خروج نیرو های امریکایی

و معامله گری نسل دوم سیاسی و تنظمی  !

جنرال میلی پیش بینی می کند که بدترین نتیجه‌ی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان ، احتمال سقوط حکومت از سوی طالبان است .هر چند تاریخ جدید خروج سربازان امریکایی عملا اعلان گردیده است ولی تا جایکه وقایع جاری در کشور و تجارب خروج امریکا از کشور های دیگر نشان میدهد ، قوت های امریکا به صورت مکمل خاک افغانستان را ترک نمی گویند . مقاله جدید نوام چامسکی و ویجی پراشاد که توسط رسول رحیمی ترجمه ودر سایت وزین هود نشر گردیده ، حاکی است که امریکا در افغانستان ۳۵۰۰ نیروی نظامی دارد که تا ۱۱ سپتمبر ۲۵۰۰ نفر از این نیرو ها را که به گفته‌ی امریکایی ها شامل خروج مکمل قوت های امریکایی از افغانستان می شود ، خاک این کشور را ترک می گوید . به شهادت این مقاله برعلاوه ۱۶ هزار نیرو کمکی و قراردادی ، یک هزار سرباز و افسر این کشور در افغانستان باقی می ماند .

باری مقامات امریکایی گفته بودند که بخش بزرگ از نیرو های جاسوسی این کشور در افغانستان باقی می ماند . این بدان معنی است که امریکا حاضر نیست منطقه ستراتیژیک چون افغنستان را به مخالفین اش ( چین ، روسیه و ایران ) بگذارد . از سوی دیگر نحوه جنگ در سالهای اخیر دگرگون شده است . جنگ های استخباراتی ، سایبری و بالاخره جنگ و مقابله های دیجیتال، رول و موثریت بیشتر در شرایط فعلی کسب کرده است تا جنگ گرم و کشتار با سلاح .

جنگ های سایبری که از مدت زیاد در جریان است ، هم جنگ نیابتی میباشد که در ان طرفین با استفاده از جنگ های اطلاعاتی به استخدام هکر ها و منابع دیگر عملا به مقابله پرداخته و تلاش دارند بر شریان اقتصادی ، نظامی و حتی صحیی کشور های مخالف ضربه وارد کنند .

جنبش مردمی زیرنام بهار عرب در سال ۲۰۱۱ ، تاثیر جنگ اطلاعاتی و استفاده از وسایل اطلاعاتی برای بسیچ گروه های بزرگ مردم را به نمایش گذاشت . نیرو های اصلی این جنبش از طریق انترنیت و امکانات اطلاعاتی با همدیگر متحد شدند .

سقوط رئیس جمهور اوکراین یونوکوویچ در اغاز سال ۲۰۱۴ به اثر جمع شدن گروه های بزرگ از مخالفین که با استفاده از امکانات اطلاعاتی و انترنتی مهیا شده توسط غرب با هم متحد شده و وارد میدان گردیدند بودند ، صورت گرفت . البته ناگفته نباید گذاشت که امریکا ملیارد ها دالر را برای خریداری افراد و اشخاص در دولت بر سر اقتدار و استخدام گروه های فشار به مصرف رساند که سرانجام رئیس جمهور انتخابی مجبور به فرار و یک حکومت دست نشانده غرب رویکار امد .

امریکا از ناحیه‌ی رشد سرسام اور اقتصادی چین سخت در هراس است . قرار پیش بینی متخصصین اقتصادی جهان ، چین با سرعت رشد اقتصادی خود در چند سال اخیر مقام اول را از امریکا می رباید . به همین دلیل هم امریکایی ها در تلاش اند پیش رفت اقتصادی چین را متوقف ویا حداقل با ایجاد موانع مصنوعی و ابهام تسلط چین و روسیه بر جهان ، کشور های اروپایی را از همکاری با این دو کشور باز دارند . روی این ملحوظ باور ندارم که امریکا حاضر باشد ، میلیارد ها دالر مصرف کرده خود را در أفغانستان یک باره به بازی بگذارد و تصمیم بگیرد کاملا أفغانستان را ترک نماید .

نا ارامی ها در شمال أفغانستان و نفوذ باند گروپ های طالب ــ داعش در این بخش از کشور ، اشتراک تروریست های ایغوری ، چچن ، اوزبیک و دیگران در جمع طالبان موجبات نا راحتی روسیه و چین را فراهم ساخته است .

بازیگران منطقوی تلاش دارند یک بار دیگر کارت های دست داشته‌ی خود را مخلوط نموده و طرفداران جدید را به خود جذب نمایند . لولیدن پاکستان به سوی چین که هنوز به صورت مکمل با امریکا نبریده است ، باعث شد تا امریکا ، ترکیه را برای کشاندن دوباره پاکستان به سوی خود در منطقه فعال بسازد . به همین منظور امریکا طرفداران خود را در اسیا یک بار دیگر مورد نوازش قرار میدهد . چین حمایتش را از شمولیت ایران در سازمان همکاری های شانگهای ابراز داشت . نزدیکی مناسبات پاکستان و ایران و یک تعداد از کشور های اسیایی مرکزی با چین و روسیه از یک سو و افزایش نقش ترکیه در بازی های منطقوی از سوی دیگر ، گفتگو های ایران و سعودی با پا در میانی اعراق بر مغلق شدن بیشتر بازی منطقوی افزوده است . اگر دولت مردان أفغانستان نتوانند در این کشمکش های سیاسی جای و موقعیت که منافع ملی کشور را تامین نماید ، بیابند ، احتمال تیره شدن أوضاع در کشور وجود دارد .

مناسبات دولت أفغانستان با جمهوری مردم چین دوستانه است . ولی اختلافات سرحدی میان چین و هند و نزدیکی پاکستان که اختلاف سرحدی در کشمیر با هند دارد ، با چین این معضله را پیچیده تر ساخته است . زیرا چین با در نظر داشت اختلافات سرحدی با هند ، مناسبات نزدیکتر با پاکستان احیا نموده که بالای مناسبات چین با أفغانستان بی تاثیر نیست . شاید به همین دلیل هم باشد که « راه ابریشم جدید » که توسط چین دیزاین گردیده و شامل خطوط اهن ، راه های هوایی و سرک های موتر رو میباشد ، از اطراف أفغانستان عبور می کند . این امر باعث گردیده که دولت أفغانستان دست به تلاش های بزند که مسیر « راه ابریشم جدید » را تغییر داده و کشور از ان بی بهره نشود . شاید کار ساختمان جاده‌ی ارتباطی أفغانستان وچین که از واخان بدخشان عبور می کند و کوتاه ترین راه میان أفغانستان وچین میباشد ، یکی از این پروژه ها باشد که دولت أفغانستان رویدست دارد .

انچه چین را به پشتیبانی افغانستان وامیدارد حضور تروریست های ایغوری در صفوف طالبان است . در صورت پیروزی طالبان ، تروریست های ایغور پایگاه ثابت و حمایت کامل جنگنده های طالب را بدست اورده ، امکان تخریبات و تحریکات در داخل چین موجود است . از سوی دیگر چنیایی ها دانسته اند که موفقیتهای بدست امده در ساحه اقتصادی ــ تخنیکی را نباید فدای شمولیت در جنگ ها و مداخلات دردسراور سازند . به همین دلیل هم است که چین پیوسته از استقرار صلح در افغانستان حمایت می کند .

اعمار پایگاه نظامی امریکا در ان طرف خط نام نهاد دیورند ، دو امکان را برای دولت افغانستان میآثر میسازد . انتقال جنگ به انطرف خط دیورند ویا بی اعتبار ساختن جهاد ؟ در افغانستان و تشویق نیرو های جنگده‌ی طالب برای قطع جنگ و جهاد نا مقدس در کشور و ترغیب شان برای جهاد بر ضد بیگانه ها در ان طرف خط دیورند ، می باشد . اگر پاکستان حاضر نباشد در تامین صلح در کشور همکاری بدون قید وشرط نماید ، گزینه‌ی ترغیب طالبان پاکستانی برای جهاد در ان کشور در صدر وظایف دولت در شرایط کنونی قرار می گیرد .

برگردیم به خود ما . چرا ما کمبود ها ، نارسایی ها و پرابلم های خود را بدوش بیگانه ها می اندازیم ؟ از چهار دهه به این طرف ما به پول و تحریک بیگانه زیر نام « دین » ، مذهب ، ملیت ، قوم و قبیله وطن خود را ویران می کنیم . بم گذاری پل ها ، موسسات عام المنفعه ، مکاتب ، مساجد و تکایا ، ویرانی سرک ها ، تخریب موسسات اقتصادی ، به اتش کشیدن ، راه گیری ، قتل و کشتار انسان های تحصیل کرده و کارمندان دولت ، این ها همه کار خود أفغان ها بوده است . کشتار هزاران محصل ، متعلم ، معلم ، کارمند دولت ، بدست خود أفغان ها صورت گرفته . راکت پراگنی های گلبدین حکمتیار ، جنگ وحشیانه و نسل کشی در افشار کابل ، کار خود أفغان ها بود . کشتار صد ها فرزند این وطن بدست طلبه ها ، که خود را أفغان می نامند صورت می گیرد . وابسته گی به بیگانه ها به مراتب قوی تر از روحیه‌ی وطنپرستی بوده است . روحیه وطنفروشی و ذلت انقدر قوی بوده است که شاعر مشهور خلیل الله خلیلی در وصف دشمن وطن ( ضیا الحق ) قصیده سروده . بهترین و تحصیل یافته ترین هنرمند و آواز خوان کشور از ای اس ای معاش و مقرری دریافت کرده است . تمام رهبران تنظیم های جهادی و قوماندان شان معاش خور ای اس ای و سازمان های استخباراتی ایران و دیگران بوده اند . این سلسله ادامه دارد . تا زمانیکه ما حاضر نباشیم در مورد اعمال گذشته خود به وجدان خود مراجعه نموده و به شرمساری خود إقرار نکنیم ، نمی توانیم با این سلسله ببریم .

من باری در یکی از مقالات خود نوشتم که در مکاتب کشور مضمون بنام « حب وطن » تدریس شود تا نسل های بعدی ، جنایات گذشتگان خود را تکرار نکنند و به وطن و منافع علیایی وطن پابند و وفادار باشند .

نسل دوم رهبران سیاسی و تنظیمی چهاردهه اخیر در ناز و نعمت بزرگ شده و تحصیلات خود را در کشور های که پدران شان وابسته ان بودند به پایان رسانیده اند ، در نقش پای پدران خود پا گذاشته ، ادامه دهنده های بدبختی های کشور شده اند . پیروان ،« رهبر» سیاسی و تنظمی چهار دهه‌ی اخیر هنو ز با موزیک مبتذل گذشته می رقصند و اینده خود ووطن خود را فدای گذشته ننگین رهبران بدنام ، نموده ، شهامت بریدن با گذشته را ندارند . به این ترتیب نسل جدید و جوان کشور نتوانسته بر محور منافع ملی جمع شده و کشور را از بدبختی و ذلت نجات دهند .

اکنون که امریکا تصمیم گرفته قوت های خود را از أفغانستان بیرون کند ، مردم أفغانستان این شانس و امکان را بدست می اورند که برای دفاع از وطن و منافع ملی کشور با هم متحد شوند و مانند یک مشت واحد در برابر افراط گرایی مذهبی و مزدوران بیگانه از دست أورد های دو دهه اخیر و نظام سیاسی کشور دفاع نمایند .

28.05.21

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد