بحران بی ثباتی درافغانستان، واستفادۀ ایران و پاکستان ازخاک وآب افغانستان

افغانستان پس از کودتای۷ ثور۵۷ بدینسو با بحران بی ثباتی وفقدان امنیت دست وگریبان گردید وبا تجاوز شوروی برافغانستان، تقریباً پنج میلیون مردم کشور مجبور به مهاجرت به ایران وپاکستان شدند. این آواره گان برای حفظ حیات خود وخانواده خویش مجبور بودند تن به شاقه ترین کار ها بدهند و برخورد خشونت بار مامورین امنیتی کشورهای میزبان را تحمل کنند و برای ادامه حیات نیروی خود را در بدل مزد ناچیز دراختیار صاحبان کار بگذارند. وبسا از پروژه های ساختمانی وعمرانی درکشورهای ایران وپاکستان ، ثمره کار و سهم فعال مهاجران افغانستان اند. درعین حال ادارات استخبارات واطلاعاتی کشورهای همسایه از میان مهاجران افغان ،اشخاص وعناصرفرصت طلب وقدرت خواه را به نام رهبر وسرکرده های قومی ومذهبی مورد حمایت خود قرار دادند وآنها را علیه منافع افغانستان به خدمت گرفتند . این عناصر که بنام رهبران هفت گانه وهشت گانه مشهور اند، امروز برای مردم وجامعه ما شناخته شده اند، وهریک ازاین دوکشور، اجنت های سر سپرده فراوانی در افغانستان دارند، که منافع افغانستان را فدای منافع ایران و پاکستان مینمایند بدون آنکه باکی ازتاریخ وملت خود داشته باشند.

ایران درمنطقه درمقایسه با پاکستان کشورتاریخی ونیرومندی است، وهنوزفکر امپرتوری عهد صفوی از یادش نرفته است. اقتدار این کشور در دوران صفویه ونادرشاه افشارثبت تاریخ است . واین هم ثبت تاریخ است که اولین مردمی که اقتدار ۲۳۰ ساله صفویه را مضمحل واستقلال خود را بدست آوردند افغانان قندهار بودند. وهمچنان اولین ملتی که بعد از مرگ نادرافشار دست به تشکیل دولت مستقل زد، بازهم افغانهای قندهار بودند. به عبارت دیگر،با مرگ نادرافشار بدست سران نظامی اش درسال ۱۷۴۷، سران مقتدر نظامی اش، هریک برقسمتی از امپراتوری بزرگش دست یافتند. مردم افغانستان تحت زعامت احمدخان ابدالی نیز در قندهار اساس دولت مستقلی را گذاشتند (اکتوبر۱۷۴۷).

از آن ببعد هرزمانی که افغانستان دچارجنگ وبی ثباتی شده است، دولت های ایران ازاین بی ثباتی وبحران به نفع خوداستفاده کرده اند.

دولت قاجاری ایران ازوجود شهزاده محمود برادر شاه زمان که به ایران پناه برده بود،برضد زمانشاه استفاده نمود ودرسال ۱۷۹۸ هنګامی که زمانشاه به قصد حمله برهند به لاهور رسیده بودُبرخراسان حمله نمود وسران هواخواه دولت زمانشاه را ګوشمالی دادو به تهران برگشت ویک سال بعد دوباره هنگامی که زمانشاه بقصد دهلی تا لاهور رسیده بود برخراسان حمله کردومشهد را غارت نمود.شاه زمان با مطلع شدن ازموضوع بسرعت خود را به هرات رساند و درهرات مطلع گردید که شاه قاجار دوباره به تهران بازگشته است.اما صدراعظم بی درایت زمانشاه رحمت الله خان نامه ای به حاجى ابراهيم صدراعظم فارس فرستاده و نوشته بود: « اگر حکمران ايران از حمايت شهزاده محمود دست بکشد و اطمينان بدهد که به متصرفات افغانستان حمله نخواهد کرد تا زمانشاه بتواند بدرستى نقشه اش را در کشور هندوستان تعقيب کند، زمانشاه تمام ايالت را تا چند ميلى هرات رها خواهد کرد تا به تصرف شاه ايران درآيد.»( فرهنگ ، ج ١، ص ١٩۲) بدينسان خراسان به تصرف ايران در آمد(۱۷۹۹)، درحالى که زمانشاه به فتح هند نايل نشد.

در قرن ۱۹ دولت ایران ۳ بار بقصد تصرف هرات حمله نمود ودر هر۳ بار نتوانست هرات رااز چنگ افغانها خارج نماید. بار اول در ۱۸۱۷ برهرات حمله نمود ‌که از طرف وزیرفتح خان به عقب رانده شد. باردوم‌ در سال ۱۸۳۷ بود که سال آغاز بازی بزرګ میان روس وانګلیس درآسیای میانه وجنوب غربی است واین بار هم ایران موفق به اشغال هرات نګردید، بارسوم درسال ۱۸۵۷ برهرات حمله نمود و لی مجددا با تهدید انگلیس روبرو‌ شد واز هرات عقب کشیدو معاهده ای را با انګلیس در پاریس امضاء نمود که مطابق فصل ششم آن معاهده دولت فارس متعهد شد در اختلافات میان ایران وافغانستان انگلیس حکمیت کند. از این تاریخ ببعد دولت قاجاری فارس توجه خود را به سيستان معطوف نمود و توسط حکمران بيرجند اميرعلم خان خزیمه، برخی از رؤساى محلی را چه از راه تطميع و چه از طريق تخويف متمايل به ايران ساخت.

پس از مرگ امیر دوست محمد خان در هرات درجون ۱۸۶۳ ،هرج ومرجی که برسرتصرف تاج وتخت کابل میان امیر شیرعلیخان وبرادرانش رونما گردید ، پنج سال را در برگرفت تا امیر شیرعلی خان برکابل مسلط شود(۱۸۶۸). ایران ازاین هرج ومرج داخلی به نفع خود استفاده کرد.و طی سالهای۱۸۶۶ و۱۸۶۷ قشونهای خود را از کرمان وقاینات، به سیستان سوق داد و آن ایالت را تا قلعه نادعلی وقلعه فتح اشغال نمود. وقتی امیر شیرعلیخان، برای تصرف سیستان از چنگ ایران،آماده شد وایران را به جنگ تهدید کرد. انگلیس برطبق معاهده پاریس پای حکمیت پیش گذاشت و جنرال گولدسمید بحیث حکم وارد سیستان شد وسیستان را بدوبخش تقسیم کرد: یک بخش را بنام سیستان اصلی نامیده به ایران داد وبخش دیگررا بنام سیستان فرعی به افغانستان واگذارکرد(۱۸۷۲).

این حکمیت شدیداً مورد اعتراض دولت افغانستان قرارگرفت وامیرشرعلی خان آن را رد نمود ولی دولت ایران بدون معطلی این حکمیت را پذیرفت. انگلیسها ازمیرشیرعلی خان دعوت کردند تا درکنفرانس سمله درهند اشتراک نمایدولی امیر بعوض خودصدراعظم خودسیدنورمحمدشاه را فرستاد. سیدنورمحمدشاه اعتراض امیرافغانستان را بحکومت هندبرتانوی رسانید وپیشنهادات دولت خود را مطرح ساخت، انگلیس پیشنهادات او را نپذیرفتند ودرعوض پیشنهادات خود را مبنی برقبولی نمایندگان سیاسی انگلیس درشهرهای کابل وقندهار وهرات ومزارشریف مطرح ساختند که از طرف صدراعظم افغانستان ردگردید و بعد از آن ناراضی به کابل برگشت.بعد ها انگلیسها برای جلب رضایت امیرشیرعلی خان مبلغ پنجهز روپیه وپانزده هزار تفنگ با مهمات آن به امیر پیشنهادکردند، ولی امیرشیرعلیخان آنرا نپذیرفت و از اینجا مناسبات امیربا انگلیسها روبه خرابی نهاد تا آنجا که بقول داکتر بلیو، مخالفت امیر بر سر مسالۀ حکمیت سیستان با انگلیس سبب جنگ دوم افغان وانگلیسی گردید.

جریان امر بعداً نشان داد که ایالت سیستان برای همیشه به دو قسمت باقی بماند وایران از آب رودخانه هیرمند رسماً مستحق شناخته شود. گولدسمید در پایان رأی حکمیت خود این جمله را علاوه کرده بود که" باید صریحاً دانست که به هیچگونه کار وپروژه ای بدوطرف رودخانه هیرمند مبادرت نشود که مقدار آب را از اندازۀ احتیاج طرف مقابل تقلیل دهد" وبا همین جمله ایران را از آب رودخانۀ هیلمند طوری مستحق شناخت که اثرات سوء این جمله درست تا یکصد سال بعد هنوز هم از بین نرفته است. از آن تاریخ ببعد ایران گاه وبیگاه برسرحقابه خود با افغانستان به مشاجره ومذاکره پرداخته است. این مشاجرات ومذکرات یک صد سال طول کشید تا به معاهده ماه مارچ ۱۹۷۳ انجامید.

براساس این معاهده حقابه ايران عبارت از:۲۲ مترمکعب آب در ثانیه براساس راپورکمیسیون بیطرف دلتای هیرمند جمع ۴ مترمکعب آب درثانیه بنام «حسن نیت» است که مجموعاً ۲۶ مترمکعب میگردد(ماده سوم معاهده). اما ایران هرگز به حقابه خود از رودخانه هلمند اکتفا نکرده وپیوسته سعی کرده تا از طرق کشیدن نهرهای جدید از رودخانه مشترک ویا بزرگ ساختن انهار قدیمه و نصب واترپمپ های متعدد مقدار بیشتر آب را ببرد وشاکی هم باشد.

سلطان محمود محمودی، رییس تنظیم انرژی و آب، رفتار ایران را خلاف معاهدات سیاسی بین دو کشور دانسته می گوید:" ‏ایران به حق قانونی خویش و فادار نمانده است، در آن معاهده مشخص شده بود که ایران (۲۶ مترمکعب در ثانیه) خودرا تنها می تواند از سه نقطه، از آب ‏استفاده کند، ولی برخلاف قرار داد، این کشور در حال حاضر از ۳۰ تا۴۰ نقطهء دیگر به صورت غیر قانونی از منابع ‏آبی افغانستان استفاده می کند.”‏ (گران افغانستان۱۰/۳/۲۰۱۱‎ ‎)

یکی از علل کمبود آب درسیستان ایران، انتقال آب ذخایر چاه نیمه های زابل به خارج از جغرافیای سیستان یعنی به شهرزاهدان است که خلاف روح ‏معاهده تقسيم آب هلمند ميان ايران وافغانستان است. ولی دولت ‏ايران از حقابه ای که به مردم سیستان تعلق دارد وباید مردم بومی از آن مستفید گردند ، آب ذخیره شده در چاه نیمه های زابل را به استان دیگری انتقال می دهد و در بدل قیمت به مردم زاهدان مرکز بلوچستان توزیع میکند.

[ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی،درگزارش مورخ ۸/۵/۱۳۹۶ خبرمیدهد که ایران طرح کشیدن دومین لولۀ آب از رودخانه هلمند را تا شهرزاهدان روی دست دارد و این اقدام سبب شکایت ساکنان سیستان نیز شده است. رضا جهان تیغی [ اهل سیستان]میگوید : تمام این آب باید در دریاچه پخش شود تا از گرد و خاک موجود در منطقه کاسته شود. نباید آب زابل را به زاهدان انتقال داد زیرا خود زابل دچار کمبود آب است. ]

بگزارش صدای امریکا:معروف مسیر، رئیس حوزۀ دریای کابل در وزارت انرژی و آب افغانستان، در مصاحبه با صدای امریکا گفت که بر اساس معاهدۀ دریای هلمند با ایران، حکومت افغانستان "۲۶ متر مکعب آب در ثانیه به ایران" تعهد کرده است که سالانه حدود ۸۰۰ میلیون متر مکعب آب می شود. به گفتۀ این مقام افغان در چندین دهه جنگ در افغانستان، به دلیل مدیریت نشدن آب افغانستان، سالانه بین ۲.۵ تا سه میلیارد مترمکعب آب دریای هلمند، به ایران سرازیر می‌شد. آقای مسیر همچنان گفت که با در نظر داشت تغییرات اقلیمی که در حال حاضر بیش از ۵۰ در صد زراعت افغانستان را متاثر کرده است، حال حکومت این کشور تلاش می کند تا از طریق پروژه های احداث بند های آب و آبرسانی که هزینۀ آن حد اقل به بیش از ۱۰ میلیارد دالر می رسد، حوزه های آبی خود را مدیریت کند،اما نه به قیمت حق کشور های همسایه. (اول اگست۲۰۱۸)

اگر کمی بر مصاحبه آقای مسیر تأمل کنیم در می یابیم که ایران بجای ۸۰۰ میلیون مترمکعب آب حقابه درسال از رودخانه هلمند، دونیم تا سه میلیارد مترمکعب آب برده است که این رقم سه چند استحقاق ایران بشمار می آید. بنابرین درمدت ۴۶ سال بعد ازامضای معاهده آب هلمندُ ایران مقدار۹۲ میلیاردمترمکعب آب اضافه تر از استحقاق خود از رودخانه هلمند برده است. واگرقیمت هرمتر مکعب آب را به همان نرخی که ایران به کشورهای کویت وامارات عربی میفروشد، فی مترمکعب یک دالر محاسبه کنیم، ایران ۹۲ میلیارد دالر از بابت آب بده کارافغانستان است.

با آنکه ایران از مدرک آبهای اضافه بردگی مقروض افغانستان پنداشته میشود اما دولت مردان ایران به حاکمان افغانستان دستور میدهندکه هرچه زود تر دروازه های بند کجکی را برای رسیدن آب به سیستان باز کنند واگرمیگویند آب در بند کم است به کارشناسان ایرانی اجازه بدهند تا مقدار آب را دربندکجکی اندازه کنند .تحلیل گران این نوع گفتار دولت مردان ایران را خلاف عرف دپلوماتیک ارزیابی کردند.

بقول صاحب نظران مناقشه‌های سرحدی بخصوص آب‌های جاری میان دو کشور، تنها از طریق گفت‌وگو و مذاکره قابل حل است. استفاده از ابزارهای دیگر از جمله حمایت از گروه‌های مخالف مسلح برای پیشبرد هدف‌های سیاسی و اقتصادی کارساز نیست و تنها تنش را در منطقه بیشتر می‌کند.

پایان۱۰ /۶/ ۲۰۲۳