یکبار دیگر اندر باب مشروعیت

علاوه بر پرنسیپهای حقوقی در مورد مشروعیت دولتها وحکومات که مشتمل است بر انتخابات و ارای مردم، قانونیت ، بسر رسانی وعده های داده شده ، دوام مشروعیت بر مبنای قانون و پابندی حکومتگران بر قانون در دولتهای مدرن اصل حفظ فضَای عمومی جامعه از خشونتهای سیاسی ، ختم خشونتهای بر خاسته از تحرکات جنگی و نظامی وایجاد فَضا برای ارامش روحی مرد م ، سهولتها برای روال ارام زندگی در همه عرصه ها اعم از سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی نیز جزء مشروعیت میباشد ، یعنی انچه از لحاظ قانونی در صلاحیت دولت است باید در مسیر منافع مردم ، مصالح علیای کشور و تامین حقوق شهروندی بکار گرفته شود .

تا کنون طرحی بنظر نمیرسد که خطرات اساسی تهدید کننده برای یک کشور یا کل جهان همچون ؛ تروریسم ، باندهای تبهکار ، مواد مخدر ، الودگی محیط زیست ، گرم شدن زمین ، امراض واگیر و برخی امراض نا شناخته وغیره بحیث تهدید مشروعیت دولتها یا حکومتها شناخته شده باشد یعنی در صورت عدم موفقیت دولت در مبارزه با این تهدیدات سوال مشروعیت انها به میان اید زیرا قدرتهای بزرگ به نحوی از انحاء با مجموع این خطرات یا سرو کار دارند یا بصورت عملی با انها وارد پیکار نمیشوند ، مثل حفظ محیط زیست که در کنفرانس ان ، بایدن رئیس جمهور امریکا نسبت بی علاقگی خوابش را روی چوکی کنفرانس پوره کرد . حتی عدم موفقیت دولتها در برابر خشونتهای خانوادگی و تجاوزاتی که سالانه بران حوادث افزوده میشود ، مایه عدم مشروعیت حکومتها نمیگردد . زیاد ترین حوادث تجاوز بر اطفال خردسال در انگلستان صورت میگیرد که بارها باعث مرگ اطفال هم میشود اما این نا کامی نه در پارلمان مطرح میگردد ونه از جانب حکومتها بحیث یک اذیت و آزار دوامدار اجتماعی تلقی نمیگردد. اما انچه به منافع قدرتهای بزرگ و محافل حاکم در تضاد واقع شود در کنار دهها بهانه سوال مشروعیت و عدم مشروعیت گرمتر و آوازه ان جهانی تر میگردد .

در مورد اقدامات کشور های بزرگ در مقابل کشورهای ضعیفتر ولو که به قتل عام و خونریزی های جمعی مردمان مورد تجاوز منجر گردد سوال مشروعیت مطرح نمیشود . حین حمله امریکا بر عراق تنها در لندن یکصد هزار نفر به مظاهرات اعتراضیه پرداختند ، هزاران تن در امریکا وسراسر جهان با این تصمیم جورج دبلیو بوش مخالفت کردند ، پارلمانهای کشورها ، شورای امنیت ملل متحد ، افکار عامه جهان و مردم امریکا با این تجاوز مخالفت کردند اما انچه امپراتور اراده کرده بود عملی شد. ولی دراخیرا وزرای دفاع و خارجه تا خود بوش این جنایت بزرگ آغاز قرن بیست ویک را یک اشتباه ساده تلقی کرده گفتند مراجع استخباراتی معلومات غلط به اختیار گذاشته بود .نابودی یک رژیم ، جنگهای خونین تا کشته شدن صدها هزار انسان و مهاجرت ملیونهای دیگر هیچ خدشه ای بر مشروعیت ریاست جمهوری بوش و سیستم دولت داری ان وارد نکرد .

همچنان سرکشی از قراردادها و کنوانسیونهای بین المللی منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر مشروعیت جهانی امریکا را زیر سوال نبرد .

اگر مشروعیت رژیم ها از تنگنای صرفآ ملی بیرون شود باید سوال مشروعیت بین المللی نیز مطرح بحث قرار گیرد که ایا رژیم یا سیستم سیاسی --- اقتصادی یک قدرت معظم جهان مشروعیت جهانی دارد و میتواند در حل وفصل امور جهانی یا ایجاد بحران ها و حوادث حرف اول را بگوید ؟

کشور های فقیر و ناتوان که بتوانند مشروعیت ملی بدست اورند متکی بر این مشروعیت مورد اعتماد جهانی قرار گرفته در نظم جهانی صاحب مشروعیت میشوند .

مشروعیت ملی دولتها بر خاسته از ارای مردم ، عدم وجود خلای قانون ، رفتارها وکردارهای طبق موازین قانونی ، رعایت حقوق بشر و دوام کار بر مبانی قانونی و دستاوردهای روزمره در مورد نیاز ها و خواستهای مردم‌میباشد . شاید وسایل و طرق کسب این مشروعیت متفاوت باشد مثل رفراندم ، انتخابات یا تدویر لویه جرگه وغیره ان هم به شرط صحت و قانویت این وسائل وطرق .

دولتی که نتواند داخل دائره مشروعیت ملی گردد یا در جهت رسیدن به ان تعهد و اقدامات نداشته باشد با پروبلمهای پیچیده و حتی غیر قابل حل مواجه میگردد که بار فشار ان باعث زجر وآزار مردم میشود . فقر جانکاه ، جابجا ایستادن خدمات صحی ، تعلیمی وتربیتی سقوط روزتا روز خدمات اجتماعی ، شیوع بیکاری بارهایست که بر دوش مردم نهاده شده نارضائیتی فضای مجموعی جامعه را در خود می پیچد ، این حالت عامل عکس العمل های خفی و علنی گردیده‌بحرانهای جدی تر و خطر ناکتر را باعث میگردد ، ثبات برهم زده َشده رعایت هنجارها وارزشها برهم خورده جریان امور از کنترول بیرون میشود ، ترس از بروز هرج ومرج ارامش روانی مردم‌را برهم میزند .

سرخط کار دولتهای نو بنیاد کسب مشروعیت ملی وبر اتکای ان مشروعیت جهانی میباشد در غیر ان با حفظ داشتن ساحه ، نفوس و حاکمیت بحیث یک واحد سیاسی در جامعه جهانی مورد قبول واقع نشده به حالت تجرید در می اید ، انزوا وتجرید در جهان معاصر مرگ تدریجی رژیمهارا باعث میگردد .

تکیه بر افتخارات پیروزی نوعی غرور در برابر جهانیان است اگر خواسته شود که ما با بدست اوردن قدرت ازراه زور فاتح هستیم و جهان برای فتح ما ارج دهد قطعآ ارزش جهانی ندارد ، نتیجه پیروزی که بر چه می انجامد تعین کننده شناخت و مشروعیت نزد جهان میباشد . پیروزی که در قبال ان تغیر وضع بر بنیاد بهبود اوضاع باشد یعنی نسبت به گذشته حقوق بشر بهتر رعایت گردد ، قانونیت استحکام یابد ، حمایت مردم از رژیم بصورت اجرای یک اکت دموکراتیک مانند انتخابات وغیره بدست امده باشد ، بر میثاقها و اسناد معبر جهانی وقع گذاشته شود انگاه سوال برسمیت شناسی و مشروعیت با مشکل روبرو نمیگردد .

نمونه بزرگترین قدرتدجهان (امریکا) در سرکشی از موازین بین المللی مثال زنده ایست که حاصل ماجرا جویی و نخوت ان باعث خسارات بزرگ برای ان کشور شد مانند به هدر رفتن تریلیون ها دالر برای پوشش حقارت ناشی از ناکامی در جنگ عراق و افغانسنان ، لرزان شدن موقف اخلاقی امریکا در برابر متحدینش ودر نهایت بی اعتباری ان در سطح کشورها با احساسات ضد امریکایی میان مردم بخصوص افغانها وشرق میانه .

کشور های ضعیف و ناتوان و حاکمان انها خواب وخیال زور و قدرت بدون پشتوانه اقتصادی و نظامی را باید از سر بیرون کرده با جهان داخل تعاملات مدرن و مقتضی زمانه گردند درغیر ان در انبوه حوادث و موضعگیری ها نمیتوانند موفقیت بدست اورند .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد