سخنی چند در بارهٔ تأئید و یا رد طالبان
هلند، جون ۲۰۲۴
در این اواخر عدهٔ از قلم بدستان رضایت و نارضایتی وتحلیل واقعی وضعیت حال کشور از جانب تحلیل گران مسایل افغانستان را مترادف باتأئید و یا رد طالبان دانسته و آنرا در جایگاه سیاه و سفید قرار داده، بدون ارائه دلایل مؤجه بدون درنظرداشت و یا در حالاتی چشم پوشی ازمنافع علیای ملی کشور در زمینه به قضاوت نشسته اند و به آنانی که منافع ملی را با عمق و پهنای آن درک میکنند و موضوع ثبات کشور را امر لازمی به دسترسی خواسته های مدنی میدانند، حکم تکفیر صادر میکنند. همچنان عدهٔ هم تعامل کشور های خارجی و همسایگان را با قدرت حاکم در کشور دنباله رویی از سیاست های امریکا در امور افغانستان تعریف میکنند.
در نظریات هر دو گروه وسعت دید وشاخص های اساسی منافع ملی کشورمفقود اند. آنها مسایل کشور ما افغانستان را از زوایای منافع ایالات متحدهٔ امریکا و علاقمندی های آنکشور به ارزیابی گرفته اند و بیشتر به اخبار منتشرهٔ کشور های غربی و مصاحبه های سخنگویان افراد منفورشورای نظار،جمعیت اسلامی، دوستم ، عطأ نور، محقق، خلیلی و شرکای جرمی شان که هر از گاهی با تلویزیون افغانستان انترنشنل راه اندازی میگردد، اتکا دارند. و اما اینکه حکم منافع ملی کشور ما بیشترینه درچه است؟ در این بحث ها و تبصره ها ذکری از ارجهیت منافع ملی کشوربعمل نیامده است.
غرض آگهی مرور کنندگان این سطور باید گفت که تأسیس گروه مسلح طالبان دراکتبر۱۹۹۴ بر میگردد به قرار دادی که کشور پاکستان با شرکت بزرگ نفتی ارجنتاینی بنام برایداس عقد و به امضأ رسانید. اردو و استخبارات پاکستان طالبان آنزمانی را مامور تأمین امنیت پایپ لاین های گازِ که قرار بود از میدان های گازی ترکمنستان از مسیر افغانستان به بلوچستان پاکستان همچنان بصوب سرحدات زمینی هندوستان وبحر هند امتداد میافت، ایجاد تعلیم و تربیه و مقرر کرده بودند.
شرکت ارجانتینی برایداس به عنوان اولین کمپنی غربی طی قرار دادی بزرگی امتیاز استخراج و انتقال گاز ترکمنستان را در سال ۱۹۹۱ بدست آورد و در سال ۱۹۹۲ عملاً کاراستخراج و سروی انتقال آنرا از مسیر افغانستان آغاز کرد.
جابجایی گروه مسلح بنام طالبان در مسیر این پایپ لاین گاز که در امتداد افغانستان از کناره های ولسوالی کشک ولایت هرات تا سرحد سپین بولدک ولایت قندهار معین گردیده بود، مقارن با زمانی بودکه گروه های جهادی چون درندگانی برای تسخیر و تصاحب محلات بیشتر و وسیعتر در افغانستان در جنگ و رویارویی خونین قرار داشتند و زندگی را برای مردم کشور به جهنم تبدیل کرده بودند.
با جابجایی گروه مسلح طالبان در مسیر پایپ لاین گاز گروه متخاصم جنگی جهادی عدهٔ ازترس و عدهٔ تحت فرمان رهبران استخباراتی پاکستانی شان، پا بفرار گذاشته و میدان سیاسی و نظامی را در ولایات جنوب غربی، غربی و شمال غرب یکی پی دیگربه گروه مسلح طالبان جدید التشکیل و جدید التقرربرای امنیت پایپ لاین های گاز واگذاشتند. با این جابجایی ادارهٔ اسخبارات نظامی پاکستان ISI که ابتکار همه امور در قبال افغانستان را بدست داشت، به بازنگری روابط خویش با مجاهدین پرداخت وبه این ترتیب سیطرهٔ این گروه جدید التشکیل برکشور مستولی گردید(اکتوبر ۱۹۹۶).
فعل و انفعالات شرکت برایداس در ترکمنستان و هم انتقالات گاز از مسیر افغانستان به سرحدات هندوستان و بحر هند نه تنها با سیاست های امریکا در جنوب اسیا همخوانی نداشت بلکه روس ها نیز منافع استراتیژیک شان را با این انتقالات همگام نمیدانستند.
از طرفی هم با رشد سرسام آور اقتصادی چین، کشورپاکستان که با بحران های پیهم مالی درگیر بود بصورت تدریجی در گرو منافع بزرگ اقتصادی آنکشور قرار میگرفت و این امر نیز زنگ خطری را پیوسته برای امریکا بصدا درمیآورد. زیرا پاکستان که بر اساس سیاست های استعماری بریتانیا منحیث حافظ منافع آنکشور در جنوب اسیا و بحر هندایجاد گردیده بود. امریکا منحیث فاتح جنگ دوم جهانی میراثدار بریتانیا سرمایه های بزرگی را غرض تحت اداره داشتن اداره و رهبری پاکستان از بدو ایجاد آن اگست ۱۹۴۷ تا کنون بمصرف رسانیده و تقریباً مصارف تمام امور نظامی و استخباراتی پاکستان را میپردازد. امریکایان ترس از آن داشتند که با انکشافات بزرگ اقتصادی چین وتوسعهٔ پلان های انکشافی در عرصهٔ بنادر آبی دربحیره عرب و بحر هند و دهلیز های زمینی انتقلات، پاکستان را که شدیداً از بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی رنج میبرد بصورت کامل بدامن چین بیافگند.
این مسایل که من در به اختصارگوشهٔ از آنرا در بالا یادآور گشتم افغانستان را یکبار دیگر به مرکز ثقل بازی بزرگ جدید قرار داده و امریکا با آنکه در مراحل نخستین این نا رضایتی و شک و تردید ها کمپنی یونیکال را در رقابت با کمپنی برایداس به ترکمنستان ومنطقه فرستاد ولی به این بسنده نکرده تحت بهانهٔ موجودیت بن لادن از هوا و زمین به کشور ما لشکرکشی و تجاوز نظامی و سیاسی کردند. چون ریزرف ها و غلامان حلقه بگوش موجود شان همان درندگان تنظیمی بود، بناً با سرعت فراوان همان جهادی ها را که در زمان قدرت شان هم بجان خود افتیده بودند و هم بصورت جمعی مردم و هستی کشور ما را میبلعیدند همراه با چند تکنوکرات در غرب درس خوانده طی مضحکهٔ بن دو باره بر سرنوشت مردم ما حاکم ساختند و همچنان بخاطر چاق ساختن هرچه بیشتر تخاصمات قومی و محلی گروه کثیری از افراد طالبان را به دوستم که تا آنزمان موصوف از کشور فرار کرده بود و در افغانستان هیچ نیروی هم در دسترس نداشت وا گذاشتند. دوستم در مشوره با افسران عالیرتبهٔ امریکایی این افراد طالبان را با نهایت قساوت بشکل فجیع غیر انسانی بقتل رسانید وعدهٔ دیگراز افراد طالبان را امریکایان و شرکای غربی شان بقتل رسانیدند وعدهٔ را هم به زندان گوانتانامو تحت شدید ترین شکنجه های غیر انسانی قرار دادند وبه این ترنیب سیطرهٔ طالبان و کمپنی برایداس از کشور و منطقه برچیده شد.
در این بازی بزرگ چشمداشت امریکایان و شرکای غربی شان تنها به میدان های گازی ترکمنستان محدود نمیگردید بلکه فرا تر از آن مانند تحت نظر داشتن و تهدید پاکستان در مناسباتش با چین، بلند پروازی های منطقوی پاکستان و جلوگیری از پلانهای انکشافی چین از مسیر پاکستان و افغانستان چون دهلیز گوادر و دهلیز واخان، تهدید روسیه و کشور های حافظ منافع آنکشور در کناره های افغانستان و صدور گروه های تروریستی تحت عناوین سازمانهای اسلامی و ملی گرایان بمنظور ازدیاد سر های اجتماعی و جدایی طلبانه، جلوگیری از تعمیل پلانهای راه سازی و بندر سازی چین وجلوگیری از احیای راه ابریشم، در عین زمان سرمایه گزاری های هنگفت بروی گروه های جدایی طلب ایغور و گروه های تروریستی مسلمان ایغور، تهدید ایران و ... بود.
اقدامات امریکا در این بازی بزرگ کشور های منطقه خاصتاً چین، روسیه، پاکستان، ایران و هندوستان را واداشت تا به اشکال علنی و مخفی هم در میان دست نشاندگان امریکایی ها در دستگاه دولت و اداره کشور و هم در میان مخالفین دولت سرمایه گزاری کرده وبه این ترتیب طالبان تحت انسجام دوباره قرار گرفتند.
این بار این گروه با تجربه از دور اول سوء استفاده های نیابتی و تجارب تلخ ذلت های ناشی از دست نشاندگی با هوشیاری هرچه بیشتر از طریق منبر مساجد و شبکهٔ وسیع مدارس دینی به جلب و جذب افراد پرداخته وگروه های مسلح شان طی سه - چهار سال بعد از تجاوز نظامی امریکا و متحدینش در سرتاسر کشور حضور پیدا کردند.
امریکایان با آگاهی ازانسجام مجدد گروه طالبان و نقش فعال پاکستان، کشورهای متخاصم در اداره، انسجام و رهبری این گروه همچنان احتمالاً بنابر بازنگری سیاست هایشان در جنوب آسیا و تقویت مواضع شان در اروپای شرقی و مسایل اکرائین مقارن سالهای ۲۰۱۰ – ۲۰۱۲ باب مذاکرهٔ مخفی را با این گروه گشودند. این مذاکرات چندین سال مخفیانه بدون استیذان حکومت افغانستان پیشبرده میشد، و بخاطردردست گیری ابتکار عمل در این مذاکرات و تأمین سلطهٔ انحصاری بر این گروه حکومت افغانستان را مجبور به رهایی زندانیان این گروه ساخته و تا زدو بند های پنهانی تحت نام مذاکرات دوحه در این مذاکرات پیش رفتند. همچنان آگاهان ازمسایل مورد بحث مذاکرات مخفی امریکایان با طالبان میرسانندکه امرکایان به طالبان وعده داده اند که در صورت نافرمانی پاکستان از امریکا در مناسبت اش با میگا پروژه های چین در منطقه طالبان را کمک اقتصادی خواهد کرد تا از نیروهای مخالف حکومتی پاکستان حمایت همه جانبه کنند.
از جانب دیگر آنعده غلامان حلقه بگوش امریکایان به مشوره و حمایت لوژستیکی امریکایی ها در داخل نظام حاکمیت پیوسته مواضع شان را در برابر طالبان مستحکم ساخته و صف آرایی هایی تحت عناوین خیزش های مردمی، دفاع خودی و نیرو های دفاع ملی بسیار جدی در برابر طالبان در تمام کشور و خاصتاً در بخش های شمال شرق، شمال، شمال غرب و جنوب غرب کشورقد راست میکردند. از وضعیت آنزمانی که من طی یادداشت های جداگانه در همانزمان به آن پرداخته بودم چنین بر می آمد که احتمال در گرفتن و وقوع جنگ داخلی تقریباً اجتناب ناپذیر گردیده بود. در داخل نظام وحاکمیت با پشتیبانی سفارت امریکا در کابل و دو دسته گی و چند دسته گی تا سرحد تمرد، نافرمانی و یاغیگری بشدت جریان داشت. گروه بدنام و منفور شورای نظاریان در تبانی با مشاورین امریکایی شان هر روز شیرازهٔ نظام را چون موریانه میخوردند، تمام ثروت کشور را میبلعیدند، دارایی های مردم را غارت میکردند فساد را در تمام بخش های نظام نهادینه کرده بودند و نظام را بصوب سقوط پیش میبردند.
در همچو اوضاع و احوال گرچه تاکنون اسناد تأئید کننده در دسترس نیست اما از قراین چنین پیداست که نیرو های ملی و سالم اندیش درون حاکمیت در همکاری با رهبری سالم طالبان اوضاع را طوری مدیریت کردند تا از یکطرف پلانهای خصمانهٔ امریکا و متحدینش را در قبال اشتعال جنگ داخلی به ناکامی مواجه سازند و از طرف دیگر ملت دردمند ما را از شر حاکمیت دزدان، غاصبان و مافیا ها نجات دادند و بدین ترتیب حاکمیت مجدد طالبان به شکل صلح آمیز بر کشور میسر گردید.
فرار سریع دزدان، غاصبین و مافیا های شورای نظاری، جمعیتی، دوستم و سردمداران احزاب تشیع قبل از ورود طالبان به پایتخت در حالیکه همهٔ شان برای یک جنگ خونین سراسری آمادگی گرفته بودند و سراسیمگی امریکایان و پاکستانی ها و در اولین روز های استقرار حاکمیت طالبان بوضوح میرساند که ابتکار عمل در این جابجایی از دست امریکایان خارج گردیده ونیرو های سالم اندیش ملی با اقدامات و مانور های مدبرانهٔ ملی زمینه را برای اقدامات ملی جلوگیری از یک جنگ خانمانسوز داخلی و صدور دزدان، جانیان، غاصبان، قاچاقبران و غارت گران ثروت های ملی، به زباله دان تاریخ را حتمی ساختند.
امروز کشور و مردم ما از شر هیولای وحشت و دهشت، تنظیم های جهادی، قطاع الطریقان شورای نظاری، دزدان و غاصبین ثروت های جامعه و ترویج کنندگان فحشا و مواد مخدرنجات یافتند. مردم ما در زیر سیطرهٔ این وحشتگران نه زندگی آرام داشتند و نه خواب راحت. هر روز چور، چپاول، غارت، اختطاف، کشتن، بستن، زندانی کردن در زندان های شخصی و تجاوز بر حریم خصوصی خانواده ها همه مردم ما را در سراسر کشور تهدید میکرد. حالا دوستان و افغانان که از داخل کشور بازدید بعمل آورده اند چشم دید هایشان را از ثبات سرتاسری کشور گزارش میدهند و تأکید دارند که امروز خوشبختانه همه مصیبت های ناشی از ظلم ووحشت دزدان و غارتگران و غاصبین، قاچاق و اعتیاد مواد مخدر، اختطاف و چور و چپاول و فساد مرفوع گردیده است.
برخورد افراطی، اجراات زن ستیز، مسدود ساختن مکاتب تعلیمات متوسط نسوان وممنوعیت مشروط تحصیلات عالی دختران، محدودیت حقوق و آزادی های مردم از جانب بسا ادارات رسمی حاکمیت موجود از جمله مسایلی اند که برای همه مردم افغانستان تشویش فراوان ببار آورده است.
اما مسئلهٔ حقوق و آزادی های همسان اتباع خاصتاً مشارکت زنان در امور اجتماع، اداره، سیاست و اقتصاد که مسئلهٔ نهایت ضروری بوده و من اهمیت این موضوع را در کتاب «زنان و مشکلات فراروی شان در جامعهٔ افغانی» بصورت مفصل و مشرح توضیح کرده ام و اکنون بمنظور جلوگیری از طول کلام از توضیح مجدد آن صرف نظر میکنم. آیا تأمین حقوق یکسان اتباع و خواسته ها و نیاز های مردم به ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیازمند نیست؟ آیا در شرایط اختناق، چور و چپاول تنظیم های جهادی و حاکمیت های ملوک الطوایف آن قطاع الطریقان در کشور ما حقوق اتباع تأمین بود؟
امروز در تحت ادارهٔ حاکمیت جدید نه تنها امنیت و ثبات نظامی در سراسر کشورتأمین است، بلکه کشت تریاک، پروسس مواد مخدرو فروش مواد مخدر در کشوربصورت قطعی ممنوع گردیده است، اختطاف، تجاوز بر حریم خصوصی اتباع، غصب دارایی های عامه و خصوصی به صفر تقرب دارد. کشور های همسایه در تقلا وتلاش مضاعف اند تا بنحوی با حاکمیت موجود مسئلهٔ منافع خود شان را در پیوند بامنافع ملی افغانستان وبا اعتبارمنطقوی رقم بزنند و در هر گام دیده میشود که نمایندگان حاکمیت موجود با شدت طرح های ملی را در پرتو شاخص های منافع ملی مطرح و برویت آن پا فشاری دارند. با کشور چین قرار دادهای اقتصادی طویل المدت در پرتو منافع علیای ملی عقد گردیده است که کار عملی تحقق این قرار داد ها در عرصهٔ معادن، نفت و راه سازی با شدت جریان دارد. کار اکمال مرحلهٔ اول کانال قوش تیپه موفقانه بسر رسید و در راه اکمال مراح دومی و سومی آن همچنان کار خستگی نا پذیر انجنیران و پرسونل تخنیکی و اداری افغانی جریان دارد. بسیاری از فابریکات تولیدی که که در گذشته بنابر حاکمیت پاکستان بر سرنوشت مردم ما راکد و غیر فعال گردیده بود دو باره به فعالیت تولیدی آغاز کردند و صد ها موارد مثبت دیگر در راستای منافع علیای ملی در حال تکوین و اجرا است.
اما آیا بدون حمایت مردم این ثبات میتواند دیرپا بماند؟ اگر مردم بخاطر دستیابی به خواسته های اجتماعی و نیاز های مدنی شان که در شرایط ثبات سیاسی، نظامی و اجتماعی میسر میگردد از ثبات موجود حمایت نکنند، از کدام الترناتیف یا جاگزین سیاسی دیگرحمایت میکنند که ثبات سیاسی، نظامی و اقتصادی را در کشور نهادینه سازند؟
اگر با دید جامعه شناسانه و درک علمی مسایل منافع همگانی در کشور را ارزیابی کنیم به این نتیجه میرسیم که ثبات تنها در شرایط صلح آمیز با حمایت اقشار وسیعی توده های مردم میسر میگردد و صرف در شرایط ثبات سیاسی، اقتصادی و نظامی مردم میتوانند به خواسته ها و نیاز های مدنی شان نایل آیند. نباید دیگر فریب تبلیغات استخباراتی دشمنان افغانستان و نوکران شان را خورد که مصمم اند با راه اندازی جنگ داخلی جویبار خون را درکشور ما براه اندازند.
مبارزهٔ مدنی حق مشروع مردم افغانستان است و آنان خود حق دارند بدون مداخلهٔ دایه های مهربان تر از مادر به اشکال مسالمت آمیز خواسته ها و مطالبات مدنی شان را مطرح و مطالبه کنند.