سیر تاریخی کارزار ضد ترقی از زمان استرداد استقلال تا حال

امتداد تاریخی برخی کارزارهای ضد ترقی و خلاف منافع ملی در افغانستان سر از زمان استرداد استقلال کشور بر می اورد زیرا ان حادثه بزرگ در تاریخ امپراطوری بریتانیای کبیر از کم نظیری های دوران بوده است .

تلاش برای بر اندازی دولت امانی و ایجاد حاکمیت فاقد جوهر دولتداری در زعامت یک‌چهره بیسواد ، نا اگاه از رمز و راز سیاست های قدرتهای بزرگ وقت محصول برپایی اشوب بزرگ هدایت شده از هند برتانوی بود که تا حال وابستگان فکری یا استخباراتی انگلیس از ان‌جانبداری میکنند و به تخت نشینی اورا موهبت الهی جا میزنند برخی اورا ولی زمان میگویند و عده ای هم سمبول قیادت تباری اش میخوانند . بیچاره حبیب الله کلکانی مرد ساده دهاتی که با دزدی و راهزنی امرار معیشت میکرد نه فهمی از اسلام داشت و نه از ترکیب تباری کشور بوی میبرد ، نه ولی مادر زاد بود و نه ریاضت کش چله خانه های صوفیانه . استعداد لیدرشپ تباری را هم نداشت بدست اشوبگران سیاست باز وسیله شد تا اورا وسیله براندازی سازند و در مدت کم از صحنه اش برانند .

به همین منوال دو اندیشه تباه کن یکی قدرت غیر متمرکز و دیگری تقسیم افغانستان به وابستگی های تباری و سمتی تا نام بردن از گزینه تجزیه کشور ( خوشبختانه این هردو اندیشه در قفس فضای مجازی گیر مانده جولانگاه عملی ندارد ) هم ریشه در تاریخ صد سال گذشته میرساند انوقتیکه گروهی از مخالفین شوروی سازی اسیای میانه رود امو را عبور کرده به صفحات شمال جاگزین شدند .

در مقاله پروفیسور داکتر الکساندر کنیازیف زیر عنوان " قدرتهای بزرگ و مسئله تباری در افغانستان " ثبت شده در کتاب ( رازهای سر به مهر تاریخ دپلماسی افغانستان در نیمه نخست سده بیستم ) ترجمه محترم عزیز ارینفر در مورد چنین تحقیق صورت گرفته است : " اوخر سالهای دهه ۲۰ و آغاز دهه سی سده بیستم عدم تمرکز قدرت ، افغانستان را در استانه فروپاشی قرار داد . برای نمونه ، اندیشه ایجاد دولتی مستقل در شمال افغانستان با مرز در امتداد خط هندوکش برهبری امیر پیشین بخارا پدید امد ، در پیاده ساختن این‌اندیشه امیدهای بزرگی به سرکرده باسماچی های ازبیک - ابراهیم بیگ‌لقی ، گریزی از اسیای میانه بسته بودند . ابراهیم بیگ فراخوان هایی هم به ازبیکها و هم بدیگر مهاجرین امده از اسیای میانه و نیز باشندگان افغانستان داست -- پشتونها را برانید و کشوررا ازاد سازید ! این ماجراجویی ابراهیم بیگ ، منجر به تشدید تنش های تازه میان ازبیکها و هزاره ها در سمت شمال کشور شد "( ص ۲۱ ) .

بدون ارتکاب اشتباه درین‌مورد پذیرفتنی است که تسلسل هردو اندیشه به امیر عالم خان‌امیر فراری بخارا که امید به جنگ و گریزهای ابراهیم بیگ بسته بود پیوند میرساند .

زنده ساختن ایده های وارداتی باسماچی های فرار ی از انطرف دریای امو زیر نام حل مسئله تباری و گزینه تجزیه همانطوریکه صد سال قبل اثر گذار نبود و مردم به ان دست رد زدند حالا هم در سیاستگری جایی در نمی یابد زیرا کهنه و پوسیده شده غیر ملی و وارداتی است .