محمد ولی
سیاستمداران وتحلیلگران چه میگویند ؟
انانیکه درمقامات رهبری کننده رژیم جادارند ویا در راس احزاب وگروههای سیاسی هستند بنام سیاستمداران طرحها میدهند ، تصامیم میگیرند وبه اصطلاح وزعم خودشان راهکارها ارائه میدارند که در شرایط جنگی ، دولت روی کدام معیارها واهداف برای ختم جنگ وتامین صلح باجانب مقابل داخل اقدام گردد .
طوریکه دیده میشود هیچ سیاستمداری کدام طرح دقیق که با منافع ملی کشور دمسازی کند ارائه نکرده است . علت معلوم است ؛ زیرا سیاستگران نمیخواهند یا نمیتوانند دورنمای روشن برای بهبود وضع پیش نمایند ، در پی هر طرح منفعت شخصی وتنطیمی شان نهفته است.
انانیکه نمیتوانند حقایق ملی ومنافع مردم را در نظر بگیرند دوعامل وجوددارد ؛ یا توان چنین کاری از ایشان پوره نیست زیرا انها در شرایط جنگی وقت درراس قرارگرفته اند که امر ونهی جنگی را میدانند ولی از سیاست دوراند ، یا اینکه بنابر وابستگی بیرونی مجبوراند هدایات ان مراجع را بنام خودشان پیش کشند که خلاف منافع ملی و مصالح جمعی کشور میباشد .
بادگرگونی های آغازشده گروهی زیر نام تحلیلگران درتلویزیونها ورادیوها ظاهر میشوندکه عده ای عامیانه وقسمتی هم بصورت علمی برزوایای حوادث ، تصامیم دولت وموضعگیری حلقات ومحافل سیاسی روشنی می اندازند. اینها هم با جریانات سیاسی سروکار داشته در تحلیل ها با حفظ ادعای غیر جانبداری به نفع یکی از مراجع سیاسی سخن میرانند این نوع موضعگیری یک امر غیر متعارف نیست زیرا هر تحلیلگر بنابر برداشت خود ازمیان سیاستهای مطروحه یکی را به حال کشور مفید تردانسته توضیح میدهد .
تحلیلگران مربوط به تنظیمها واحزاب ازین امر جدا اند زیرا انها از موضع معین حزبی شان به تحلیل حوادث میپردازند.
تحلیلگر تابع سیر حوادث وشکل گیری ان بوده بعضآ بنابر سیالیت حوادث استنتاج اشتباه امیز هم ازاو سر میزند اما مهم نیست زیرا اوزمان کافی بدست دارد تابا تغیر اوضاع وتغیر مسیر حوادث سیاسی استنتاج گذشته را اصلاح نماید. شاید تحلیل ونتیجه گیری از یک روند سیاسی توسط یک تحلیلگر بر سرنوشت مردم ومملکت اثر تعین کننده به جا نگذا شته چند وقتی ذهن مردم را مصروف سازد وبا گذشت زمان ازذهنیتها زدوده شود.
اما سیاستمدار درتعین استراتژی واتخاذ تاکتیک برای تحقق ان نمیتواند ونباید باعث ضیاع زمان شده باربار به طرح استراتژی اقدام کند یا شیوه های ناکام گذشته را از سر گیرد ( سیاست ستییژی نیست که سیاستمدار بر فورمول : یک قدم پیش یک قدم پس نازنین میده برقص) نقش افرینی نماید .
تغیر بار بار مسیر پیش گرفته شده وهدف تعین شده عامل اشفته حالی اوضاع شده اعتبار سیاستمدار نزد مردم سقوط میکند وزمان برای رفع ان چانس تکرار نمیدهد .
تعین سیاست از جانب سیاستمدار اگر ناسنجیده ومبتنی بر احسات یا هوسهای انی باشد سرنوشت یک کشور به تباهی سوق میگردد.
درهمین شب وروز که افغانستان درتب وتاب دوجریان سرنوشت ساز درگیر است سیاستمدارانیکه خود شانرا درتعین خطوط سرنوشت ساز مردم ودولت مطرح وانمود میسازند درگرداب وهم گیر افتاده اند .
ازیکطرف نتایج انتخابات شرم اور ریاست جمهوری واز طرف دیگر نتایج مذاکرات مرموز صلح امریکا با طالبان بار سنگینی است که بردوش دولت وسیاستکران گذاشته شده است .
نفاق ونبود اراده مشترک وواحد میان دولت وگروه سیاسیون ، موقف جانب مقابل مذاکره یعنی طالبان را بلند تر جلوه میدهد . حالا قبول شده که " تخفیف قابل ملاحظه خشونت" سرآعاز تفاهم ونزدیکی موقفها شده میتواند، اما دیده میشود که درکاهش خشونت تعادل وتوازن وجود ندارد ، طالبان میگویند پنجهزار زندانی شان از حبس دولت رها میشود درحالیکه خودشان حاصراند هزار زندانی دولت را از حبس ازاد نمایند. تناسب پنج در برابر یک ، کاهش خشونت یکجانبه است . فردا در میدانهای جنگ وسیاست هم با این بی موازنگی عمل خواهد شد .
یگات سیاستباز لجوج که برموضع زور پافشاری میکند وبر پروسه های دموکراتیک ظاهر نمایی مینماید درنهاد تابع منافع خود است او با حفظ زور ورزی نزد مردم از اعتبار افتیده است نه تنها او بلکه مجموع نظام به این افتادگی مبتلا شده است .
اعلان حکومت موازی وحمایت برخی ها ازان یک تصمیم سیاسی است واین تصمیم سیاسی برای کشور درحال جنگ چیزی جز تباهی در قبال ندارد .
اعلان کنندگان این تصمیم دو اصل ذیل را چگونه سنجش میکنند ؟
۱- میتوانند در ساحات تحت حاکمیت حکومت موازی نظم وامنیت را حفظ کنند ؟ زیرا دران ساحات حاکمیت یگانه شان تامین شده نمیتواند مگر از طریق تصفیه های خونبار . ده به ده وقشلاق به قشلاق مردم مسلح اند وتابع یک مرکز واحد نیستند ، برعلاوه اختلافات خونین گذشته ، قوتهای مسلح مخالف نیز با ایشان درنبرد میباشند . باازدست دادن حمایت حکومت مرکزی خواهند دید که چه روزی بر سر شان خواهد امد . رنج این سیاست وحوادث ناگوار متعاقب انرا خیل از خانه بدوشان واسیب دیدگان جنگ تحمل خواهد کرد .
۲- ایا با تشکیل حکومت موازی توسط یکی دو تنظیم باهم جور خواهند امد ؟ ائتلافهای اول امدن شان به کابل بارها برهم خورد ، سخت باهم جنگیدند که خرابه های جنگ هنوز دربرابر چشمان مردم قد بر می افرازد . جنگ روی ساحات تقسیم شده میان تنظیمها رخ داد ، پوسته به پوسته در کنار سرکها با هم جنگیدند ، روی تعین موقعیت نظامی باهم جنگیدند ، ایا روی تقسیم ولایات وتقسیم کرسی باهم درگیر نخواهند شد تجربه گذشته نشان میدهد که میشوند.
یکبار حکومت موازی در زمان حاکمیت جمعیت اسلامی امتحان شد بین هردو حکومت دو نوع پول افغانی در چلش افتید ، ان حکومت موازی زمینه شد تا طالبان با استفاده از افتراق بد سگالان درسراسر کشور مسلط شوند وحکومتهای موازی را متواری سازند . اگر عسکر امریکا وناتو به کشور نمی امد انها برای همیش متواری باقی می ماندند .
این تصمیم اولآ شاید ساحه تطبیقی نیابد و گیریم که عملی شود دیگر نگویند که ما بر سرنوشت کشور می اندیشیم ووطن واحد میخواهیم . سیاستگرانیکه تکیه بر تهدید وعکس العمل دربرابر نتایج انتخابات را مانند چهار سال قبل تکرار میکنند خوب بسنجند که اگر علی الرغم این تهدیدها نتایج انتخابات خلاف مسیر خواست شان باشد اعتراف به ناکامی خواهند کرد ودیگر برای همیشه از سیاستبازی دست خواهند کشید ؟
زمان برای اینگونه سیاستگران مجال تکرار نمیدهد وباید از صحنه دور شوند .