حکومت در خدمت مردم
در نهایت امر وظیفهٔ اساسی و ابتدایی حکومت، از هرنوع، محتوا وشکلی که باشد، باید به مردم خود رفاه اقتصادی و اجتماعی و امنیت را فراهم نماید. این نتیجه نهایی است. اگر نتواند فراهم کند، دیر یا زود جایگزین خواهد شد. این مشکل اساسی است که اکنون دموکراسی های غربی با آن مواجه هستند. آنها به طور فزاینده ای قادر به فراهم کردن رفاه اجتماعی و اقتصادی به مردم خود نیستند. هر قدر در مورد مزایای دموکراسی صحبت شود، آزمون حیاتی توانایی یک نظام سیاسی در ارائه رفاه اجتماعی، ارتقای استانداردهای زندگی مردم است. این دقیقا همان جایی است که دموکراسی های غربی اکنون در حال شکست هستند. بیایید مثال امریکا را در نظر بگیریم. ایالات متحده آمریکا از نظر اقتصادی تقریباً درتمام دوران موجودیت خود در حال انکشاف بوده است که یک واقعیت خارق العاده محسوب میگردد. این امر به نظام حکومتی امریکا اعتبار و اقتدار زیادی بخشیده است. اما وقتی حالت بر عکس باشد چه اتفاقی می افتد؟ وقتی نظام امریکا نتواند در خدمت مردم خود باشد چه واقع خواهد شد؟ زمانی که ایالات متحده خود را در یک روند بی پایان افول و ِکساد نسبی می بیند؟ زیرا این چیزی است که آینده در انتظار آن است. آیا دموکراسی آمریکایی در شرایط بسیار بدتر زنده خواهد ماند؟ علائم اولیه چندان دلگرم کننده نیستند.
ایالات متحدهٔ امریکا و چین هردو در 40 سال گذشته از پروسهٔ جهانی شدن اقتصاد و تجارت به حد اعظم مستفید شدند. عواید هنگفت ایکه به امریکا سرازیر گردید به عوض آنکه به بهبود سطح زندگی اکثریت مردم امریکا به انجامد به جیب چند نفر محدود ابر سرمایداران افتاد. به گفته برنی ساندرز کاندید مقام ریاست جمهوری چند سال قبل، در سال جاری 2022 دارایی های سه نفر مولتی بلیونر در امریکا بیشتر ازتمام داراییهای نصف پایانی تمام نفوس امریکا یا 160 ملیون نفر میباشد. امروز 45% عواید جدید در امریکا به جیب 1% ثروتمند جامعه در بالای هرم عاید سرازیر میگردد و روسای شرکتهای بزرگ امریکایی 350 برابرعواید کارکنان شان درآمد دارند. عجب آن است که با وجود افزایش موثریت کاردر امریکا، بعد از در نظر گرفتن افزایش قیمتها (انفلاسیون)، امروز میزان مزد و معاش در امریکا کمتر از 50 سال قبل میباشد . در عین زمان عواید عظیم دولت امریکا در 40 سال گذشته به عوض آنکه به بهبود زیربناهای مواصلاتی، مخابراتی، راههای آهن، شاهراهها، شفاخانه ها و غیره برسد به تقویت صنایع نظامی، جنگهای تجاوزکارانه و استخباراتی مصرف شدند. چنانکه دوایت آیزنهاور در بیانیهٔ ختم دورهٔ ریاست جمهوری خود بعد از ختم جنگ جهانی دوم، هشدار داده بود، امروز اقتصاد امریکا درست در همان وضعیت خطرناک در گرو مجموعهٔ صنعتی و نظامی قرار دارد که دموکراسی امریکا را به خطر بزرگی مواجه کرده است.
در عوض، چین در این مدت از یک اقتصاد در حال انکشاف به یک کشور صنعتی عظیم مبدل گردید که از نظر تولید صنعتی امروز مقام اول را در جهان دارد و 17 در صد تمام تجارت دنیا از چین ناشی میشود. همچنان در تضاد کامل با آنچه در امریکا واقع شد، دولت چین در حال ارائه و فراهم کردن رفاه برای مردم خود است. در این مدت عواید مردم چین چندین بار افزایش یافت و چین قادر شد هفتصد ملیون نفر را از سطح فقر نجات دهد. دولت چین با استفاده از عواید هبگفت تجارت جهانی، به بهبود زیربناهای مواصلاتی، مخابراتی، راههای آهن، شاهراهها، شفاخانه ها، مسسات تحصیلی و غیره پرداخت که در نتیجه امروز چین صاحب پیشرفته ترین سیستم خط آهن، درجهان است. همچنان با تمدید هزاران کیلومتر شاهرها دور افتاده ترین دهات به مناطق شهری وصل شدند که در نتیجه دهاقین امروز قادر هستند تولیدات زراعتی و مالداری خودرا به سرعت به بازارها برسانند. بنابر آن طوریکه می بینیم، نظام حکومتی چین که مردم در تصامیم دولتی و موسسات صنایع-زراعتی از پایانترین سطح تا بالاترین سطح از طریق شرکت در شوراهای مردمی و مسلکی تامین میشود، در ارائه نتایج به مردم خود در 40 سال گذشته بسیار برتر از نظام های دموکراتیک به سبک غربی بوده است.
(متن کامل مقاله را در شمارهٔ اخیر مجله انترنتی دعوت بخوانید)
دوکتور نوراحمد خالدی