موضوع اوکرایین به یک زخم جدید بر پیکر جهان مبدل شده است بیم ان میرود که دیوار فراق برلین به دونسک اوکرایین انتقال ګردد. علایم میرساند که جهان به سوی جنګ سرد در حرکت است تحریم جشن غلبه بر فاشیزم در روسیه برای فرد فرد روسی قابل پذیرش نیست و عدم اشتراک جهان غرب شباهت به تحریم المپیا ۱۹۸۰ اتحاد شوروی را منعکس ساخت .شکی نیست که بعد از سقوط اتحاد شوروی امریکا منحیث یکه تاز میدان به تادیب ، سرزنش و توبیخ کشورهای مختلف جهان علل الخصوص کشورهای اسلامی پرداخت تا بتواند جهان را انطوریکه امریکا میخواهد بسازد و تا حدی هم درین راه پیش رفت یوګوسلاویا را به پارچه ها منقسیم کرد چکسلواکیا را بر دو حصه تقسیم نمود پولند را به قمر خود مبدل ساخت سوریه را درهم کوبید عراق را به خاک و خون کشانید لیبیا و یمن را به قبرستان ویرانه مبدل نمود. برای رسیدن به این اهدف همه امکانات دیپلوماسی، نظامی ګری و عملکردهای پیچیده استخباراتی امریکا بکار رفت، سناریو ساختن جز کارهای دوامدار سی آی ای است تا توانسته باشد تحت نام تروریزم راه جنګ را برای بدست اوردن اهداف مختلف در کشورهای مختلف مساعد ګرداند فاجعه بار خواهد بود اګر امریکا جهت بلند بردن ظرفیت جنګی خویش بمنظور تمرینات کشورها و مردمان بیګناه جهان مورد تاخت و تاز قرار دهند زیرا اشتباه ان موجود است که ګاهی بُتهای دشمن نما را خود میتراشد و برای مبارزه با ان راه هجوم نظامی را هموار میسازد بنا بر همین انتخاب کلمه تروریزم را جذاب و مرغوب یافته اند تا توانسته باشند درین راه کشورهای مشخصی را به جرم تروریزم نشانه ګیرد.

مثل عامیانه کاملا صدق میکند( چند سر را تر کرده ولی یکی را نه تراشیده) به این معنی که امریکا نتوانست در نتیجه مداخلات خویش و جنګ افروزیها دریکی ازین کشورها مودل خوبی از صلح و دموکراسی را ارایه نماید در جهت دیګر روسیه با یک عقده مندی خاصی به شدت به بازسازی اقتصادی و نظامی خود پرداخت تا موقف خویش را در جهان دوباره احیا نماید و به این ارمان تا حد زیادی هم دست یافته است. همین روش باعث توسعه و انکشاف مخاصمتها و ترویج نفرت در برابر امریکا ګردیده است با انکه ملیاردها دلار مالیه دهنده ګان امریکایی بیشتر در بیرون ازمرزهای امریکا در عملیاتهای نظامی به مصرف رسید ولی در عوض خشم و نفرت عده ای کثیری از جهانیان را کسب نمود. نماینده ګیهای سیاسی در کشورها را به مراکز استخباراتی مبدل نموده است و به تدریج سیاست را در جهان تحت شعاع استخباراتی قرار داده است.

اصل مطلب درین است که امریکا نتوانست از فرصت سقوط اتحاد شوروی در جهت رعایت حقوق بشر ،ترویج دموکراسی و مساعدتهای بشردوستانه به مردم جهان بهره ګیرد بل در اثر مدیریت نادرست بر مخالفین خود افزوده است . تداخل غرب در اوکرایین در حقیقت دسترسی امریکا به کانون امپراطوری روس تلقی ګردید و به نحوی حاکمیت روسیه را به چالش کشیدن خوانده شد. شکی نیست که پیمان وارسا مرده است اما وارث ان هنوز نفس میکشد در مقطع کنونی زمانی که روسیه به شدت در راه احیای مجدد اقتصاد و توانایی نظامی کار کرده است نادیده ګرفتن ان در قضایای جهانی اشتباه خواهد بود امریکا دارد نو از خواب عمیق بیدار میشود و میبیند که روسیه با پاور جدید و نیروی اراسته داخل میدان سیاست و منازعات در سطح جهان شده رول قابل توجه را بازی میکند نفوذ غرب در اوکرایی روسیه را واداشته است تا در جهت خدشه دار شدن امنیت جهانی بمنظور ایجاد مشکلات برای امریکا و متحدینش، عمل نماید. و اولین قدم شان همانا بر علاوه حمایت از حافظ اسد لغوه قیود بر فروش راکتهای اس اس را بر ایران که در حقیقت به نحوی پشت پا زدن به قیودات ملل متحد علیه ایران تلقی میګردد در قدم دوم در دیدار با مشاور امنیت ملی افغانستان اقای اتمر وعده کمکها را به افغانستان داد که این همه به اغاز سیاست توسعه طلبانه مجدد روسیه دلالت میکند.

تیره ګی مناسبات روسیه با جهان غرب وقتی به مشکل بیشتر ګرایده میشود که پای ګروه داعیش به سرحدات کشورهای اسیای میانه میرسد. در حملات اخر بر ولایات فاریاب و بدخشان که در ان اکثریت افراد داعیش و سایر ګروهای افراطی مربوط به اسیای میانه سهم داشتند میرساند که هدف جنګ راه یافتن داعیش را به اسیا میانه یا ساحه نفوذ روسیه که روزی قلمرو شوروی بود به نمایش میګذارد و ازینکه حکومت افغانستان متحد امریکا است لذا بعضا شکوکی را در مردم برانګیخته است مبنی بر اینکه شاید رهبری ارشد کشور درین برنامه همکار باشد. بدین ترتیب روسیه خود را از یک سو در مبارزه با موضوع اوکراین درگیر میداند، و از جانب دیگر تهدید داعیش از طریق اسیا میانه را نادیده ګرفته نمی تواند که ناګزیر برای دفاع و یا حفاظت خود دست به کشورهای دیګری همچو چین،ایران و کوریا شمالی دراز نماید تا تمرکز فکری غرب را اخلال نماید.با انکه امریکا این مطلب را بی اهمیت تلقی میکند اما به هیچ وجه عادی نمی نماید. اکنون باید قضاوت کرد که امریکا است که مجددا جهان را به چالش میکشاند یا روسیه؟ از امکان بعید نیست که دیوار نفرت و جدایی تمدنها از برلین به دونسک اوکرایین انتقال ګردد در انصورت چنان تلقی خواهد شد که دیوار برلین نتیجه تهاجم شوروی وقت بر اروپا و اما خط سرخ در دونسک اوکرایین نتیجه توسعه طلبی امریکا پنداشته خواهد شد و نسلهای اینده در رابطه به ان قضاوت منفی خواهد داشت و امریکا را مسول وقایع پیش بینی ناشده خواهند دانست.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد