شكست اخلاقى بزرگترين امپراطورى جهان

لاطايلات تازه رييس جمهور امريكا
ياوه مى گويم عقلم زايل است !

اقاى بايدن بر تاكيد بر اين موضوع كه :
" به خاطر خروج از افغانستان که مورد انتقاد قرار گرفته است، عذرخواهی نخواهد کرد. ”

در واقع بجرم خود اعتراف مينمايد .
مسؤليت حقوقى و اخلاقى امريكا در قبال تراژيدى افغانستان از كفر ابليس معروفتر است و اراهه دلايل در زمينه خرما بردن به بغداد مى باشد .
بعد از بزرگترين افتضاح و شرمسارى دولت و عظيم ترين خيانت به افغانستان ، اين هذيان گوى بينظير تاريخ باز هم بر زخم خونين مردم مظلوم نمك مى پاشد و با بى ازرمى تكرار مينمايد كه :
" اگر فکر می‌کنید کسی می‌تواند افغانستان را تحت یک دولت واحد متحد کند، دست خود را بلند کنید؟ ، این کشور «مستعد وحدت»
بجواب اين دشمن سرافگنده تاريخ حطاب دو سال قبل خود را تكرار و با دوستان عزيز شريك مينمايم .

مخاطب من اقاى جوبايدن   است :
( نقد تفكر قيم مابانه و استعمارى )
مطبوعات بين المللى از اخرين ارشادات اين اقا در مورد افغانستان چنين نقل كرده اند:
- "!من کاملاً مخالف مفکورۀ ملت سازی در افغانستان بودم. تنها کاری که بایست انجام بدهیم رسیدگی به تروریزم در آن منطقه است .

- " در جریان سفرهایش به افغانستان دريافته است هیچ امکان متحد ساختن این کشور (افغانستان) وجود ندارد، هیچ امکان این وجود ندارد که افغانستان به کشور یک‌پارچه مبدل شود. "

اظهارات قبلى اقاى جوبايدن در مورد افغانستان و برخورد با افغانان ، گوياى اين حقيقت است كه :

از اولين سفر بحيث سناتور و در سفر هاى بعدى منحيث معاون رئيس جمهور در اظهار نظر او سفاهت و سخافت فراوان ديده شده است كه داستان هاى انرا ميتوانيم در كتابهاى خاطرات اقايان ، داكتر خليل زاد و داكتر سپنتا مطالعه نماييم  . چنانچه او با ذكر اين مطلب به اقاى كرزى كه :

" پاكستان چهل بار مهمتر براى ما است ، با عصبانيت ميز نان شب را ترك مينمايد و بارى  حرفهاى  زشت و خلاف حرف ديپلوماتيك به اقاى قانونى ،  سفير خليل زاد ، چنانچه در كتاب خود مينويسد ، مجبور ميگردد ، بخاطر " ترميم " اقدام نمايد .
از انجاهيكه ياوه گويى جز عادت  اين اقا است  ، در رابطه لاطايلات  اخير او كه بر طبق كود مدنى افغانستان " تصرف فضولى " پنداشته ميشود ،  بر مبناى حكمت نهفته در اندرز بزرگان ما ، خاموشى به او ، بهترين جواب است :
پس جواب او سكوت است و سكون
هست با ابله سخن گفتن جنون
اما بنابر سخن وخشورانه حضرت سعدى كه :
بوقت ضرورت ان به كه در سخن كوشى !
با نهايت ايجاز توجه مخاطب خود به اين موارد معطوف ميدارم :
- بياد داشته باشيد كه :
ملت سازى در هركشور پروسه داخلى ان ملت است . انديشه ساختن دولت و ملت در ساير كشور در اساس از فكر استعمارى و ديد حقارت انگيز به كشور ها و مردمانى " جهان سومى " ناشى ميگردد .
البته عامل بيرونى در تمام كشور ها و منجمله افغانستان ميتواند در پروسه ملت و دولت سازى  نقش موثر ايفا نمايد .
از جانب ديگر شما و دولت متبوع شما را كى دعوت نموده كه بياييد و براى ما " ملت " بسازيد ؟
تعاريف متعدد و متفاوت از " ملت " وجود دارد و  اين نظر اقاى جوبايدن متكى بر كدام " تيورى " است ، مجهول ميباشد .
اجماع نظر دانشمندان بر سرزمين مشترك ( وطن مشترك ) ، تاريخ مشترك ، خاطرات تاريخى مشترك ، دين مشترك و فرهنگ مشترك در بيان افاده ملت وجود دارد كه بر مبناى ان وطن مشترك ما دردرازناى تاريخ و قرنها و حتى هزار ها سال قبل از كشف امريكا بنامهاى اريانا ، خراسان و افغانستان كنونى مهد و معرف تمدنهاى بزرگ بوده است .
هرگاه ملت را به مفهوم مدرن و وستفالى ان در نظر بگيريم ، در افغانستان قريب به صد سال قبل و با انفاذ اولين قانون اساسى  و ايجاد دولت ملى اغاز يافته است و متاسفانه دولت متبوع  شماازين  پروسه مترقى استقبال نكرده است ، نه تنها به نداى دولت مدرن و ملى امانى  بخاطر برسميت شناختن و كمك ، كه توسط ازاديخواه بزرگ محمد ولى خان دروازى به جانب امريكا رسانيده شد ، پاسخ مثبت داده نشد كه در مراجعات بعدى زمانيكه شاه سابق افغانستان قانون اساسى ( دهه مشروطيت ) را كه مفاد و مندرجات اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاقهاى جهانى در ان بازتاب گسترده و دقيق داشت ، با مقامات امريكايى مطرح مينمايد با برخورد سرد انان مواجه ميگردد ( سفر شاه سابق در دهه شصت در زمان زمامدارى جان اف كنيدى ، كه تفصيل ان در كتاب خاطرات سيد قاسم رشتيا ذكر گرديده است )  .
در بيشتر از هجده سال اخير و گذاشتن خشت كج در بن ، به عوض دولت مقتدر ملى قانون محور ، شركت سهامى جهادى - طالبى مسلط و كليپتوكراسى حاكم گرديده است كه افزون بر عامل منفى و ناكام عوامل داخلى ، تقصير جانب امريكا و منجمله شخص اقاى جوبايدن در هشت ساليكه سمت معاون رئيس جمهور را عهده داربود ، در دفاع از اقليت منفور تيكه داران " جهاد " و " قوم " فروشان كليپتوكرات ، از كفر ابليس معروفتر است و همين حكومت دو سره " وحدت ملى " و عامل افتراق ملى نسخه منحط وزير خارجه تيم شان ميباشد .
در يك تريبون عادلانه بين المللى از نام مردم به عزا نشسته افغانستان ميتوان از اقاى جوبايدن سوال نمود :
عامل اساسى تخريب و انفجار يك جامعه جنگ اين برگه خونين و سياه تاريخ بشر ميباشد ، چگونه و بر اساس كدام وجدان انسانى ميتوانيد از نقش دولت متبوع تان در اغاز اين جنگ و مدتها قبل از ورود قواى نظامى اتحاد شورى انكار نماييد ؟
تراژيدى خونبار افغانستان معلول و محصول مداخله و تجاوز خارجى است و درين بيشتر از چهاردهه و از اغاز و تاكنون ايالات متحده امريكا يكى از عوامل ان ميباشد .
درين بيشتر از هجده سال از اثر سياست هاى كجدار ومريز امريكا ، جنگ اعلام ناشده پاكستان  ( كشور دلخواه شما ) تداوم يافته و  ريشه تروريسم را در انكشور ( هارورد تروريستان جهان )  ابيارى وبه قيمت تباهى و بخاك و خون كشيدن  مردم مظلوم ما ، شاخ برى در افغانستان انجام و دوام دارد .
افغانستان نه تنها قربانى و نطع جنگ سرد است ، بل يكى از بزرگترين قربانيان كشمكش هاى جيوپولوتيك جهانى و دور جديد " بازيهاى بزرگ " ميباشد .
اكنون كه بر اساس منافع ملى امريكا و مصالح جيوپولوتيك انكشور ، سازشها و كرنشها بخاطر تدام سيطره در قلب اسيا انجام ميابد ، سخنان توهين أميز و انهم بخاطر اهداف پوپوليستى و انتخاباتى ، فقط از :
شكست اخلاقى اقايان حكايه مينمايد كه :
مسوليت اخلاقى كشورشان در قبال تراژيدى خونبار ما اظهر من الشمس است ! ! !
" تفرقه بينداز و حكومت كن " و تيورى هاى طراز استعمارى كه :
كشور هاى " جهان سومى " را فاقد استعداد گذار بشاهراه ترقى قلمداد كردن ، ديگر مردود ميباشند .
البته انچه به ادرس اقاى جوبايدن گفته شد ، به هيچوجه به مفهوم خاك انداختن به نقش منفى خود ما در تخريب كشور ما  ، دولت و وحدت ملى افغانستان نميباشد ، بايد در يك اسيب شناسى دقيق ، صادقانه به ناكامى خود اعتراف و با توسل به عقلانيت سياسى و بدور از شعاردادن و تكيه به شعور ، راه نجات را تشخيص و بخاطر ان تلاش نماييم .
پاشنه اشيل افغانستان فقدان دولت ملى مقتدر قانون محور و عدالت گستر ميباشد ، دستيابى به اين مأمول فقط در برابرى و برادرى واقعى تحقق حقوق شهروندى و با چنگ زدن بوحدت واقعى ملى اقوام با هم برادر و برابر افغانستان ميسر خواهد بود .

با حرمت