فقیرمحمد ودان

مؤرخ:۱۷ سپتمبر ۲۰۱۶

به پیشواز بـزرگداشت از بیستمین سـالـروز حمـاسۀ شهـادت دوکتور نجیب الله رئیس جمهور

افغانستان و رهبر حزب وطن

 

راه و آرمانهای شهید دوکتور نجیب الله

قسمت پنجم

اهداف استراتیژیک ضد افغانی پاکستان:

دستیابی به عمق استراتیژیک، استفاده از ثروتهای طبیعی و بازار مصرفی افغانستان برای کالاهای بی کیفیت پاکستانی، دستیابی به راه های ترانزیت به بازارهای اسیای مرکزی از طریق افغانستان و مقابله علیه نفوذ و اعتبار هند در افغانستان، اهداف اساسی دراز مدت پاکستان را در رابطه به افغانستان تشکیل میدهند که برای دستیابی به این اهداف، نه تنها تحمیل خط نامنهاد دیورند را بمثابه سرحد رسمی بین افغانستان و پاکستان در نظر دارند بلکه فراتر از آن میخواهند یک حکومت دست نشاندۀ شان را در افغانستان تحمیل و به این ذریعه نفوذ خویش را تحت ساتر تشکیل کنفدراسیون پاکستان ـ افغانستان گسترش دهند. بیجهت نبود که گلبدین حکمتیار بمثابه شرورترین افزار دست داشتۀ آی. اس. آی پاکستان، به تاریخ ششم حوت 1366 (24 فبروری 1987) در برابر عده یی از دپلوماتهای و ژورنالستان خارجی مقیم اسلام آباد اظهار داشته بود که:"حکومت اسلامی در افغانستان تمام قیودات ویزه و پاسپورت را برای پاکستانی ها رفع خواهد کرد. سرحد بین پاکستان و افغانستان وجود نخواهد داشت. ما میخواهیم پاکستان و افغانستان را یک مملکت واحد بسازیم و اگر درین راه موانع موجود باشد میخواهیم کنفدراسیونی بین دو مملکت بوجود آید".

بنابر داشتن چنین اهدافی، نظامیان پاکستان با استفاده از ضد انسانی ترین روش ها و افزار اعم از تربیت، تجهیز، تمویل و صدور تروریست ها، فشارهای اقتصادی، سیاسی و دپلوماتیک به جنگ و خونریزی و کشتار، ویرانی و غارتِ هستی مادی و معنوی کشور ما، مبادرت نموده و با بکار برد افزاری چون "تنظیم های جهادی"، "طالب" و اینک "داعش" و همچنان شبکۀ وسیع نفوذی شان در دستگاه دولت افغانستان و تنظیم های جهادی، خواسته اند به اهداف ضد افغانی شان دست یابند و درین راه زمانی بمثابه دلال منافع امریکا روی امکانات مالی، تخنیکی و استخباراتی این ابرقدرت و متحدین آن و زمانی در معاملات استخباراتی مخفی، نیمه مخفی و علنی با روسیه و ایران عمل نموده و مینماید.

اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در رابطه به افغانستان:

رهبران رژیم آخوندی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از اهداف استراتژیک شان را در رابطه به کشورهای اسلامی ـ بخصوص کشورهای همجوار ـ "صدور انقلاب" شان را به این کشورها تعیین نمودند. در یکی از اسناد مدون "ستاد" سیاست سازان استراتژیک جمهوری اسلامی ایران که توسط شبکه های نفوذی نیروهای داخلی مخالف رژیم، افشا و در رسانه های گروهی به نشر رسیده؛ چنین آمده است:"حال که به یاری خداوند و فداکاری امت قهرمان امام پس از چند قرن بار دیگر حکومت عثناعشری در ایران به ظهور رسیده است، بنابر رهنمودهای رهبران عالیقدر تشیع وظیفۀ بس سنگین و خطیر بعهده داریم که آن صدور انقلاب است و این را باید بپذیریم که حکومت ما گذشته از حفظ استقلال کشور و حقوق ملت، یک حکومت مذهبی است و صدور انقلاب در رأس همه امور باید قرار گیرد. ... اما با توجه به وضع فعلی جهان و قانون های به اصطلاح بین المللی صدور مستقیم انقلاب غیر ممکن و شاید هم با خطرات ویرانگری همراه باشد. به همین خاطر ما طی سه جلسه با آرای قریب به اتفاق شرکت کنندگان و اعضای ستاد، یک برنامۀ پنجاه ساله را که شامل پنج برنامۀ ده ساله می باشد، طراحی نموده تا این انقلاب اسلامی را به همه کشورهای همسایه صادر و اسلام را یکپارچه نمائیم. ...

برنامۀ که ما برای صدور انقلاب طراحی نموده ایم برخلاف عقیدۀ بسیاری از ناظران بدون هیچگونه درد سر، خونریزی و یا واکنشی از طرف دولت های قدرتمند جهان به ثمر خواهد رسید. حتی هزینۀ که درین را مصرف خواهد شد بدون باردهی نخواهد بود". در سند مذکور اهدافی که می باید مورد حمله "بدون هیچگونه درد سر و خونریزی" قرار گیرند مشخص و جرئیات چگونگی این حمله نیز؛ چنین تعیین گردیده اند:"همسایگان سنی و وهابی ما عبارتند از ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان و تعداد کشورهای امیر نشین در حاشیۀ جنوبی خلیج فارس ... تسلط بر این کشورها یعنی تسلط بر نیم جهان". در سند مذکور در حالیکه "تشیع" پایۀ ایدولوژیک برای "صدور انقلاب" و "تسلط بر نیم جهان" خوانده می شود، جهت تعمیل دست یابی به هدف تعریف شده؛ توصیه گردیده که:"ما برای اجرای این برنامۀ پنجاه ساله ابتدأ باید با همه کشورهای همسایه یک دوستی و ارتباط و احترام متقابل برقرار نمائیم، زیرا ازپای درآوردن هزار دوست به اندازۀ یک دشمن درد سر ندارد".

بادرنظرداشت اهداف و شیوۀ فوق الذکر محیلانۀ "دوستی"، در سند مذکور توصیه میگردد که کادرهای سیاسی ـ بخصوص کادرهای سیاسی حاکم در قدرت ـ کادرهای فرهنگی و علمی، همچنان گردانندگان چرخ اقتصادی کشورهای مذکور یعنی سرمایه داران، "با استفاده از دوستان و تقدیم هدایای گرانبها" اجیر گردند و پروسۀ "تسلط" بوسیلۀ این اجیران و عده یی از ایرانیان "مامور" که تحت نام "مهاجر مخالف نظام" درین کشورها جابجا می شوند، عملی گردند. شهرهای بزرگ "باخرید املاک، خانه و اپارتمان و ایجاد شغل و امکانات زندگی برای همکیشان خود که در آن خانه ها سکنی دهند و جمعیت را بالا ببرند" و با "برقراری مراسم مذهبی و دایر نمودن مساجد و حسینیه ها" تحت کنترول قرار گیرند.

جمهوری اسلامی ایران با درک این مسئله که در کشورهای دارای شهروندان اکثراً سنی مذهب، تشیع بمثابه پایۀ ایدولوژیک «صدور انقلاب» کارایی مطلوب ندارد، طرح «حوزۀ تمدنی ما» را پیش کشیده است که عمدتاً اشتراکات فرهنگی را پایۀ نفوذ محیلانۀ شان قرار میدهند و برای تعمیل این طرح ساختارهای بخصوص ایجاد و بخاطر تبلیغ و ترویج و تاثیرات روانی درین زمینه نظریاتی را تدوین نموده اند. یکی از این نظریات، نظریۀ «قارۀ کهن» است که به زعم شان:"نظریۀ قارۀ کهن حوزۀ تمدنی ایران را در قالب یک قارۀ جدید مطرح میکند. ... قارۀ کهن از کوهستانات پامیر و کشمیر آغاز و تا مدیترانه ادامه می یابد و بیست کشور شامل آن قرار می گیرد". مطابق این نظریه "جایگاه ایران در قارۀ کهن مانند یونان در اروپا" تعیین اما برای "ایرانیان بخاطر پیشنۀ سترک و بزرگ شان و همچنان خلاقیت و نوآوری در عرصۀ اندیشه" حیثیت "پادشاهان آیندۀ این کهکشان" را درنظر می گیرند. افزون بر آن دستگاه های نفوذی و استخباراتی ایران جهت مساعد گردیدن هرچه بیشتر امکانات نفوذ خویش، برای کشورهای مورد هدف ـ از جمله افغانستان ـ حکومت فدرالی مرکز گریز را در حالی توصیه و تبلیغ و ترویج مینمایند که خود در داخل کشور شان، با چنین گرایشی بمثابه خیانت ملی برخورد نموده با نوک برچه پاسخ میدهند.

مواضع و اظهارات رهبران جمهوری اسلامی ایران مؤید این واقعیت است که هم "صدور انقلاب" و هم طرح "حوزۀ تمدنی ما" افزاری است برای نفوذ استیلاگرانه سیاسی و اقتصادی این کشور در جغرافیای مورد نظر. محسن رضایی که قومندانیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کاندید دورۀ دهم ریاست جمهوری ایران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه های خویش دارد، در اثر خویش تحت عنوان "ایران منطقه ای" که در سال 1384 از چاپ بیرون برآمده است، بر این اصل تأکید مینماید که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی مربوط به حیطۀ "حوزۀ تمدنی ایران" می باید به "اهمیت وافر" زبان فارسی بمثابه عنصر پیوند دهنده توجه شود نه صرفاً به "اسلام". موصوف بعد از توضیح ساحات شامل حوزۀ تمدنی مذکور؛ در زمینه چنین مینگارد:"... درین حوزۀ تمدنی، زبان فارسی اهمیت فراوان دارد، چرا که حوزۀ تمدنی ایرانی را به هم پیوند می زند". او در جای دیگر همین اثر تأکید مینماید که:"حوزۀ تمدنی ایران، صرفاً اسلامی و یا صرفاً ایرانی نیست؛ بلکه هر دو ظرفیت در منطقه وجود دارد". همچنان موصوف در "ششمین همایش بزرگ ملی تجارت و اقتصاد الکترونیکی" از موضع "دبیر تشخیص مصلحت نظام" سخنرانی نموده و تصریح نمود که:"ایران به دنبال تشکیل منطقۀ واحد سیاسی و اقتصادیست". خبری را که آژانس خبرسانی رسمی دولت ایران(ایرنا) از این سخنرانی و در رابطه به "منطقۀ واحد سیاسی و اقتصادی" مورد نظر ایران، به رسانه های گروهی ارسال نموده؛ بازهم میخوانیم:"ایرنا:محسن رضایی روز یکشنبه در ششمین همایش بزرگ ملی تجارت و اقتصاد الکترونیکی ... گفت: مطالعات نشان میدهد که اگر این واحد منطقه یی شکل نگیرد، از نظر توسعه، صلح و امنیت با مشکلات جدی مواجه خواهیم شد.

وی افزود: تجربه نشان داده است که ایران در داخل چنین مرزهایی نمیتواند رشد کند، از طرفی نمیتوانیم به مرزهای قبلی برگردیم و در شرایط کنونی جهان، نیازی به کشورگشایی هم نیست و جهانی شدن این امکان را فراهم کرده که کشورها با نفوذ خود به بازارهای بزرگتری دست یابند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه برای توسعۀ ایران به بازار 500 ملیون نفری نیاز داریم؛ افزود:باید گرایش منطقه یی را به گرایش بین المللی ترجیح دهیم... رضایی تأکید کرد که با منطقه یی شدن علاوه بر سود اقتصادی، امنیت سیاسی نیز خواهیم داشت".

در مورد اعتبار سند استراتیژیک پنجاه سالۀ جمهوری اسلامی ایران مبنی بر "صدور انقلاب"، که توسط اپوسیون سیاسی آن کشور افشأ گردیده، میتوانستیم شک نمائیم؛ اگر حقایق عملکرد دولت و بخصوص اقدامات و شیوه های نفوذی شبکه های استخباراتی ایران در افغانستان، صحت نقطه به نقطۀ آن را تائید نمی نمود. زیرا با توجه به اهداف توضیح شدۀ استراتیژیک جمهوری اسلامی و دقت به پروسۀ نفوذ آن طی سالهای اخیر در افغانستان، این حقیقت به وضاحت تائید میگردد که این همسایۀ مسلمان کشور ما با سؤاستفاده از وضعیت بحرانی افغانستان ـ که خود نقش برجسته در شکلگیری و ادامه آن دارد ـ قدم به قدم و گام به گام مطابق استراتیژی تدوین شدۀ خویش مبنی بر "صدور انقلاب" هم بر پایه "تشیع" و هم بر بنیاد "حوزۀ تمدنی ما" و "زبان فارسی" و هم دادن رشوه و استخدام اجیران خویش در عرصه های سیاسی، فرهنگی، تبلیغاتی ـ روانی و اقتصادی محیلا نۀ و مؤفقانه عمل نموده و مینماید. دولت ایران از یک طرف روابط خود را با دولت افغانستان ظاهراً دوستانه نشان میدهد، از طرف دیگر دستگاه های استخباراتی آن کشور ریزرف های شریک در دولت افغانستان را بمثابه اپوزسیون سیاسی دولت استقامت میدهد و در عین حال به تربیت نظامی، تجهیز و تمویل برخی از گروه های طالبان و صدور شان به افغانستان نیز مبادرت می ورزد و در نهایت این شبکۀ ظاهراً متضاد را در استقامت واحد اهداف استراتیژیک و منافع خویش بکار میبرد.

ایجاد این همه افزار فوق الذکر و بکارگیری آنان در استقامت حفظ و تداوم بحران، از یکطرف به هدف تدارک زمینه های تعمیق و گسترش نفوذ استیلاگرانه و ممانعت از یک افغانستان باثبات و انکشاف یافته است و از طرف دیگر کوششی است تا امکانات عبور پاپیلین های نفت و گاز آسیای میانه از طریق افغانستان به جنوب آسیا و بحر هند را مانع گردد، زیرا رهبران ایران خود کوشش دارند تا کشور شان به این امتیاز دست یابد.

جمهوری اسلامی ایران اکنون یکجا با فدراتیف روسیه بمثابه شریک استراتژیک، سیاست های افغانی شان را در تفاهم و همکاری با همدیگر انتظام میبخشند.

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت ششم