جهان بسوی دو قطبی شدن در حرکت است؟!
بیشتر تحلیلگران به این باوراند که جهان بسوی دو قطبی شدن در حرکت است ، این حالت را در دو محور غرب و شرق وابسته دانسته در یک قطب امریکا و متحدین ان و در قطب دیگر فدراتیف روسیه ، چین و عده ای از ممالک اسیایی و امریکای لاتین را نشانی میکنند .
در استانه انقطاب جدید جهانی نظریه پردازان و موسسات تحقیقاتی بصورت مدون و تحلیلی کمتر پیشبینی کرده اند و نگفته اند که مشخصات این انقطاب چه بوده میتواند ؟
اما از ورای موضعگیری ها و ایراد بیانیه ها چنین بر می اید که امریکا بیشتر بر تهدید ، توصل به سرکوبگری و حمایت از جنگ اتکا میکند و شعار برجسته ان مبارزه با تروریسم و خطر تهدید منافع امریکا از جانب چین و روسیه با دیکتاتور خواندن سران ان دو کشور میباشد .
از تازه ترین بیان جوبایدن که گفته است پوتین باید سرکوب شود و از سفر چند روزه اش به اسرائیل غرص حمایت از جنایات جنگی زیر ناممبارزه با تروریسم چنین بر می اید که جانب امریکا و متحدین ان در شرایط تکمیل انقطاب جهانی جنگ را وسیله حفظ منافع دانسته جهان را در تب و تاب تشنجات ، توطئه های جنگی ، حمایت از شبکه های تروریستی زیر نام مبارزه با تروریسم و سرکوبی قطب مخالف نگهمیدارند ، دران صورت جهان از خطر توطئه های امریکا و متحدین ان مصئون نمیباشد .
جانب دیگر که در محور چین و روسیه قرار خواهند گرفت در گرماگرمی نظریه پردازی جوبایدن بر رشد اقتصادی و تقویت دفاعی شان اتکا کرده حالت غیر جنگی را زمینه بهتر برای این رشد و تقویت میدانند.
روسای جمهور چین و روسیه در نشست فارمت یک راه یک کمربند که نمایندگان ۱۳۰ کشور جهان دران شرکت کرده بود خواهان عدالت و انصاف در جهان شدند . رشد اقتصادی و تقویت قدرت دفاعی با ایجاد عدالت و انصاف در جهان ، سیاست ارامتر را افاده میدهد که منافع جهان در ان بیشتر مضمر میباشد .
ارزش حرف وبیان سیاستمداران برابر با موقف انان اثر گذار میباشد ، تعقل و دانستگی انها از ورای کلمات شان معلوم میگردد .
انچه پیر مرد امریکایی (بایدن ) در بیانیه ها و موضعگیری ها افاده میدهد دور نمای نیک را نمیتوان در ان دید او منافع غرب را در همین پالیسی نهفته میداند ( پالیسی جنگ ، سرکوبگری با دو شعار رنگ و رو رفته و خود ساخته مبارزه با تروریسم و ترویج دموکراسی در جهان) .
از همین آغاز کار معلوم میشود که ادامه تشنج در جهان ، بهانه سازی علیه رقبای جهانی و مداخله در امور دیگران زیر نام حفظ منافع ، اساس و بنیاد سیاست غرب در راس امریکا را ساخته جهان مانند منجلابهای قرن گذشته به زورگویی و جنگ طلبی قرن حاضر گیر می ماند، مگر اینکه قدرت بازدارنده ای در برابر انها بایستد ، توازن به میان اید و واقعآ عدالت و انصاف سر خط کار قرار داده شود .