پاسخ غبار به مهدی فرخ، مولف تاریخ سیاسی افغانستان

سید مهدی فرخ نویسنده وسیاستمدار ایرانی که دراواخرسلطنت شاه امان الله سفیرایران در افغانستان بود، کتابی نوشته بنام«تاریخ سیاسی افغانستان» و دراین کتاب در مورد خوی وکرکتر افغانها سخنان زشت وتوهین آمیزی گفته است.این سخنان او دستآویزی برای عناصرصاحب غرض شده ومیشودکه به استناد آن کتاب، آن سخنان زشت وسخیف را نقل ودر رسانه های جمعی پخش ونشر میکنند. به فحوای این بیت شاعر:

هرکه پا کج میگذارد،خون دل ما میخوریم                 شیشۀ ناموس "میهن" در بغل داریم ما

آنانی که شیشه ناموس میهن در بغل دارند،از دیدن وشنیدن چنین سخنانی،خون دل میخورند وخود را مکلف به صیانت ازشیشه ناموس میهن میدانند.وسعی میکنندتا به یاوه سرائی دشمنان میهن خودجواب مناسبی بدهند وجوانان را از گمراهی نجات دهند.

پوهاند حبیبی درکتاب جنبش مشروطیت (ص۴۷)درلست آثار فیض محمدکاتب، از کتاب «فیضی از فیوضات» او نام می برد ومی افزاید که کاتب آنرا از روی یادشتهای خود نوشته وبه مهدی فرخ سفیر ایران درکابل اهدا کرده بود وفرخ محتوای آن را در کتاب ( تاریخ سیاسی افغانستان، ج۱،چ۱۳۱۴) التقاط نموده است . ‌

متاسفانه این مهدی فرخ از فیض محمدکاتب نیز تعریف شایسته ای نکرده است. او درکتاب دیگرخود(کرسی نشینان کابل)،فیض محمد کاتب را کسی معرفی میکندکه برای سفارت ایران جاسوسی می کرده است.(کرسی نشینان کابل،گردآورده آصف فکرت، چاپ مشهد ایران،زیرنام فیض محمددیده شود)

مرحوم غبار درمسیرتاریخ خود(ص۴۷۷) جواب بسیار مستدل ومنطقی به فرخ داده است و کسانی که جواب مرحوم غبار را به فرخ خوانده باشند میدانند که تاریخ سیاسی فرخ برای افغانهای آگاه از مسایل تاریخی قابل اعتبار وقابل استناد نیست وصرف بدرد آنهای میحورد که با مهدی فرخ هم عقیده و هم نظر باشند.

میر غلام محمد غبار 

غبار گفته های مهدی فرخ را در مورد تاریخ ومردم افغانستان چنین نقل میکند: « نقض عهد یکی ازصفات عمومی افاغنه(افغان ها) است. واصولاً موضوع دو روئی وحیله و دروغ گفتن وخیانت بیک دیگر درتمام تاریخ افغانستان یکی از صفات ممیزه افغانها بشمارمیرود... چیزیکه دراین تاریخ برای ما ایرانیها سرمشق وتجربه باید باشد، فراموش نکردن این روحیه افاغنه بدون استثنا هر چند میگویند دروغ است، به هیچ قَسم وعهد وسوگند وتعهد وقرآن مهرکردن و بالاخره به هیچ صورت به آنها نمیتوان اطمینان نمود.افاغنه فقط باید بترسند.»

(غبار،افغانستان درمسیرتاریخ،کابل۱۳۴۶، ص ۴۷۷، به نقل ازجلداول «تاریخ سیاسی افغانستان»نوشته سیدمهدی فرخ،چاپ ایران،سال ۱۳۱۴ش)

غباردرپاسخ مهدی فرخ ، میگویدکه: «بی گمان آقای مهدی فرخ آثار نویسندگان استعماری اروپا راجع به ایران را مطالعه کرده ومتاثر گردیده است. واین تأثررا بصورت غیر شعوری ومعکوس درمورد افغانستان بروز داده است» سپس غبارسخنان لاردکرزن، ویسرای هندوستان،را به نقل از تاریخ محمودمحمود(روابط سیاسی ایران وانگلیس درقرن ۱۹،ج۵،ص۱۴۷۶) بجواب فرخ چنین پیش کش میکند:

« ...سرشت ایرانی صورتهای مختلف نشان داده است که درسایر نقاط کمتراست.ایرانیها ملت محجوب ونژادمؤدب است....از دیگرطرف ریاکار وفاسدهستند. جرئت واستقامت ندارند،اینها در اخلاق وصفات هیچ شباهتی به مللی که آنانرا احاطه کرده است، ندارند. هرگز مانند کردهای ظالم وخون خوار، وافغانهای عبوس و پرکینه و ترکهای مغرور وخود خواه، وهندیهای سست ولاابالی نیستند....ایرانی صفات واخلاق ممتاز ندارد و بطور جمع از صفات نیک وبزرگی عاری هستند. فقط با یک صفت میتوان آنها را متصف دانست وآن دروغ گوئی است....برمن یقین حاصل است که ایرانی صحیح الاصل به دروغ گفتن متمایل است تا به راست گفتن.هرگاه اتفاقاً یک حرف راستی از زبان او خارج شود ، احساسات اوبرای مدتی او راسرزنش کرده معذب خواهد داشت....»(غبار،ص ۴۷۸)

غبار درباره خصلت افغانها گفتۀ انگلس را شاهد می گیرد:«فریدرک انگس در اگست ۱۸۵۷[ده سال بعد از تاسیس سلطنت احمدشاه درانی] درمقاله ئی بنام «افغانستان»چنین نوشت:«افغانستان کشورپهناور در آسیا، درشمال غرب هند، بین هندوایران وبحرهند وهندوکش افتاده است....«افغانها مردم شجاع وبا انرژی وآزادی دوستند.افغانها بزرگواراند،چنانچه اگردشمن خونی مهمان او بشود، دشمن را باجان ومال خود در برابر خطرهای دیگر حفظ میکند.انگلس راجع به احمدشاه ابدالی گوید که از خراسان تا دهلی زیر فرمان او بود. معهذا از روش صلح آمیز عاری نبود.اویک شاعر ومورخ هم بود.»

راجع به حمله انگلیس درافغانستان گوید: پس از جنگ زیاد انگلیس درجنوری ۱۸۴۲ معاهده تسلیم را با افغانها امضاکرد وبه اساس آن تمام پول وتمام توپخانه خود را به افغانها تحویل دادند....مشکلات اردوی انگلیس درکابل مانند مشکلات ناپلیون درماسکو بود...بالاخره تنها یک نفراز آنها داکتر برایدن به جلال آباد رسید.» (غبار،ص۴۸۰،بحوالۀ کتاب سیستم استعماری کاپیتالیزم،چاپ مسکو،۱۹۵۹)

مهدی فرخ راجع به تاریخ افغانستان نوشته است:«...مملکت افغانستان قبل از نادرشاه (خراسانی) دارای تاریخ مستقلی نیست، زیراتاریخ این قسمت ضمن سلطنت سلاطین ایران ویا جزء سلسله سلاطین هندوستان ذکر شده است. تاریخ مستقل این مملکت از سال ۱۱۶۰هجری(۱۷۴۷)که احمدخان درانی بدواً قندهار را متصرف وحکومت مستقل تشکیل داد، شروع میشود...»(غبار،ص ۴۷۷)

غباردرپاسخ فرخ مینویسد:« البته عصبیت نویسنده وسیاستمدار ایرانی آقای مهدی فرخ (که میخواهد بغلط از ملت ایران نمایندگی کند) ناشی از قلت معلومات تاریخی وبیشتر ناشی از یک تعصب کاذب ملی اوست؛ درحالی که او قادر به تمیز بین تاریخ سیاسی وتاریخ تمدن وفرهنگ یک کشور نیست.وهمچنان از تفریق بین رجال معدود یک حکومت و تودۀ عظیم ملت عاجز است. چون او تاریخ ایران را بشکل محلی ومجزا از تاریخ آفاقی وجریان های تاریخی همسایگان مطالعه میکند، ایران را محورتاریخ آسیای پهناور میشمارد. پس نظر او درتاریخ سرتاسر آسیای وسطی بشکل یک مغلطه وسفسطه درمی آید. فی المثل اگراستیلای کشوری به کشوردیگربه غلط درمعنی امحای تاریخ کشور استیلا شده گرفته شود،بازدیده میشود که در ضمن استیلای ملل همسایه بهمدیگر، افغانستان از عهد یفتلی تا عهد دولت های طاهری، صفاری، غزنوی، تیموری وهوتکی درطول قرون بر کشورایران و یا قسمتی از آن مستولی بوده اند، اما این حوادث درمعنی امحای تاریخ ایران نمی باشد، چنانچه استیلای دولت هخامنشی وساسانی یا مغل وصفوی در افغانستان درمعنی امحای تاریخ افغانستان نیست.

غبار درادامه میگوید :« تاثیر تبلیغ وتلقین آثار انگلیسی درهمسایگی افغانستان بقدری موثر بود که نه تنها امثال مهدی فرخ ایرانی بلکه رجال دانشمند ومجرب هندوستان را نیز زیرتاثیر خود قرارداد واین تأثرات آنان گاه وناگاه بصورت غیر شعوری فوران مینمود. مثلاًجواهر لال نهرو درکتاب خود موسوم به «نگاهی به تاریخ جهان، جلد سوم،درمورد افغانستان چنین نوشته است:«...تاریخ افغانستان تقریباً قسمتی از تاریخ هنداست، زیراعملاً افغانستان مدت درازی قسمتی از هندوستان بود...»(غبار،ص ۴۷۹)

غبار جواب جواهرلال نهرو را از زبان یک دانشمند فرانسوی که درافغانستان از لحاظ باستان شناسی تحقیقاتی بسرآورده بودچنین میدهد:«البته کسانی که اغراض خاصی نسبت به افغانستان نداشته اند ویا ماهیت علمی وجهان بینی شان در مرتبه عالی تر از نوشته های تبلیغی انگلیسی قرار داشت، افغانستان را بهتر وخوبتر از مقلدین انگلیسی شناختند. چنانکه همزمان با آقای جواهرلال نهرویک نفردانشمند باستان شناس فرانسوی (پروفیسرشلوم برژه) که نسبت بیک شخص سیاستمدار، صلاحیت بهتر قضاوت واظهار نظر درچنین موضوعات تاریخی دارد، درکانفرانس سال ۱۹۶۱خود (میزان۱۳۴۰ شمسی) راجع به تاریخ افغانستان چنین گفت:«...درعصر هخامنشی افغانستان دارای تشکیلات سیاسی وتقسیمات ملکی گردید،چنانکه فرانسه گول درعهد استیلای رومیها دارای تشکیلات سیاسی وتقسیمات ملکی شده بود....یونانیها درافغانستان تحت تاثیرثقافت وعقاید ومذهب مردم افغانستان قرارگرفته از یونان متمایز شدند....از عصرهلنستیک به بعد افغانستان مثل فارس وترکستان چینی بالای راه عمده تجارتی جهان (راه ابریشم)قرار داشت...تخریب مغل(قرن سیزدهم) این مملکت را(افغانستان)که در ذوره کمال مدنیت اسلامی بود ونامهای البیرونی وابن سینا وفردوسی یادگار آنست، بکلی از هستی ساقط نمود....رنسانس تیموری که در قرن پانزده مجدداً ارامشی برقرارنمود، بازهرات با آرت وهنر خود مشهور شد... بعد از دورۀ تیموریه، بابریها وصفویها افغانستان را تجزیه وتقسیم کردند، اما افغانستان ازاین ها سوای استحکامات نظامی ووسایل سوق الجیشی حاصلی نکرد...ایستاده شدن افغانستان بپای خود درقرن ۱۸ شایسته احترام وازاعاظم امور است.»

(غبار،ص۴۸۱،مجله آریانا،شماره های ۱۰- ۱۱، ۱۳۴۰ش)

غبارادامه میدهد:«شلوم برژه راجع به تاثیر ونفوذ دولت های افغانستان درهندوستان چنین گفت:«یونانیهای باخترتمام قسمت شمال غربی هندوستان را تسخیرکردند. دولت کوشانی افغانستان تا هندوستان مرکزی پیش رفته وحتی وادی گنگاه رامسخر نمودند.دولت غزنوی افغانستان خاک های هندوستان را ضمیمه قلمروخود ساخت ولاهور درپنجاب آخرین پایتخت غزنویان بود. دولت غوری افغانستان قطب مینار را در دهلی برافراشت. یعنی دولت های یونانوباختری، کوشانی، غزنوی وغوری افغانستان همه هندوستان را بدست آوردند.» بعلاوه از عهد دولت غوری افغانستان تا استقرار دولت بابری در هندوستان بیشتر از سه صد سال دیگر دولتهای افغانی،غوری، خلجی، تغلقی، سوری، لودی وغیره درهندوستان تسلط داشتند. همچنین از عهدغزنوی هندوستان تحت تاثیر تمدن وفرهنگ افغانستان اسلامی قرار داشت.»(غبار، ص۴۷۹-۴۸۰)

با توجه به استدلال غبار و کاستی های بیشمار مهدی فرخ درتاریخ او درباره افغاتستان لزومی دیده نمیشود تا کسی به یک چنین تاریخ نفرت انگیز استناد کند.

روح مرحوم غبار شاد ویادش گرامی باد که با جوابهای معقول ومنطقی خود از حیثیت وتاریخ افغانها دفاع کرده است.

پایان ۲/ ۱۱ /۲۰۲۱

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد