محترم محمد شریف منصور

نقدی بر مقاله "از احمدشاه ابدالی تا عبدالرحمن خان " داکترصاحب نظر مرادی

مدتی قبل در فضای مجازی به مقاله ای برخوردم از داکتر صاحب نظر مرادی که در وبسایتی به نام خراسان زمین منتشر شده بود ، از آنجا که این مقاله تحریف مسلم بخشی از تاریخ افغانستان است تصمیم گرفتم نقدی بر آن بنویسم ، این مقاله چند سال پیش نوشته شده است اما متاسفانه هنوز به عنوان منبع از آن استفاده میکنند ، البته در این روزها بازار تحریف تاریخ افغانستان گرم است و از آنجا که کسی زحمت دفاع از تاریخ را به خود نمیدهد تحریف کنندگان با خیال راحت به کارشان ادامه میدهند ، امیدوارم مورخان و مدافعان قبل از آنکه خیلی دیر بشود به خود بیایند .
مرادی مینویسد :
قوماندان احمدخان ابدالی با ابتکار و هوشیاری بی بی صاحبه، خانم افغانی نادرشاه مهرسلطنتی والماس کوه نورراباسایر اموال قیمتی ازدربارنادر تصرف وبارسیدن به قندهاراستقلال خراسان رادرمحوریت این شهراعلان نمود.
واقعیت :
احمدشاه بابا و نیروهای تحت فرمان او پس از مطلع شدن از حوادث اردوگاه به سرعت برای نجات نادرشاه وارد عمل شدند ، احمدشاه بابا پس از زد و خوردهای شدید با ایرانی ها خودش را به خیمه نادر رساند ، اما او هنگامی به نادر رسید که کار از کار گذشته بود ، به روایت هنری مورتیمر دیورند :
احمدخان در زیر نور چراغ ایستاده ، شمشیرش از خون پارسی قرمز ، و بر تن بدون سر قاعد بزرگی که او برای نجاتش آمده بود و کوشیده بود ، مینگریست .1
احمدشاه بابا نتوانست نادر را نجات بدهد اما از حرم نادر در برابر شورشیان محافظت کرد و به پاس همین جوانمردی ، الماس کوه نور از سوی بانوان حرم به او اهدا شد .2
مرادی مینویسد :
احمد خان ابدالی هنوز در سن (10-12) ساله گی بودکه با بزرگان خود در اردوی نادرشاه افشار پرورده می شد، ودوشادوش مامایش عبدالغنی خان الکوزی رشد می کرد. براساس تشریحات تاریخ سلطانی، نادرشاه افشار درسال 1150 هـ ق قندهار را بدست آورد "ایالت آنجا را به عبدالغنی خان الکوزی حاکم ابدالی که سالها طریق اخلاص ورزی وخدمت سگالی بود .
واقعیت :
احمدشاه بابا پس از سقوط قندهار به همراه برادر بزرگترش ذوالفقار به مازندران تبعید شد ، در مازندران ذوالفقار خان مسموم شد و در گذشت ، احمدشاه هم که در این هنگام جوانی بیست ساله بود به دربار نادر راه یافت و بخاطر لیاقت و درایتش به زودی پلکان ترقی را طی کرد .3
نورالله لارودی نویسنده کتاب نادر پسر شمشیر هم تبعید ذوالفقار خان و احمدشاه بابا را تائید میکند 4
مرادی :
احمد شاه ازملت گرسنه درقلمروسیاسی خویش غیرازاهل وتبارخودش به صورت مستقیم وغیر مستقیم مالیات می ستاند وآن را درمصارف جنگی خود درتصرف هندوخراسان خرچ می کرد.
واقعیت :
این موضوع عینا همان مطلبی است که مورخان در مورد نادرشاه افشار نوشته اند و مرادی آن را به احمدشاه بابا نسبت میدهد
توجه کنید :
کارگذاران نادر به نام های مختلف از مردم پول میگرفتند یعنی
افزایش مالیات ، جریمه و یا سرپیچی از فرمان دولت .5
و این مالیات ها به اندازه ای بوده که عموم مردم از تاجر و کاسب و دهقان مناطق شان را ترک میکرده اند .6
در ضمن پس از به سلطنت رسیدن احمدشاه بابا کاروان مالیات چندساله افغانستان شرقی و ملتان و پنجاب که قرار بود به دست نادر برسد به قندهار رسید و احمدشاه بابا از آن پول برای تامین لشکرکشی ها استفاده کرد .7
غنیمت های جنگی هم به اندازه ای بوده است که هزینه های لشکرکشی های بعدی را تامین کند و البته بخشی از هزینه جنگ ها هم از مالیات تامین میشده است .
مرادی:
اگراین مصارف کمر شکن برای احداث سرک ها، شفاخانه ها، مکاتب، استخراج معادن ودر مجموع برای عمران وانکشاف وطن به کارگرفته می شد، امروز مابحیث یکی از فقیر ترین کشورهادرپهنه جهان نمی بودیم، ودست طلب مان بسوی خارجی ها دراز نمی بود.
واقعیت:
اولا حتی اگر با آن پول ها سرک و مکتب ساخته میشد بازهم فرقی به حال ما نمیکرد زیرا پس از سقوط امان الله خان و یا در دهه هفتاد و پس از سقوط داکتر نجیب الله منهدم و نابود میشدند .
در ثانی شما که تقصیر وضعیت ناگوار کنونی را به گردن احمدشاه بابا می اندازید بفرمائید برای این کشور چکار کرده اید ؟ به جز شایعه پراکنی و پخش دروغ و اکاذیب ؟
مگر شما به جز آب در آسیاب دشمن ریختن کار دیگری هم کرده اید که تمام بدبختی های فعلی را به احمدشاه بابا را مسبب وضعیت کنونی میدانید ؟
مسبب بدبختی ما خودمان هستیم که به منافع ملی هیچ اهمیتی نمیدهیم و سنگ دیگران را به سینه میزنیم :
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگری کشت
امان الله خان مکتب ساخت و محصلان را به خارج فرستاد مردم به تحریک بریتانیا بر علیه او شوریدند!
محمد داود هم راه او را ادامه داد و فتوای جهاد را بر علیه او از خاک پاکستان صادر کردند .
محمد اشرف غنی هم شفاخانه میسازد و بند برق و سرک ولی از او راضی نیستند و با دولت موقت و دولت موازی و . . . میخواهند هرطور شده او را برکنار کنند تا یکی از خودشان به جای او بنشیند .
اگر تاریخ را با دقت مطالعه کنید متوجه میشوید که هر زمان یک رهبر ملی سعی کرده است کاری برای این کشور بکند خود مردم به سرعت جلو او را گرفته اند ، چه امان الله ، چه محمد داود و چه محمد اشرف غنی .
مرادی مینویسد :
احمد خان به ارزش سیاسی ازدواج های خانواده گی ازقبایل دیگر آگاه بود، وبا عقد دختر سلطان کورگانی(گوهرنساء) ودختر شاهرخ شاه ازدودمان نادرشاه افشار برای فرزندش تیمورشاه، براستحکام موقف خاندانیش افزود
واقعیت :
ازداوج تیمورشاه با دختر شاهرخ ربطی به استحکام موقف خاندان درانی نداشت ، شاهرخ مدتی پس از اعلان سلطنت توسط امرای خراسان برکنار و از نعمت بینایی محروم شده بود .
احمدشاه بابا پس از الحاق مجدد هرات به افغانستان
مشهد را گشود و به حرمت نان و نمک نادر حکمرانی مشهد را به شاهرخ و خانواده او سپرد ، حسین شیرازی مترجم کتاب تاریخ درانیان (احمدشاهی) در پاورقی صفحه ۴۳ مینویسد احمدشاه با ۳۰۰ هزار سپاهی به مشهد حمله کرد و از جنگ های متعدد سپاه سیصدهزار نفره احمدشاه بابا و نصرالله میرزا پسر و سپهسالار شاهرخ که تنها ۲۰۰ نفر داشته است هم یاد میکند!!!
جالب این جاست که احمدشاه بابا با ۷۰ هزار نفر به هند حمله کرد و ۲۰۰ هزار سپاهی هندی را در جنگ پانی پت به سختی شکست داد که ۱۳۰ هزار تن از آنان سواره نظام و ۷۰ هزار تن شان پیاده بودند .8
ولی با سیصدهزار نفر و هفتصد توپ!! نتوانست ۲۰۰ سرباز ایرانی را شکست بدهد !!
این موضوع آنقدر جنون آمیز است که چند سطر بعد خودش به اغراق مورخان ایرانی اعتراف میکند !
شاهرخ و خانواده او از مرحمت سه نسل از شاهان خاندان درانی برخوردار شدند ،
احمدشاه بابا در سال ۱۷۴۹پس از الحاق مجدد هرات به مشهد لشکر کشید و در حوالی تربت جام سپاه میرعلم خان خزینمه را درهم شکست ، شاهرخ مشهد را به احمدشاه بابا تسلیم کرد و احمدشاه بابا ضمن تکریم او حکومت خراسان را به او واگذار کرد .9
در سال ۱۷۵۰ میرعلم دوباره به مشهد تاخت و احمدشاه بابا مجددا به مشهد لشکر کشید و خراسان را دوباره شاهرخ سپرد .
تیمورشاه درانی هم شورش های امرای خراسان را سرکوب کرد و فرزندان شاهرخ را از دست شورشی ها نجات داد .
شاه زمان کبیر هم پس از آنکه شاهرخ به طرز فجیعی به دست آغامحمد خان قاجار به قتل رسید حکومت خراسان را به نادر میرزا فرزند شاهرخ سپرد .10
حدود ۲ سال پس از سقوط شاه زمان کبیرنادر میرزا به قتل رسید و سلسله افشار هم به تاریخ پیوست ، بنابر این پیوند خانواده درانی با خانواده افشار به سود شاهرخ بوده است نه خاندان درانی ،
مولف هندی تاریخ احمدشاهی هم ازدواج تیمورشاه با دختر شاهرخ را به خواهش برادران دختر نوشته است .11
مرادی :
تلاش های شاه زمان(1793-1801 ) برای تامین مایحتاج دولت وجاری نگه داشتن باج ومالیات ازولایات شرقی به نتیجه دلخواه نه انجامید!!
واقعیت:
باج معنی های مختلفی دارد ولی اکنون باج به پول زور اطلاق میشود یعنی شاه زمان از ملت خودش پول زور میگرفته است ؟
مولف هندی تاریخ درانیان (احمدشاهی) در صفحه ۱۹۱ کتابش مینویسد : مالیات ممالک محروسه او پنج کرور تومان بود ولی بخاطر جنگ با برادران و تنبیه متمردان و تامین بلدان خزانه همیشه خالی بود یعنی لشکر کشی های شاه زمان برای حفظ تمامیت ارضی افغانستان بوده است نه تامین مایحتاج دولت ، در ضمن افغانستان در زمان سلسله درانی تنها به ولایات شرقی خلاصه نمیشده است که مایحتاج دولت از طریق مالیات آنها تامین بشود .
جناب مرادی از مصارف گزاف لشکرکشی چیزی میدانید ؟
میدانید که هزینه های یک لشکر ، آنهم لشکر بزرگ و مجهزی مانند لشکر شاه زمان چقدر سنگین بوده است ؟
یعنی شاه زمان با قبول هزینه هنگفت و ضمن به خطر انداختن جان خود و ده ها هزاران سرباز افغانستان به ولایات شرقی کشور لشکر میکشیده که هزینه همان لشکرکشی را تامین کند؟
برای آنکه به هزینه لشکر کشی شاه زمان پی ببرید باید به عرض تان برسانم که راجای جوناگر متعهد شده بود که اگر شاه زمان برای نجات هند لشکر بکشد او روزانه صدهزار روپیه مصارف اردوی شاه زمان را بپردازد ، صد هزار روپیه را با ارزش پولی آن زمان بسنجید .
در ضمن مولف تاریخ احمدشاهی در کتابش از بخشش شمشیرها و خنجرهایی با دسته و غلاف طلا به سرداران شکست خورده سپاه محمود مینویسد .12
اگر شاه زمان توانایی آنکه مایحتاج دولتش را تامین کند نداشته است چطور میتوانست به سرداران شکست خورده سپاه دشمن چنان هدایای ارزنده ای بدهد ؟
لطفا قبل از نوشتن کمی فکر کنید .
مرادی :

 وی(شاه زمان) با استفاده از تحت الحمایگی کمپنی شرق الهند، قلمرو هندی دولت ابدالی را درشرق رود سند درقبضه خود گرفت !!
خوب خودتان ملاحظه کردید که داکتر مرادی چه نظری در مورد شاه زمان کبیر داشته است و به او چه تهمتی زده است
از نظرات نویسندگان افغان در مورد شاه زمان میگذریم ، نظر انگلیسی ها را در مورد او ببینید :
سرجان ملکم :
زمان شاه یکی از قوی ترین دشمنان سلطه انگلیس در هند است .
هیچ چیز نمیتواند جلوگیر جهانگشایی شاه زمان شود ، مگر آنکه ایجاد تفرقه در کشورش او را از جهان گیری باز دارد .
سر ویلیام جان کی :
تمام دشمنان انگلیس در هند ، چشم به سوی کابل دوخته بودند .13
اصلا از انگلیسی ها هم میگذریم ، بیایید که نظر مورخان ایران که قبله آمال تجزیه طلبان ماست را با هم ببینیم :
پناهی سمنانی :
افغانستان بزرگترین خطر برای هندوستان تحت سلطه انگلیس به شمار میرفت .14
جالب اینجاست که جناب پناهی سمنانی از شاه زمان کبیر به عنوان پادشاه مقتدر و مبارز ضد انگلیسی و از فتحعلی شاه ، پادشاه ایران به عنوان ابله و کودن یاد کرده اند .
خوب ، یعنی تمام مورخان افغان ، هندی ، بریتانیایی و ایرانی دروغ میگویند ؟
تمام مورخان افغان ، هندی ، ایرانی و انگلیسی اتفاق نظر دارند که شاه زمان بزرگترین دشمن بریتانیا بود و حکمرانان هندی اعم از مسلمان و هندو مکررا از او خواهش کرده بودند که آنها را از استعمار انگلیس نجات بدهد آن وقت جناب مرادی مینویسند که او تحت الحمایه انگلیس بود !
خداوندا !
مرادی مینویسد :
براثرموانع مشترکی که ازسوی کارگزاران انگلیسی ودولت قاجاری ایران دربرابرش ایجاد می گردید، هرگزفکرلشکرکشی به سرزمین های جدید رامطرح نکرد.
واقعیت :

 شاه زمان هیچگاه از فکر نجات هند بیرون نیامد ، او متحد وفادار تیپو سلطان بود و تا آخرین سال سلطنتش به نجات هند می اندیشید در ضمن باید از جناب مرادی پرسید : اگر به گفته شما شاه زمان تحت الحمایه انگلیس بوده پس چرا انگلیس در برابر او موانع ایجاد میکرده است؟
مرادی مینویسد :
کشته شدن پاینده خان بدست شاه زمان، فرزندان اوراکه 21 تن واز9مادربودند به میدان انتقام کشانید، ودیگررویای شاه زمان به خاطرحصول غنایم ازهند مجال تحقق نیافت،
برخلاف گفته داکتر مرادی باید بگویم که هدف شاه زمان از حمله به هند دو چیز بود :

۱_ نجات هند از استعمار انگلیس
۲_ افزودن به وسعت افغانستان
شاید اندیشه جناب مرادی تنها با مادیات خلاصه میشود که لشکرکشی به ولایات شرقی را بخاطر تامین هزینه های دولت و لشکرکشی به هند را بخاطر غنایم! نوشته اند و گرنه همه مورخان اتفاق نظر دارند که شاه زمان برای نجات هند به آنجا لشکر میکشید

1_نادرشاه ، هنری مورتیمر دیورند ، ص ۳۹۹
2_افغانستان در مسیرتاریخ ، مرحوم غلام محمدغبار ، ص ۳۵۳
3_همان منبع ، ص ۳۵۴
4_نادر پسر شمشیر ، نورالله لارودی ، ص۱۱۳
5_همان منبع ، ص ۱۱۹
6_نادرشاه ، هنری دیورند ، ص ۲۹۲
7_افغانستان در مسیر تاریخ ، مرحوم غبار ص ۳۶۱
8_همان منبع ، ص ۳۶۸
9_همان منبع ، ص ۳۶۳
10_همان منبع ، ص ۳۸۵
11_تاریخ درانیان (احمدشاهی) مترجم سیدحسین شیرازی ، ص ۴۲
12_همان منبع ، ص ۱۶۰
13_افغانستان در مسیرتاریخ ، مرحوم غبار ، ص ۳۸۱ و ۳۸۷
14_لطفعلی خان زند ، پناهی سمنانی ، ص ۲۲۲

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد