جنگ کسی است که فاسد وبد اخلاق باشد . بد اخلاقی وفساد چه ارزش انسانی میتواند داشته باشد ؟

۵-- حاصل جنگ :
آنچه که در داعیه جهاد گفته میشد درنتیجه وحاصل جنگ به بازی های خطر ناکتر وخونین تر پیچانیده شده به مراد نرسید ، حاصل ان یک افغانستان ویران ، ملت تقسیم شده به گروههای قومی ومذهبی، سمتی وزبانی ، کشت وقاچاق تریاک ومواد مخدر ، فاقد دولت ملی وصاحب اقتدار ملی بوده مجموع سر نوشت نظامی ، سیاسی واقتصادی اش به امریکا سپرده شد .
عصاره حقوقی این جنگ قانون اساسی رژیم است که نه عامل وحدت ملی شد ونه باعث تحکیم وثبات اوضاع.
دولت در قانون اساسی اسلامی اعلان شده اما محتوی قانون اساسی دمو کراتیک ولیبرال میباشد . این دو اصل دربرابر هم قرار گرفته است زیرا دولت اسلامی باید احکام شریعت را جاری سازد .عده ای از ملاها ( مانند مولوی مجیب الرحمن ) که در هرات به تطبیق شریعت پا فشاری میکند وخودرا بحیث تطبیق کننده ان معرفی میدارد گذشته از تفتین وتفرقه مذهبی اش حرفش در مورد شریعت خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیست زیرا درقانون اساسی دولت به همین نام مسجل شده است .
احکام دمو کراتیک ولیبرال قانون اساسی با اسلامی بودن دولت در مغایرت است . طرفداران این بخش قانون اساسی که پا فشاری بر تحقق کامل این احکام دارند هم بر حق هستند زیرا خواست شان خلاف قانون اساسی نمیباشد .
میان این دو طرز دید واحکام ذکر شده در قانون اساسی تفاوت ماهوی وجود دارد .
در نظریه های دموکراتیک به جامعه دموکراتیک ودولت سکولاراز طریق ازادی عقاید وافکار میتوان رسید اما در طرز تفکر مذهبی نه ازادی عقاید بلکه اعتقاد واحد منشاء تشکیل ملت واحد ودولت واحد میباشد.
برخورد اندیشه های متضاد در تطبیق احکام قانون اساسی طبیعی است ، دشوار است طرفین این برخورد را طبق احکام قانون ملامت نمود.
دموکراسی وحقوق بشر با همه ارزشهایش به شمول تساوی حقوق افراد جامعه به شمول زن ومرد ومهیا سازی فرصتهای مناسب ومساوی برای انکشاف یکسان جامعه اعم از زنان ومردان درقانون اساسی جادارد . اما از نظر مخالفین این اصول نیم نفوس جامعه که زنان اند نمیتوانند حق مساوی وسهم مساوی در فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی با نیم دیگر ان یعنی مردان داشته باشند .
چگونگی دمسازی وهم اهنگی این دو طرز دید در یک قانون اساسی مشکل کلان ومایه تصادم میان بنیاد گرایی ودموکراسی است .
سند حقوقی که بعد از جنگ گذشته ودر جریان جنگ جاری حاصل افغانها شده است خود عامل تحریک نقاضتها بوده میتواند .

صلح دایمی وعادلانه :

با در نظر داشت شکل ومضمون جنگ که عامل اصلی ان منافع بیگانگان‌است روند صلح نیز از لحاظ شکل ومحتوی جدا از اثر گذاری عاملان جنگ بوده نمیتواند ازهمین جهت امریکا وپاکستان طی هفته های اخیر که گویا مذاکرات صلح با طالبان با کدام اتش بس چند روزه وتقلیل بی مفهوم خشونت نزدیک میشود درتلاش انعقاد توافق با طالبان هستند.
این صلح از لحاظ شکل ومضمون چگونه صلحی میباشد ؟

۱-- مضمون صلح :
صلحی که توام با بازی های سیاسی چندین جانبه امریکا تامین گردد ازمضمون جنگآغاز شده مبرا نمیباشد
روی این ملحوظ است که صلح مانند جنگ از دست افغانها بیرون نگهداشته میشود. این امر عامل شده است تاروند مذاکرات وحرکت بسوی صلح زمانگیر وپرپیچ باشد . همانطوریکه جنگ از پایتختهای ممالک دیگر هدایت میگردد مذاکرات برای صلح نیز در مراکز کشورهای دیگر راه می افتد ، افراد فاقد صلاحیت حقوقی وقانونی به مذاکرات دعوت میشوند ، دولت از جریان مذاکرات به حاشیه میرود وابراز نارضایتی میکند .
گرچه دولت از لحاظ شکل وماهیت یک ارگان دارای صلاحیت وقدرت مشابه با دولتهای با ثبات وصاحب اقتدار نیست ولی به فرمایش امریکا ساخته شده ،حدود دو دهه با پول وسلاح وحمایت ان کشور عمل میکند ودر عرصه بین المللی بحیث دولت جمهوری اسلامی افغانستان رسمیت دارد ، ازین سبب با همه کمی وکاستی باید بوی صلاحیت داده شود تا خود بر سرنوشت مردم با جانب مقابل تصمیم بگیرد.
پا فشاری همگانی به سهمگیری دولت در مذاکرات وبعدآ استقرار احتمالی صلح ناشی از موقف حقوقی دولت است زیرا وظیفه دولت حفظ صلح ، نظم ، امنیت، تامین عدالت اجتماعی، وترقی وپیشرفت با تامین رفاه عمومی میباشد.
وقتی در متن مضمون جنگ منافع امریکا وپاکستان نهفته باشد در استقرار صلح نیز انها منافع شانرا مضمون اساسی قرار میدهند . وقتی امریکا با شیوه ها وایماهای روشن ونیمه روشن از حضور نظامی وحفظ پایگاههای نظامی اش حرف میزند ، همزمان با ان شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان درسفرش به امریکا ازحضور نظامی امریکا بعد از امضای موافقتنامه با طالبان حمایت میکند .
پاکستان بحیث حامی وپایگاه فرماندهی جنگ طالبان اشتهای کمتر از امریکا نداشته از استراتژی مطروحه اش عقب نشینی نمی نماید ، همانطوریکه توانست در جنگ به استراتژی ضربه وتخریب موفقانه عمل کند در صلح هم‌خواهان امتیازات نظامی ، سیاسی ، تجارتی واقتصادی میباشد.

۳-- صلح عادلانه :
صلح وقتی عادلانه میباشدکه دولت بحیث مرکز بسیج وتجمع همه اقشار وطبقات وگروههای سیاسی اعم از ترقیخواه ، احزاب وگروههای تمدن پذیر مذهبی وغیر افراطی عمل نماید وائینه تمام نمای همه اقوام وقبایل کشور باشد.
صلحیکه در ان ارزشهای انسانی وحقوق افراد نهفته نباشد عادلانه بوده نمیتواند . ختم اوارگی های دوران جنگ ، محتاجی به بیگانگان، امحای فساد، تامین حقوق مردم ، حفظ وانکشاف ازادی های دمو کراتیک ، ارتقای نقش جوانان وزنان در امور جامعه ، جلوگیری از شیوع اندیشه های افراطی وتروریستی باید نتیجه صلح عادلانه باشد.
صلح دوامدار :

افغانستان از لحاظ فکتور های داخلی وخارجی معروض به خطراتیست که میتواند بار بار به جنگ کشانیده شود وفشار همسایه های مغرض براتش ان دامن بزند .
پاکستان با پلانهای سرحدی، اقتصادی، تجارتی، نظامی وسیاسی در پوشش مذهبی خطر دایم برای کشور ماست.
ایران در پوشش پروگرامهای مذهبی فرا سرحدی و پروگرام ( حوزه مشترک فرهنگی فارسی) مشتمل برایران ، افغانستان وتاجکستان میخواهد اغراض واهداف استراتژیکی اش را برما تحمیل کند .
هردو کشور ابزار ووسایل ریزرفی د ارند که به شکل تنظیمها، احزاب وافراد ازانها کار بگیرند.
تا کشور از صحنه رقابت امریکا با رقبایش وپلانهای بد همسایگان ایمن نگردد صلح دوامدار همیشه زیر سوال میباشد .
تضمین بین المللی برای مصئونیت کشور از دخالت ودست درازی همسایگان شرط اساسی صلح دوامدار میباشد زیرا ضعف وناتوانی افغانستان جنگ زده فرصت مناسب برای ایران وپاکستان است تا به سرعت بسوی اهداف مطروحه حرکت کنند وبه تشنجات دامن بزنند.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد