محترم نعیم سلیمی
گل همینجاست ،همینجا برقص!
۱۴۰۲-۰۸-۰۸
ماه ثور در تقویم سیاسی افغانستان یکی از جنجال بر انگیز ترین ماه هایی است که در بستر آن تراژیدی های هولناک و دگرگونی های مهلک در تاریخ و زندگی سیاسی کشور ما اتفاق افتاده که با فرا نگرفتن درس های عبرت انگیز درست از آنها روشنفکران سطحی گرا ،کوتاه اندیش افغانستان با برخورد های احساساتی گذشته های ما را احضار نموده و آینده وطن را سرکوب می نمایند؛درین ماه ،دوگانگی های غیر متعارف هفت ثوری ها و هشت ثوری ها با تفاوت یک روز و چندین سال که هر دو از آبخور جنگ سرد سرچشمه می گرفتند و همچنان منتقدین این هر دو به جان هم افتاده ، یکدیگر را در قسمت آغاز بدبختی های موجود که در واقعیت نتیجه مداخلات و تهاجمات یک جنگ تمام و عیار نیابتی بین الامپریالیستی در نیم قرن گذشته میباشد واصلا خود مقدرات و سرنوشت خود را در وقوع رویداد ها در دست نداشتند ، با قیل و قال آفت ادراک ، تاریخ خونین وطن را با استدلال های خون آلود ، مورد شستشو قرار می دهند که هیچگونه استنتاج مطلوبی را برای آینده کشور در قبال ندارد .
اگر به کتاب ها و آثار فراوانی که اکنون در مورد چگونگی شکل گیری مجموع انکشافات، تغییرات و دگرگونی های واقعی علل تراژیدی های گذشته و حال وطن در بستر تراکم تدریجی کمی انباشت آنهادر دور نمای تبادلات کیفی آتیه به رشته تحریر آمده مراجعه شود به سادگی با یک قضاوت بالنسبه بیطرفانه ، واقعبینانه و صادقانه ، میتوان دریافت که مدت ها قبل از کودتا هفت ثور ( به گمان برخی ها قیام مسلحانه هفت ثور ) ، طی چندین دهه متواتر دردوران جنگ سرد ، از جانب واشنگتن و تهران با پیشکش نمودن رشوه سیاسی دو بیلیون دالری ، بالای افغانستان فشار وارد گردید تا نفوذ سیاسی روسیه شوروی وقت را در افغانستان دردوران زعامت سردار محمد داود ازمیان برداشته و جای آن را پر نمایندکه در بیشترین حد آن چنین آرمانی برای آنها به تحقق پیوست. البته در صورت دلچسپی خوانندگان گرامی جهت تدقیق هر چه بیشتر درین زمینه ، برخی منابع مرتبط به این موضوع را در پایان این جستار در پاورقی های متمّم ، ضمیمه می سازم .
مشکل بزرگ این دسته فکری که در بالا به آن اشاره گردید در آن نهفته است که آگاهی آنها از تاریخ و رویداد های تاریخی بر مبنای یک بینش گسترده علمی استوار نبوده و حوادث و رویداد ها را در تاریخ با توسل به دگماتیسم خشک بطور مقطعی ، مجرد و بدون ارتباط زنجیری آنها به پیش زمینه ها و سایر رویداد های دخیل در زمینه ، مورد بررسی قرار می دهند که هم خود را در گمراهه تاریخ قرار داده و هم اسباب آشفتگی فکری را در میان مردم بو جود می آورند که از یک بینش کاذب ایدئولوژیک بورژوازی آب می خورد .
برای روشن شدن بهتر موضوع یک مثالی را از تاریخ جنگ جهانی اول می آورم که خیلی هم جالب بوده و با بحث مورد نظر ما همخوانی دارد :
« صد سال قبل ، بتاریخ 28 جون ، دو شلیک مرمی آرامش بعد از ظهر آفتابی را در سارایووSarajevo بر هم زد. آن شلیک ها در اروپا پیچید و صلح را در سراسر جهان نابود
ساخت . عموما چنین گفته می شود که ترور ولیعهد سلطنت اتریش جنگ جهانی اول را بو جود آورد ، اما این عمل بیشتر در گتگوری یک تصادف تاریخی قرار می گیرد که شاید اتفاق می افتاد و یا هم چنین نمی شد . اگر نشان تروریست به خطا می رفت و Franz Ferdinand زنده می ماند ، در آنصورت آیا جنگ بوقوع نمی پیوست؟
درست است که منشا فوری جنگ از تصامیم اتخاذ شده از جانب دولتمردان و جنرال ها به دنبال ترور Archduke Ferdinand توسط Gavrilo Princip ، جریان پیدا نمود ، اما علت های واقعی جنگ را نباید در حوزه تصادفات تاریخی ، بلکه بایدطوریکه هگل برای ما می آموزد بر مبنای بنیاد مستحکم نیازمندی تاریخی که می تواند تمام انواع این تصادفات را بازتاب دهد، جستجو نمود .
در واقعیت ترور Ferdinand علت نبوده ، بلکه صرفا زمینه ساز کتالیست درگیری یک کشتار بزرگ بود . این ترور شراره یی بوده که ذخیره انباری را که دهه های قبل از سال 1914 آماده گردیده بود منفلق ساخت ...» ( جنگ جهانی اول – یک تحلیل مارکسیستی از کشتار بزرگ ، مولف : آلن وود ، 2 جون 2019 ، نشریه در دفاع از مارکسیسم )
بلی خواننده گرامی ؛ همانگونه که ترور شاهزاده اتریشی ذخیره انباشت انبار باروت دهه های قبل از سال 1914 را که در نتیجه بحران های دیپلوماسی بین الا مپریالیستی قدرت های بزرگ در اروپا از عمق به سطح بیرون آمده بود منفلق نمود ، ترور میر اکبر خیبر نظریه پرداز و یک تن از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در 28 حمل 1357 که به دنبال خود تظاهرات و راه پیمایی 15 هزار نفری در آخرین روز های همان ماه برای تشییع جنازه وی و همچنان دستگیری و زندانی شدن عده از رهبران حزب را در قبال داشت و تا هنوز هم علل و اسباب مرگ وی در هاله از ابهام قرار دارد و همچنان رویداد هفت ثور و ترور سردار محمد داود رئیس جمهور آنزمان کشور بدست عاملین کودتا نیز علتی برای دگرگونی های ویرانگر نیم قرن گذشته وطن نبوده ، بلکه زمینه ساز کاتالیست های تصادفی را برای کشتار بزرگ مردم ما تشکیل می داد که باید مصیبت شناسی علیتی اسباب آن ها را در رقابت های قدرت های بزرگ جهانی در دوران جنگ سرد ، جستجو نمود .
درس ها و نتیجه گیری از رویداد ها :
*یکی از نکات مهمی را که در بالا یاد آور گردید این بود که در حد زیادی جریانها و گرایشات فکری سطحی نگری روشنفکری افغانستان در عوض اینکه گذشته ها را به منظور نقد سالم احضار و از آن درس های مفید و سودمندی را برای آینده های وطن جستجو نمایند ، برعکس هنوز هم خود را در خواب های خرگوشی گذشته ها محبوس و محصور می سازند و از غلاف فکری ایدئولوژیک خود بیرون نمی آیند .
درینجا نقل قولی از کارل مارکس بجا می افتد که با چنین حالتی همخوانی دارد : « یونانی ها ، کودکی تاریخی بشریت اند ؛ انسان نمی تواند بار دیگر به کودکی باز گردد ، [ بلکه ] می تواند از سادگی کودک لذت ببرد و حقیقت آن دوره را در سطحی برتر باز تولید کند. »
بلی ! ما نیز دیگر نمیتوانیم کجروی های سیاسی ناشی از شیرخوارگی در سیاست را دوباره در افغانستان به تجربه بگیریم ، معلم اندیشه ما که بازهم همانا خود اندیشه است، باید خود را مجددا تربیت و پرورش دهد و بینش تشخیص دهنده خود را نسبت به آنچه که علت ها و اسباب اند، نه زمینه های تصادفی که بنابر نیازمندی های عینی و واقعی با اشکال متفاوت آن در تاریخ تبارز می یابند ، صیقل داده و مصیبت شناسی نمایند .
مثلا در مورد حادثه درگذشت میراکبرخیبر ، احتمال اینکه تروریست و قاتل بنابر دلایل غیر مترقبه حدوثی موفق به اجرا پلانش نمی گردید، آیا ممکن بود آنچه را که بعدا اتفاق افتاد جلوگیری شود؛ به نظر این قلم چنین احتمالی بعید به نظر می رسید ، زیرا انبارانفجاری قبلا انباشته شده بود و امکان آن وجود داشت تا شراره دیگری آنرا انفجاردهد، و یا مثلا آنگونه که ماموریت سید محمد گلاب زوی را در آستانه کودتا که در کتابش بنام " افغانستان در قرن بیستم " از آن یاد نموده مد نظر بگیریم ، به گفته خودش او توانست پیام حفیظ الله امین را تا ساعت یک همان شب ششم ثور مبنی بر دستور آغاز کودتا به همه قطعات و واحد های هوایی و زمینی برساند. تصور کنید که بنابر هر دلیل غیر مترقبه دیگری اگر این ماموریت به سر نمی رسید، بازهم آیا ممکن بود که از وقوع تراژیدی در دراز مدت جلوگیری شود ؟
*انسان ها تاریخ را می سازند ، اما نه آنگونه که به میل و اختیار آنها باشد. ما می توانیم از تاریخ درس بگیریم و تا حد توان این درس ها را غرض جلوگیری از تکرار مجدد آنها در اختیار نسل های بعدی قرار دهیم ، ولی نمی توانیم بالای تاریخ دیکته و فرمان صادر نمائیم .
هیراکلیتوس ، فیلسوف یونان باستان قبل از دوران سقراط که برخی ها وی را هیرقلیطوس می نامند کلام مشهوری درین زمینه دارد که مصداق آنچه گفته آمد میباشد: " جنگ پدر و پادشاه کل است ، برخی را به مانند خدایان ایجاد نموده و برخی را هم انسان ها ، برخی را برده و غلام می سازد و عده را آزاده."
بلی! در جریان مبارزه طبقاتی ، بعضا دگرگونی های اجتماعی تغییرات انقلابی ساختاری جوامع را از برده داری تا کنون با خود به همراه دارد و باری هم نابودی همه شیرازه نظام اجتماعی . به همین لحاظ هیراکلیتوس قانون خارق العاده دیالکتیکی نفی در نفی را کشف نمود که حسب آن مفاهیم و داده های اجتماعی در جریان تکامل به ضد خود مبدل می گردند ، درست به همین لحاظ ممکن است تا در فرجام و خاکستر جنگ و ویرانی توام با تراژیدی و کشتار بزرگ در کشور ما ، اشباح سرگردان انقلاب اجتماعی آتیه سر بیرون کند که باید برای آن خود و دیگران را آماده بسازیم .
*در یک تحلیل نهایی"ضرورت تا زمانیکه به ادراک نرسد ، نابینا ست . " تأکید روی این مطلب در تاریخ سیاسی یک قرن گذشته افغانستان و بخصوص نیمه دوم آن برای جامعه روشنفکری ما حایز اهمیت بسزایی است ، ما نیازمندی ها برای تغییرات را برای جامعه در گذشته ها در لابلای مرامنامه ها ، پروگرام ها و خط مشی های جستجو نموده ایم ، ولی بنابر عدم ایجاد و برقراری پل ارتباطی دارای ریشه های عمیق اجتماعی با توده ها ی مردم در شرایط افغانستان ، کماکان این نیازمندی ها کور و نابینا باقی مانده و ازادراک و بصیرت پختگی سیاسی برخوردار نبوده اند. هگل فیلسوف بزرگ ایدیالیستی آلمان در قرن 18 در قسمت اول کتابش زیر عنوان « دایره المعارف علوم فلسفی : منطق » این مطلب را به وجه احسن آن بیان میدارد : پروسه شکل گیری برای یک نیازمندی با موجودیت اوضاع و احوال پراکنده که ظاهرا با یکدیگر مرتبط نبوده و یک دیگر را متاثر نمی سازند آغاز میگردد . هگل این اوضاع و احوال را " واقعیت فوری و آنی " می نامد که در جریان تحولات بعدی از هم می پاشند و با فروپاشی آن ( نفی در نفی ) ، یک واقعیت تازه ظهور نموده و به جریان می افتد و در نتیجه آن محتوای جدیدی عرض اندام می نماید که از لحاظ شکلی مضاعف میباشد ، در یک حالت این جریان از یک محتوای فاکت نهایی تحقق یافته برخوردار می گردد و بار دیگر به مثابه محتوا ( مضمون ) پراکنده ظاهر می شود که هر دو حالت در جریان فوق الذکر مثبت به نظر می رسد ، ولی با این تفاوت که محتوا اخیرالذکر به نیستی ( هیچ بودن ) مواجه شده و بنابر آن به یک عامل نفی کننده خودی مبدل می گردد و جای فاکت و یا حقیقت نهایی قبلی را پر مینماید و دقیقا درست به همین دلیل است که هگل پروسه شکل گیری ضرورت را کور و نابینا می نامد و برای اینکه یک نیازمندی به تحقق بپیوندد ، بایستی به بینش ادراکی درست ، دست یابد . بطور مثال به نظر این قلم اگر قرار باشد پروسه نیازمندی و ضرورت دستیابی به صلح عادلانه را در افغانستان مورد بحث قرار دهیم ، لازم است تا بینش واضح و روشنی از استراتیژی صلح برای مردم افغانستان ، منطقه و جهان برای ایجاد یک اجماع عمومی پیشکش گردد و تمامی اوضاع و احوال پیرامون این مساله را چه در رابطه با کشور های همسایه ، منطقه و دنیا بشکل درست و منطقی آن گره بزند ، ورنه آنچه را به شیوه نادرست آن به ظاهر متحد ین ، ولی اشغالگران افغانستان ( ایالات متحده امریکا و ناتو ) و سایر قدرت های بزرگ امپریالیستی و دولت پو شالی در پیشرفت به ظاهر نهایی پروسه صلح تا حالا بدست آورده اند از هم پاشیده و به بن بست مواجه می گردد و بهای آنرا بازهم مانند گذشته مردم رنجدیده ما می پردازد .
آنچه را که در فوق مرور نمودید ، اگر بتوانم طی یک جمله اختتامیه متمّم به نتیجه گیری خلاصه نمایم این خواهد بود که : هفت ثوری ها و هشت ثوری ها را به حال خودشان رها کنید ، زیرا که مردگان مردند ، گذشتند و رفتند ، گل همینجا- ست ، همینجا برقص !
پایان
***
برای مرور و مطالعه بیشتر موضوعات مرتبط ، مقالات و آثار آتی را دنبال نمائید :
1- کشتار امید : مداخلات نظامی ایالات متحده آمریکا و سی آی ای از زمان جنگ جهانی دوم ، چپتر/ افغانستان ؛ 1979 – 1992 : جهاد آمریکا ، مولف ویلیام بلوم ؛
2- [ کتاب ] جنگ جهانی اول – یک تحلیل مارکسیستی از کشتار بزرگ ، چپتر ترور در SRAJEVO ، نشریه در دفاع از مارکسیسم ، مولف الن وود ، 2 جون 2019 ؛
3- نجات و یا اسارت ؟ / نشریه چاپی پورتال افغانستان آزاد – آزاد افغانستان ، نعیم سلیمی 17 فبروری 2020 ؛
4- تانک ها به دستور اسلم وطنجار بسوی کاخ ریاست جمهوری حرکت کردند ، وحید پیکان ، بی بی سی ، 26 اپریل 2018 ؛
5- میر اکبر خیبر ، نظریه پرداز سوسیالیست ؛ چهلمین سالگرد کودتای ثور ، جمال الدین موسوی ، بی بی سی 17 اپریل 2018 ؛
6- تروری که کودتای 7 ثور را به دنبال داشت ، شبکه اطلاع رسانی افغانستان ، 7/2/1398 ؛