سرگذشت ذوالفقار خان درانی

قسمت اول

پسر زمان خان درانی (یکی از سران قوم ابدالی) و برادر اعلیحضرت احمدشاه درانی (بنیان گذار سلسله درانی) بود. پدر ذوالفقار خان، زمان خان، پسر دولت خان، عبدالله خان سدوزایی حکمران هرات را کنار زده و خودش جای او را گرفته بود. (مدتی بعد عبدالله خان به طرز مشکوکی درگذشت و احتمال میرود که زمان خان پس از برکناری عبدالله خان فرمان مرگ او را هم صادر کرده باشد. [۱]

پس از زمان خان، محمد خان درانی به جای او زمام امور هرات را به دست گرفت. وی به شهر مشهد مقدس لشکر کشید و چهار ماه آن را محاصره کرد ولی کاری از پیش نبرد، ناچار نواحی اطراف مشهد را غارت کرد و به هرات برگشت و بخاطر همین لشکرکشی بی دستاورد وی، مردم و سران قوم او را شایسته حکمرانی خود نمی دانستند به همین دلیل او را از مقامش برکنار کردند و پس از آن، ذوالفقار خان به دعوت مردم هرات، به آن شهر برگشت و زمام امور را به دست گرفت. [۲]

اما حکمرانی او هم چندان به درازا نکشید زیرا مردی به نام رحمان خان پسر عبدالله خان سدوزایی برای خونخواهی پدر به هرات آمد و میان و او و ذوالفقار خان درگیری های بی نتیجه ای به وقوع پیوست و آخرالامر مردم برای خاتمه دادن به این وضعیت، ذوالفقار خان را به باخزر و رحمان خان را به قندهار و فراه فرستادند و حکمرانی هرات را به الله یار خان، برادر محمد خان درانی سپردند. هنوز چندی از این کار نگذشته بود که عبدالغنی خان الکوزی که از الله یار خان دل خوشی نداشت زیر بار حکمرانی او نرفت و ذوالفقار خان را مجددا به هرات دعوت کرد و بار دیگر درگیری ها بر سر حکمرانی هرات شدت گرفت تا اینکه پس از شش ماه، مردم برای ختم قائله، ذوالفقار خان را به فراه و الله یار خان را به مورچاق فرستادند. پس از آن افغان ها از نیت نادر برای تسخیر هرات مطلع شدند و الله یار خان را به هرات احضار کردند و فراه همچنان در دست ذوالفقار خان باقی ماند. [۳]

در سال ۱۷۲۹ میلادی نادر برای تسخیر هرات رهسپار آن شهر شد. افغان ها سپاهی دیگر برای جلوگیری از پیشروی نادر، به کافر قلعه فرستادند. گرچه سپاهیان این سپاه توانستند که جلوداران سپاه نادر را شکست بدهند اما در فرجام نادر آن ها را شکست داد و افغان ها به هرات عقب نشینی کردند. پس از آن نادر که در کاریز مشغول بسیج نیرو بود مطلع شد که اللهیار خان با سپاهی به سوی او راه می پیماید، به همین سبب به روسای ابدالی ها پیام فرستاد و آن ها را به اطاعت خود فراخواند. ابدالیان نپذیرفتند و بر جنگ پای فشردند. پس از آن سلسله جنگ های سختی میان نادر و افغان ها به وقوع پیوست، به گونه ای که کار به به جنگ تن به تن رسید، گرچه در این جنگ ها پیروزی با نادر بود اما او در این نبردها، شجاعت و جنگاوری افغان ها را ملاحظه کرد. حتی خود نادر هم در یکی از این جنگ ها زخم برداشت. در فرجام وزش بادهای سخت موسمی، جنگ را برای دو روز متوقف کرد، روز سوم الله یار خان به نادر پیام صلح فرستاد اما نادر پذیرش صلح را مشروط کرد به اینکه جمعی از روسای ابدالی به حضور او بروند. افغان ها پذیرفتند و چند تن از روسا به دیدار نادر رفتند اما پیش از آنکه دو طرف با هم صلح کنند ذوالفقار خان حکمران فراه با سپاهیان تازه نفسش به کمک الله یار خان آمدند و جنگ دوباره از سر گرفته شد. الله یار خان با وجود نیروهای کمکی، مجددا از نادر تقاضای صلح کرد و بار دیگر گروهی از سران ابدالی به ملاقات نادر رفتند. ذوالفقار خان که از این پیشنهاد الله یار خان ناخشنود بود بار دیگر به فراه بازگشت. بالاخره صلح میان دو طرف برقرار شد و نادر الله یار خان را از جانب حود به حکمرانی هرات گماشت[۴]

شاه سلطان حسین (پسر میرویس خان) که حکمرانی قندهار را به عهده داشت و از جانب نادر احساس خطر میکرد بر آن شد که هرات را از کف نادر به در آورد و آن را به خط دفاعی قندهار مبدل کند. تلاش های او نتیجه داد و ابدالی ها بر علیه الله یار خان شوریدند و ذوالفقار خان را به هرات فراخواندند. ذوالفقار خان پس از سه ماه جنگ و ستیز، توانست حکمرانی هرات را به دست بگیرد و الله یار خان نخست به مورچاق و پس از آن به مشهد گریخت. ذوالفقار خان پس از آن با سپاهی به مشهد یورش برد و آن شهر را محاصره کرد و سپاه مدافع مشهد به فرماندهی ابراهیم خان برادر نادر و جمعی از سران مشهد را شکست داد. رضا قلی میرزا، فرزند نادر این شکست را به اطلاع پدر رساند و نادر شخصا به مشهد لشکر کشید. ذوالفقار خان با مطلع شدن از این موضوع به هرات بازگشت و آماده دفاع از شهر در برابر نادر شد. وی همچنین از سلطان حسین فرمانروای قندهار یاری خواست، حسین با سپاهی نیرومند برای کمک به ذوالفقار خان به اسفزار رفت اما دو طرف با هم بر سر اتحاد به توفق نرسیدند و سلطان حسین بار دیگر به قندهار بازگشت و در عوض با فرستادن ملا زعفران به نمایندگی از خود با نادر باب مذاکره را باز کرد و دو طرف اسیرانی که از همدیگر داشتند را با هم مبادله کردند. مدتی پس از آن، سلطان حسین سپاهی به فرماندهی سیدال خان ناصری را برای تقویت ذوالفقار خان فرستاد. [۵]

ادامه دارد

منابع: ۱_ گزارش سلطنت کابل، الفنستون، مترجم محمد آصف فکرت، بنیاد پژوهش های اسلامی، ص ۴۸۱ ۲_جهانگشای نادری، میرزا مهدی خان منشی، (چاپ سنگی) ص ۵۵ ۳_ همان منبع ۴_ همان، ۵۵ تا ۵۹ ۵_ تاریخ سلطانی، سلطان محمد خان بارکزی، به تصحیح عتیق اروند، بنیاد اندیشه، ص ۱۲۷

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد