محمد فتحالله گولن در مقالهای که اخیراً در روزنامه مشهور لوموند Le Monde فرانسوی نوشته است، در باره مبارزه با تروریسم و افراطیت، پیامهای مهمی به جوامع ملل و مسلمانان دارد.
بنده در سلسله مباحث سیستماتیک روشنگرانه «بنیاد گوهر اصیل آدمی» مایلم که عزیزان را در جریان متن این مقاله مهم قرار داده و پیرامون آن مکث هایی انجام دهم.
گفتنی است که متن مقاله با نظر داشت چندین ترجمه و اجمال ویرایش گردیده تا مفاهیم؛ حتی الامکان روشن و منطبق به مراد نویسنده باشد.
با اینکه بائیستی قاعده حیاتی ما این باشد که «منگر که کی میگوید * بنگر که چی میگوید» ولی بنابر اینکه در آشفته بازار کنونی مطبوعات چاپی ، رسانه های دیداری و شنیداری ، سایت های انترنیتی ، رسانه های گروهی و اجتماعی و مکاره های وعظ و تبلیغ و اعلام و رکلام ... بیشتر آت آشغال هاست که باد میشود؛ گهگاه بذل توجه به اینکه «بنگر که کی میگوید!» هم سودمند و بلکه ضروری است.
بدین فحوا باید تصریح کرد که محمد فتح الله گولن آدم عادی و اَلَکی نیست و حتی به جرئت میتوان گفت که در مقیاس جوامع اسلامی از زمره نوادر میتواند به حساب آید.
در مورد این شخصیت عجیب و چندین بُعدی؛ حکایات و روایات بعضاً به شدت ضد و نقیض فراوان است مگر عمده منابع او را؛ واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات معتدل می شناسانند که اهل ترکیه است .
گولن در طول عمر خود مشغول تدریس نسخهای پیشرفته از اسلام با عنوان «اسلام آناتولیایی» مبتنی بر آموزههای یک عالم اسلامی متقدم تر به نام سعید نورسی بوده است.
در تفکر گولن که عمیقاً معتقد به مدارا و تسامح است؛ هرگونه تروریسم شدیداً محکوم است و او معتقد به گفتگوی بین ادیان الهی و پیروان کتابهای آسمانی است و خود او برای چنین گفتمانهایی با واتیکان و برخی مراکز مذهبی یهودی بارها پیشقدم شده است.
در فضای فکری ترکیه؛ گولن به عنوان شخصی محافظه کار و میانه رو و در عین حال مذهبی محسوب میشود. او از ایده حجاب برای زنان حمایت میکند و شاگردان و پیروان اناث او غالباً روسری به سر میکنند.
گولن از دهه ۷۰ میلادی با بهره وری از تمکن مالیشخصی اقدام به راه اندازی سرویسی برای «خدمت عمومی و آموزشی به همه مردم» کرد که سپس به تدریج افراد بسیار دیگری برای خدمت در این سرویس جذب شدند و در طی سالها با کمک مالی و پشتیبانی خود؛ بنیادی عظیم برای این تشکل فراهم نمودند.
امروزه این مجموعه بسیار بزرگ که به «جنبش گولن» معروف است، با همکاری کسان زیادی از مسلمانان دنیا - عمدتاً ترکیهای- اداره میشود. گمانه زنی در مورد تعداد افراد حاضر در این بنیاد بزرگ متفاوت است، اما از چند صد هزار تا ۴ میلیون نفر به عنوان همکاران این پروژه بزرگ بینالمللی ذکر شده است. افراد همکار در این بنیاد عمدتاً دانش آموزان، معلمان، تجار، روزنامه نگاران و افراد تحصیل کرده در زمینههای مختلف هستند.
جنبش گولن شامل مدارس، دانشگاهها، موسسههای حرفهای و کاری و حتی ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی است.
اینجانب که فرزندم شاگرد یکی از همین مکاتب بود؛ در مقام ولی؛ چندین بار به مکتب مذکور دعوت و در جریان مباحثات و تفاهمات جالب و جذاب با اولیای اداری و تدریسی آن قرار گرفته ام و باری هم ترجمه فارسی کتاب دوجلدی فتح الله گولن به نام «نور جاودان» برایم اهدا گردیده است.
در نگاه جهانی، جنبش گولن بیشتر در امر آموزش فعال است. در سال ۲۰۰۹ مجله معروف نیوزویک گزارش داد که افراد جنبش، مدارس بسیاری را در نقاط مختلف دنیا اداره میکنند که بیش از دو میلیون دانش آموز را تربیت کرده و بسیاری از آنها از بورس کامل تحصیلی نیز از سوی بنیاد گولن برخوردار شده اند.
تعداد مدارس گولن در داخل ترکیه ۳۰۰ مدرسه و در کل دنیا بیش از ۱۰۰۰ مدرسه تخمین زده میشود که در کشورهای مختلف در پنج قاره گسترده شده اند.
کیفیت آموزشی بالای این مدارس در نقاط مختلف دنیا موجب شده تا نه تنها ترک تبارها و مسلمانان بلکه افراد بومی کشورهای مختلف اعم از مسیحی یا پیروان ادیان دیگر (یا حتی افراد بی اعتقاد به خداوند) نسبت به ثبت نام فرزندان خود در این مدارس اقدام کنند.
تصور میشود که مدارس گولن به صورت غیر مستقیم با بهرهگیری از کیفیت آموزشی بالا، به تربیت نسلی پرداخته که تصویری معتدل از اسلام دارند و به عبارت دیگر شق مقابل با شیعه گری آخوند های ایرانی از یکطرف و وهابی گری و سلفی گری سعودی و همانند ها از سوی دیگر میباشد.
رابطه فتح الله گولن با جامعه جهانی و دنیای پیشرفته غرب؛ رابطه بسیار بلند نظرانه و سازنده بوده است که یکی از عوامل مهم در شکل گیری و گسترش تفکر میانه روی او و راهاندازی مؤفقانه مراکز آموزشی اش در سراسر جهان شده است.
در مورد حدود نفوذ و وجاهت سیاسی طرفداران گولن در ترکیه همین بس که بعضاً ادعا شده است ؛ دولت کنونی ترکیه کاملاً تحت نفوذ آنها قرار دارد. فتح الله گولن طی اختلافات که با حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان پیدا کرد؛ متهم به کودتا ها شده و ترکیه را ترک گفته است و در حال حاضر در پنسلوانیای امریکا اقامت دارد و قرار معلوم در سنین کهولت از بیماری هم رنج می برد.
اکنون یک چنین شخصیتی است که هشدار داده؛ فعالیتهای تروریستی که به نام اسلام انجام مییابند، مسلمانان را از دنیا بیگانه ساخته و سوءبرداشتها علیه اسلام را افزایش داده است. او تاکید کرده که ترور؛ هیچ پیوندی با دین ندارد.
آقای گولن در مقالهاش آورده که: «ما مسلمانان باید از پناه جستن به تیوری دسایس و توطیهها که مانع رویارویی ما با مشکلات و کاستیهای مان میشود، دست برداریم و به محاسبه خویش بپردازیم. میل به سوی استخبارات پنهانی که در میان ما لانه کردهاند، خشونت فزیکی، غفلت کردن نسبت به جوانان و تعلیم و تربیه نامتوازن فرزندان؛ در جامعه ما زمینه مساعدیاند برای فراهم آوری نیروی انسانی برای گروه های مستبد.»
روزنامه Le Monde طی معرفی محمد فتحالله گولن نوشته است: اقای گولن پس از افشای فساد مالی و اداری نزدیکان اردوغان و وزرایش، به بزرگترین مخالف اردوغان بدل شد.
متن کامل مقاله آقای گولن بدین گونه است:
معیار واقعی در ایمان، حساسیت در حفظ جان انسان است:
تاسف خویش را در برابر وحشتی که داعش و دیگر گروه های تروریستی مرتکب میشوند، با کلمات نمیتوانم بیان کنم. این گروههای دهشتافگن، ایدیولوژی منحرف و غیرانسانی خویش را در کسوت دین به اجرا در میآورند، که این، موجب اندوهگین شدن من و یک ونیم میلیارد مسلمان دنیا شده است.
ما بهعنوان مسلمانان، باید از یکسو دست در دست هم دهیم و جهان را از این بلای مُزمن نجات دهیم، و از دیگر سو چهره درخشان اسلام را از این لکه ننگ (ترور) پاک سازیم.
شما ممکن است با یک سلسله گفتارها و علایم، به گونه فرضی ادعای هویت کنید. مگر معیار در جدیت و صمیمیت این ادعا، صداقت در ارزشهای بنیادینِ هویتِ ادعا شده است. معیار در ایمان واقعی، نه شعار و قیافه، بلکه حساسیت به پرنسیبهایی چون حفظ و پاسداشت حیات انسانها و ارج نهادن به کرامت انسان است، ارزشی که اساس همه ادیان محسوب میشود.
ما مسلمانان باید «ایدیولوژی استبدادی» را که تروریستها در تلاش گسترش آن هستند، بیقید و شرط طرد کنیم و در مقابل آن ذهنیتی را تشویق کنیم که تنوع و گوناگونی را؛ غنامندی قلمداد میکند. به باور ما انسانیت، بر نژاد، ملیت و هویت دینی تقدم دارد و آنچه در این حملات وحشیانه زیان میبیند، «ذات معنوی» انسانیت است.
شهروندان فرانسوی که در پاریس کشته شدند، شهروندان مسلمان شیعی لبنانی که یک روز پیش از آن در بیروت کشته شدند، شهروندان مسلمان سنی که در عراق به دست تروریستان کشته شدند...، اولتر از همه، انسان هستند. تا زمانیکه با درد و رنج انسانهای داغدیده بدون در نظر داشت هویت نژادی و دینیشان، همدلی نکنیم، نمیتوان از پیشرفت تمدن سخن گفت.
مسلمانان باید از تیوری توطیه و دسیسه دست بردارند و به محاسبه خویش بپردازند!
ما مسلمانان باید از پناه جستن به تیوری دسایس و توطیهها که مانع رویارویی ما با مشکلات و کاستیهای مان میشود، دست برداریم و به محاسبه خویش بپردازیم. میل به سوی استخبارات پنهانی که در میان ما لانه کردهاند، خشونت فزیکی، غفلت کردن از جوانان، و تعلیم و تربیه نامتوازن؛ از عواملیاند که جامعه ما را برای فراهمآوری نیروی انسانی به گروههای مستبد زمینه مساعدی ساخته است. یعنی گروههای دهشتافگن، از این خلا برای جذب افراد به نفع خود استفاده کرده اند و میکنند.
ناکامی ما در برقراری حقوق و آزادیهای انسان ها، در ایجاد چوکات ذهنیتی که بتواند همه را در آغوش بکشد و در بر بگیرد، موجب آن شده که کسانی در حاشیه بمانند و آنانی که در حاشیه ماندند، دچار یاس و ناامیدی شدند و به دنبال دیگر چیزها به راه افتادند.
لعنت فرستادن به ترور کافی نیست!
حادثه دلخراش پاریس، یک بار دیگر به یادمان آورد که پیشوایان و دانشوران اسلام و جوامع مسلمان باید این حملات وحشیانه را رد و نکوهش کنند. ولی اینک کار به جایی رسیده که نفرین و نکوهش ترور؛ بسنده نیست.
در جوامع اسلامی؛ نهادهای دولتی، رهبران دینی و نهادهای مدنی و اجتماعی باید دست به دست هم دهند و در برابر تلاش تروریستان برای جلب و جذب جوانان، مبارزه جدی کنند. در این راستا باید پروژههایی را طرح و اجرایی کرد که عوامل افتادن جوانان به دست تروریستان را مد نظر گیرد و همه جامعه را زیر پوشش خویش قرار دهد.
ما باید افرادی که در خلا به سر میبرند را تثبیت کنیم، جلو متوسل شدنشان به مجراهای خطرناک را بگیریم، زیربنای مشوره دهی به خانوادهها و دیگر خدمات را مهیا سازیم. شهروندان باید در راستای محو تروریسم با دولتهای خود تعهد کنند، در برنامه های مبارزه با تروریسم سهم بگیرند و افکار و دیدگاههای خود را شریک سازند.
ما باید به جوانان مان بیاموزیم و امکان برایشان میسر سازیم تا دیدگاهها و نظریات شان را با راههای دموکراتیک بیان کنند. درج ارزشهای دموکراتیک در مفردات معارف و تدریس آن در صنوف پایینتر، در شکلگیری ساختار ذهنی سالم نسلهای آینده، اهمیت به سزایی دارد.
در فرایند تاریخی، این گونه فجایع که تروریست ها مرتکب میشوند واکنشهای شدیدی را به همراه داشته است. اما به علل و دلایل فراوان؛ ساز کردن شعارهای ضد اسلامی و ضد دینی، و رفتار سختگیرانه امنیتی دولتها در قبال عامه مسلمانان، زیانها را در پی دارد تا فواید را.
شهروندان مسلمان اروپا آرزوی زیستن در فضای صلح و آرامش را دارند. آنها باید با وجود شرایط ناگوار، با دولتهای شان روابط نزدیک برقرار کنند و در شکلگیری پالیسی همدیگرپذیری سهم بگیرند تا بتوانند وسیله یکپارچگی بهتر همکیشان خود با جامعه شوند.
ما مسلمانان باید رویکرد ما و دیدگاه ما از اسلام را، با توجه به شرایط عصر و در پرتو تفسیری که زمان عرضه داشته است، بازنگری و خود انتقادی کنیم. این به معنای دوری از سنت اسلامی نبوده، بلکه برعکس اگاه شدن از انحرافات احتمالی و رهایی یافتن از همچو انحرافات و دست یافتن به روح و معنای قرآن و سنت است.
تفسیرهای رادیکال دین را باید به حاشیه راند:
ما باید آن عده از تفسیرهای دین را که از منابع دینی ما منتزع و ابزاری برای اهداف دیگران ساخته شدهاند، به حاشیه برانیم. دانشمندان اسلامی، متفکران و روشنفکران، باید انسانها را با رویکردی واحد به منابع دینی تشویق کنند.
احکامی را که در عصرهای گذشته بر مبنای تشنج میان دین و سیاست صادر شدهاند، باید بازنگری کرد. اعتقاد به بعضی باورها، نباید حالت دگماتیزم به خود گیرد. احیای «آزادی عقیده» با در نظر داشت ارزشهای دین، ممکن و لازمی است.
بینشی که در گذشته باعث ایجاد رنسانس در جوامع اسلامی شد؛ در برابر افراطیت و تروریسم که دست به شدت عمل و خشونت میزنند، فقط رویکرد مقابله و مبارزه آزموده است .
این جنگ، جنگ بربریتها با تمدن انسانی است؛ نه جنگ تمدنها:
در پی حوادث تروریستی اخیر، با تاسف حلقاتی دست به کار شدند و تز «جنگ تمدنها» را شایعه پراگنی کردند. اینکه این حلقات چنین شایعات را بر مبنای یک پلان و پیشبینی پخش کردند یا بهعنوان راهحل، در این باره چیزی نمیتوان گفت.ولی این واقعیتی اشکار است که این شایعات، به معنای آب انداختن به آسیاب گروههای تروریستی است. به وضاحت میخواهم بگویم که:
جنگی که با آن مواجه هستیم، جنگ تمدنها نه، بلکه جنگ بربرها و وحشیها با تمدن انسانی است.
مسلمانان باید در حل مشکل تروریسم سهم فعال داشته باشند!
این مسوولیتهای ما مسلمانان است تا با وجود شرایط دشوار، در حل معضله تروریسم سهم داشته باشیم. اگر میخواهیم از حق و آزادی مسلمانان دفاع کنیم، و سهمی در تامین صلح و آرامش جهان داشته باشیم، باید با ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی در پی حل معضل تروریسم باشیم.
اگر ما بهعنوان افراد فضیلتمند، الگوی خوبی برای جامعه خویش باشیم، تفسیرهای افراطی منابع دینی را رد کنیم و به حاشیه برانیم، و ارزشهای دموکراتیک را در سنین پایین، به نسلهای نو مان بیاموزیم، در مبارزه در برابر تروریسم و ایدئولوژیهای استبدادی، پیروز بدر خواهیم آمد.
(نقد و نظر ما در مورد مفردات این متن را در آینده خواهید خواند)