خشونت وسیله رسیدن به هدف

خشونت میتواند وسیله رسیدن به هدف ویا بدست آوردن خواسته ها وامیال قرار گیرد      

پیترمن

بدست آوردن اهداف سیاسی ، رسیدن به قدرت و تصرف آن از طریق زور در جوامع عقب مانده زیاد مروج میباشد . گروه های سیاسی و مذهبی ، اشخاص و افراد با پشت پا زدن به شیوه های معمول ــ انتخابات ، رای ونظر اکثریت به سلاح دست برده قدرت دولتی را تصرف کرده مردم و جامعه را در قفس خواسته ها ، نظریات و اندیشه های خود محسور ساخته ، مانع پیشرفت و ترقی جامعه میگردند . کودتا های نظامی ، غصب قدرت از طریق زور و استعمال سلاح ، تخویف مردم وجامعه با اعمال نظامی و همچنان وقایع و جریانات دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان و تلاش های خشونت آمیزی بعدی غرض رسیدن به اهداف نا مشروع سیاسی از طریق تهدید و تخویف مردم مبنی بر « قیام مدنی »؟؟؟ نمونه های برجسته رسیدن به قدرت از راه غیر معقول و زور میباشد . مردم باید بیاموزند که در برابر زورگویی های گروهی ، سازمان ها و گروپ های مذهبی ــ سیاسی که در صدد برآورده ساختن منافع و اهداف نا مشروع خود از راه خشونت و زورگویی اند ، جامعه به واکنش گروهی و جمعی مردم نیازمند است . این واکنش باید در چوکات قانون و با استفاده از امکانات موثر اجتماعی ( تظاهرات ، گردهم آئی ها ، ابراز نظر های موثر در وسایل اطلاعات جمعی ، بیدار ساختن اذهان مردم وجوانان و . . . ) صورت گرفته و به تشهیر ورسوایی افراد زورگو ، منافق ، دسیسه گر ، استفاده جو ، جاه طلب و منفعت پرست بیانجامد .

تجارب کشور های متمدن حاکی از آنست که هر قدر جامعه باز بوده ، موسسات دولتی ، انتخابی و جوابگو در برابر مردم باشند ؛ عدالت اجتماعی برای همه قابل دسترسی باشد به همان پیمانه زمینه های انتشار خشونت در اجتماع محدودتر میگردد . بر عکس نبود حقوق شهروندی ، زیرپاگذاشتن قانون ، برخورد سلیقوی مسوولان و کارمندان دولتی ، وسیله وواسط ، رشوت و روی داری زمینه های دلسردی ، خشونت و رفتار زشت را زایده و اجتماع را به سوی بی بندوباری ، قصور کشی و انتقام گیری های شخصی سوق میدهد .

در ماده سی و شش قانونی اساسی نافذه سال ۱۳۸۲ افغانستان آمده است : « اتباع افغانستان حق دارند برای تامین مقاصد جایز و صلح امیز ، بدون حمل سلاح ، طبق قانون اجتماع و تظاهرات نمایند .» استفاده معقول از قانون و اجرای حرکت های مدنی « تظاهرات صلح امیز » در تمام دول دموکرات که معتقد به اصالت مردم اند مروج میباشد . اعمال زور ، تخریب وسایل وواسایط ، به آتش کشیدن اماکن عامه ومردم ، تهدید ونمایشات مسلحانه نمیتواند حرکت مدنی باشند . این اعمال نه تنها حرکت مدنی نیستند بلکه پرخاش گری ، زورگویی و خشونت در برابر اجتماع به شمار میروند . نمونه های برجسته انرا در نمایشات جوانان بی بندوبار مسلح در کابل ( بعد از انتخابات دور دوم ریاست جمهوری در افغانستان ) میتوان یافت که با پرخاش جویی به کوچه و بازار ریخته وبا فیر های کور وبی هدف چند تن هموطن بیگناه را به شهادت رسانیده و موجبات ترس و وحشت را درشهروندان کابل فراهم آوردند .

آنهایکه در چند دهه اخیر در کشور بدنیا آمده اند ، با جنگ بزرگ شده و در جنگ زیسته اند و علاقه چندان به نظم وقانون نداشته و تلاش دارند که هنوز هم حرف اول را تفنگ بگوید . این افراد که با تاسف اکثرا از علم ومعرفت و شاید هم سواد هیچ بهره نبرده اند با گذاشتن پا در جای پای بزرگان خود جامعه ومردم را بسوی بی بندوباری ، بی قانونی ، زورگویی و در یک کلام انرشی سمت میدهند . نمونه های برازنده بی بند وباری ، قانون شکنی ، زورگویی و استفاده نا معقول از قدرت در بیشتر از یکدهه در افغانستان به وضاحت دیده میشود . لت و کوب وبی عزت ساختن کارمندان نظم عامه ( پولیس و ترافیک ) در محضر عام و تهدید و تخویف کارمندان دولتی توسط زورمندان مسلح داخل حاکمیت و نماینده های ملت ؟؟؟ در شورای ملی بیانگر انست که هنوز خشونت وسیله رسیدن به هدف بوده و زورگویی جای خودرا به منطق و استدلال و قانون باز نکرده است .

محروم ساختن انسان ها از نعمت حیات ، آخرین حد خشونت بشمار میرود . ساختار های تروریستی و افراطی برای رسیدن به هدف ، جان ومال مخالفین خودرا نشانی گرفته و به این باور اند که محو فزیکی فرد یا افراد میتواند نظم اجتماعی را به نفع شان تغیر بدهد . آنها از ارایه نظریات صلح آمیز به هدف حل پرابلم های اجتماعی عاجز بوده و حاضر اند با ریختن خون هموطنان خود به قدرت برسند ویا به حیات سیاسی خود ادامه دهند . پیروزی موقتی گروه های تروریستی ویا ساختار های مشوق انتحاری مشروعیت سیاسی نداشته و نظام بوجود آمده در نتیجه چنین اعمال نمیتواند پایدار باشد . رسیدن به هدف از راه زور نه تنها مشکلات اجتماعی را رفع نمیسازد بلکه باعث تیره شدن بیشتر وضع اجتماعی نیز میگردد .

زمانیکه گروه های اجتماعی وسیاسی مشروعیت لازم ندارند و تلاش میکنند تا اهداف خود را از طریق استعمال زور بدست بیاورند ، در حقیقت این خود نوع از خشونت برای رسیدن به هدف است .

گروه های افراطی سال هاست جامعه و مردم را گروگان گرفته و با اجرای اعمال دهشت افگنانه ، وحشت را در جامعه حاکم گردانیده و شاید از شرم جامعه ومردم ویا ترس از روزیکه به پنجه قانون بیافتند ، چهره های خود را در زیر ریش های پهن و دراز ویا در پشت دستاریکه به سرورویشان پیچانده شده پنهان کرده وامید به ادامه زنده گی از راه جنگ وبدست اوردن اهداف سیاسی با شیوه های غیر معقول و تخریب دارایی های عامه بسته اند . این گروه ها نه تنها از خشونت دست بردار نیستند بلکه خود را وارث قدرت دانسته و به خاطر رسیدن به اهداف شوم و غیر انسانی خود از هیچ وسیله و امکانی دریغ نمی ورزند .

خشونت نه تنها وسیله رسیدن به قدرت است بلکه وسیله زراندوزی و اندوخت سرمایه نیز میباشد . تصرف جایداد های مردم بی دفاع به زور ، اختلاس پول های دولتی و سرمایگزاری های دولت در بخش انکشافی ، سرقت کمک های خارجی ، زورگیری اراضی دولتی ، باعث جمع شدن پول های بی حساب در دست اشخاص و افراد صاحب قدرت مثال های اند که از آن نمیتوان چشم پوشی کرد .

ظهور سرمایداران ، تاجران و زمین داران جدید در بیشتر از سه دهه اخیر در کشور نمونه های بارزی خشونت در برابر جامعه و مردم به شمار میاید . این پول های بادآورده ، اشخاص گمنام و افراد را که دار برای داربازی نداشتند به جای رساند که اکنون دالر نشخوار میکنند . این ملکیت ها با اشک و خون انسان ستم دیده ای کشور الوده بوده و ضجه و ناله فرزندان گرسنه ای این مرز وبوم را در خود نهفته دارد .

۱۶ . ۰۶ . ۲۰۱۵

ادامه دارد

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد