محترم نعیم سلیمی

زمینه های تاریخی پیدایش ملت

۱۴۰۲-۰۸-۱۱

نگارش این مقال ازآنجهت حایز اهمیت است که بسا برداشت های نادرست واکثراعامیانه توام باقصه گویی هادررابطه با ملت ، ملیت ، قوم ، مردم و غیره درنزد روشنفکران افغانی اعم از چپ و راست ایجاد گردیده که عدم درک درست از آن سبب شکل گیری گمراهه های فکری درمیان همه اقشار روشنفکری و بخصوص جوانان ما می گردد.

هر چندی که این جستارخالی از کمی ها وکاستی ها نخواهد بود ، ولی فکر میکنم که اقدام به تحریر آن دست اندرکاران تحقیق و ریسرج را درین زمینه حداقل یک چراغ رهنمای باشد تادر آینده وضاحت بیشتر به این مساله بیاندازند!

مساله ملت وملیت هادر طول تاریخ که خود یک وسیله سرکوب دیگر ملت هاویااقلیت های ملی بوده، از همان تولد نظام سرمایه داری تاکنون موضوع مرکزی را در اندیشه های مترقی اشغال نموده است:

«دو مانعه بزرگ دربرابرترقی انسانی وجود داشته، یکی آن ملکیت[خصوصی بروسایل تولید] و دیگرآن ملت – دولت میباشد . در حالیکه نیمه اول این سوال یا مانعه بطورکافی روشن است ؛ ولی قسمت دوم این مانعه هنوز از توجه لازم برخوردارنگردیده است. »( مقدمه قسمت اول مساله ملی در تاریخ ، پراگراف دوم سطرهای1–5، اثر الن وود و تدگرنت مورخ 25 فبروری 2000 ، مجله در دفاع از مارکسیسم).

ما در شرایط کنونی بطور واضح چگونگی عملکرد این ادعا را با بالاگرفتن احساسات ناسیونالیستی وشبه فاشیستی  در ایالات متحده امریکا، اروپا و سایرمناطق جهان با پاشیدن زهربدبینی وانزجار در میان مردم علی الرغم تلاش های بیهوده ریفورمیستی ازجانب دموکراسی های لیبرال،در زندگی روزمره تجربه می کنیم. 

در سیستم بحرانزا سرمایه داری، مساله ملی صرفا به کشور های قبلی مستعمره محدود نشده بلکه حتی خود کشور های سرمایه داری راکه گویا در آن مساله ملی درگذشته قسما حل گردیده بود نیزمتاثر میسازد.بطور مثال در بلجیم به حیث یکی از کشور های پیشرفته سرمایه داری تشنج میان والون ها ( Walloons) که ساکنین اصلی جنوب و جنوب شرق بلجیم میباشند ودر جوارفرانسه قرار دارند و فلامیش ها ( Flemish) که ساکنین هالیندی زبان در شمال بلجیم راتشکیل میدهند برخورد ها وتشنجات در وقفه های مختلف آن جریان داشته که سوال تجزیه این کشوررابه میان می‌آورد.

در قبرس ضدیت های ملی میان یونانی ها و ترک ها و تشنجات سرحدی میان یونان و ترکیه هرگاهی اروپا را به بسوی نزدیکی یک جنگ تمام و عیارمی کشاند. 

در ایالات متحده امریکا معضل تبعیض نژادی بر علیه سیاه پوستان و مردم اسپانیایی زبان خط قرمز را تشکیل میدهد.در جرمنی، فرانسه و سایر کشور های جهان ما شاهد تبعیض نژادی و حملات برعلیه مهاجرین میباشیم .در انگلستان که سرمایه داری بیشتر از هر کشور دیگری درآن سابقه دارد ، مساله ملی نی تنها تا هنوزحل وفصل نگردیده است ، بلکه حتی در ایرلیند شمالی ، والس(Wales) و سکاتلیند هنوز در دستور روز قراردارد.

جالب این است که درایتالیا بعد از گذشت صد ها سال،لیگ اتحاد شمال ، مطالبات ارتجاعی رابرای بازگشت به گذشته جهت تجزیه ایتالیا بر مبنای حق خود ارادیت برای شمال زیرنام پادانیامطرح میسازد. 

« دراروپای غربی عصرمرحله تشکیل ملت های سرمایه داری به استثنای مبارزات مردم هالیند برای کسب استقلال،تعین سرنوشت کشورهای دیگری چون آیسلیند ، انگستان ، با انقلاب کبیر فرانسه آغاز گردید و اساسا بطور تخمینی یکصد سال بعد با ایجاد امپراتوری آلمان ، به اتمام رسید .» ( لیون تروتسکی ، تاریخ انقلاب روسیه ، ص 889).

هر چند عقیده عامیانه در افغانستان و بسا کشور های دیگر جهان بر آن است که آیده دولت ملت و یا دولت ملی را یک امر طبیعی دانسته و آنرا به ریشه های خونی در روح و روان انسانها ارتباط می دهند ، اما حقیقت مسلم این است که ملت و دولت های ملی یک پدیده ومخلوق باالنسبه جدید و مدرن که در ظرف 200 سال گذشته بوجود آمده است ، میباشد .یکی از استثنائات تاریخی طوریکه در فوق به آن اشاره گردید نمونه مثال کشور هالیند بود که انقلاب سرمایه داری در آنجا در قرن شانزدهم در یک مبارزه آزادی‌خواهانه بر علیه اسپانیا راه اندازی گردید و همچنان در مثال انگلستان به مثابه یک کشور شاهی جزیره گونه رشد و تکامل سرمایه داری در آن پیشتر از سایر کشور های سرمایه داری ، از قرن14به بعد تحقق پذیرفت . قبل برین رویداد ها از ملت ها خبری نبود ، ولی تاریخ از موجودیت قبایل ، دولتهای شهری یا به عباره دیگر دولتها و شهر ها و امپراتوری ها در گذشته های دور، گواهی میدهد .

از لحاظ علمی ارایه ریفرنس و اشاره به قبایل و سایر ساختار های که از آنها نام بردیم به عنوان ملت کار درستی نیست. 

غلط معمول طوریکه در بالا نیز قسما به آن اشاره شد این است که گویا ملت و یا ملت ها همیشه وجود داشته اند و در آینده نیز  وجود خواهند داشت.چنین برخوردی به موضوع از لحاظ تاریخی و مراحل اولیه رشد و تکامل جوامع انسانی بکلی کار درستی نیست .امرمسلم این است که ملت و یا دولتهای ملی یک پدیده اجتماعی وتاریخی بوده که به مرور زمان ایجاد و تکوین یافته و در آینده تاریخ بشر نیز شاید دیگر وجود خارجی خویش ر ا از دست بدهد.به عباره دیگر اگر کمی دقیق تر صحبت بکنیم دولت – ملت مایحصل نظام سرمایه داری  است. چنین ساختاری از جانب نظام های سرمایه داری به خاطر نیازمندی برای ایجاد " مارکیت ملی" متمرکز بوجود آمد .به عباره دیگر این پدیده به خاطر متلاشی ساختن محدودیت های محلی جهت از بین بردن جمع آوری مالیات جداگانه منطقوی و محلی، حق العبور دروازه های محلی ، سیستم های جداگانه پولی و از میان برداشتن سیستم های بغرنج اوزان و اندازه گیری های محلی، ظهور نمود که در ذیل به آنها روشنی انداخته می شود.

رابرت هیلبرونر چگونگی این محدودیت ها را  دررابطه با  توضیح مشکلات و دشواری های یک تاجر آلمانی در حدود سالهای 1550با چنین الفاظ زیبایی بیان میدارد :

« اندریس رییف یک تاجرریشدار با یک بالاپوش پشمی به خانه اش در در بیدن ( Baden ) برمیگردد؛ او برای خانمش مینویسد که وی از 30 مارکیت و یا بازار دیدن بعمل آورد که از ناحیه زخم و سوزش زین اسب مشکلات دارد؛ او حتی بیشترهر از چیزی از فرصت ها و زمان هایی شکایت دارد که تقریبا در  هر ده مایل برای پرداخت تعرفه های گمرکی توقف داده شده و 31 جریمه و تکتانه را میان بیزل و کولوگن میپردازد.سخن درینجا به پایان نمی رسد .هر محله یی را که وی از آن بازدید میکند دارای پول مروج خودش بوده و دارای مقررات ، لوایح و قوانین مخصوص بخودش میباشد .تنها در محلات اطراف بیدن 112 واحد های متفاوت اندازه گیری ، 92 اندازه گیری متفاوت اربعه برای حبوبات و 123 نوع اندازه گیری جداگانه برای مایعات، 63 تابرای مشروبات و80اوزان جد اگانه پوند برای اوزان ، موجود میباشند .»( رابرت هیلبرونر ، فیلسوف های جهانی ، چاپ انگلیسی ، ص 22 ).

وقتیکه این یادداشت های هیلبرونر را می خواندم ، متوجه شدم که ما همین اکنون سیستم مغلق و سرگیچه کننده اوزانی چون"من"و"سیر" و آنهم اندازه های متفاوت چنین اوزان را میان کابل، بلخ و فاریاب وغیره ... داریم و حتی تا هنوز در مورد اندازه گیری های متفاوت ما از معیار های اندازه گیری عقب مانده چون " گز"،  "چتن" و غیره  در نقاط مختلف افغانستان استفاده میکنیم.این بیانگرآن است که ما تا هنوز در قرن21 نتوانسته ایم تا یک سیستم واحد و متمرکزستاندرد را در زمینه به خاطر ایجاد درک مشترک همگانی در میان اقوام قبایل مختلف افغانستان در رابطه با موضوع ایجاد کنیم.به عباره دیگر حالت کنونی ما  شباهت به همان حالت موجود در قرن 15 را که در جرمنی مسلط بود ، دارد و ما  با آنهم بطور مصنوعی در قالب الفاظ از مقوله های ملت ، وحدت ملی ، توافق ملی ، کانگره ملی و غیر حرف می زنیم .چنین مفاهیمی را نمیتوان درقالب افاده های ادبی و یا بیان اشعار زیبای منظوم ایجاد و خلق نمائیم ، بلکه آنها خود در طی یک دوران تکاملی بطور تدریجی ایجاد میشوند.

می‌خواهم مطلبی را درین راستا که نزدیکی و شباهت بیش از حدی را در یک بعددیگری اززند گی کشور ما همین اکنون درقرن 21 دارد و آن عبارت است چگونگی تامین خدمات پستی در افغانستان است برای شما نقل کنم .

روزنامه هشتم صبح طی یکی از نوشته هایش به قلم محترم حسن کریمی بتاریخ 18 جوزای 1396 مطلبی را زیر عنوان " سرگردانی های یک پستچی در شهر بی آدرس" بدست نشر سپرد که استخراج نکات اساسی آن  درین رابطه خالی از دلچسپی نیست : 

«محمد رحیم یک بوجی بزرگ پر از مکتوب و نامه راپشت بایسکلش بسته است.او قرار است یک پاکت را که از کشور آلمان فرستاده شده به مقصدش برساند .روی پاکت چنین نوشته شده است :« نصیر احمد ، سرک 5 سیلو .» او گفت « این نامه سرگردان میکند ، چون آدرسش دقیق معلوم نیست .اول میروم سرک 5 سیلو از دکانداری پرسان میکنم کسی را بنام نصیراحمد میشناسد و یا خیر.دکاندار ازمن سوال خواهد کردکه او چه کاره است. فقط می گویم یک نامه از جرمنی برایش آمده است .این آدرس واین قسمتش به انگلیسی نوشته شده که نمی فهمم...»

شما تصور کنید که محمد رحیم و سایرپستچی هادرافغانستان و آنهم در پایتخت - کابل درین شهر بی آدرس چه رنجی را با خود حمل میکنند.

محمد رحیم 52 سال دارد و مدت 8 سال است که مکتوب و نامه های مناطق ناحیه دوازدهم ، منطقه سیلو و کارته مامورین شهرکابل را هر صبح ساعت 8 تا سه و نیم عصرتوزیع میکند. او یک بایسکل کهنه دارد و یک بیک سیاه رنگ که داخلش کتابچه کلان رسیدنامه ها و مکتوب هاست که برشاخه ی بایسکلش آویزان کرده 

است .در قسمتی ازین نوشته به نقل از محمد رحیم آمده است « مزدم کم و کارم زیاد میباشد (شش هزار افغانی). وزارت مخابرات یک بایسکل را داده واز مصارفش هم خبر ندارد .نه از تایرش خبر دارد و نه از تیوبش ....، یک روز وقتی نامه ها را توزیع میکردم بایسکل پنچر شد، یک روپیه درجیبم نداشتم ، پیش هربایسکل ساززاری کردم ،  بدون پیسه پنچری نگرفتند ....»

جالب اینجاست که ظاهرا خدمات پستی در افغانستان از زمان امیر شیر علی خان آغاز گردید و نخستین تکت پستی با کله شیر بود که چاپ شد و در زمان حبیب الله وامانالله شاهان اسبق افغانی به اصطلاح  پیشرفت  کرد ، ولی بنابر اظهارات احمد وحید رییس افعان پست  « شهر کابل به این بزرگی اش 85 پستچی دارد و این تشکیل از زمان داکتر نجیب الله مانده است. متاسفانه هیگونه تزئیدی ایجاد نشده ، این تشکیل بر ای  نفوس آنوقت کابل در نظر گرفته شده بود .....»

این داستان سوزش حمل بوجی نامه ها بر سرزین بایسکل به مراتب دردناکتر تراز زین اسب آن تاجر المانی است که ما تا هنوز نتوانسته ایم یک سیستم واحد متمرکز مخابراتی سریع را در قرن 21 ایجاد کنیم.

در نمونه خاطرات زندگی آن تاجر آلمانی که درقبل از آن تذکار بعمل آمد دیدیم که چگونه ساختار اقتصادی آلمان منحیث یک کشور اروپایی درآنوقت در قرون15و 16از یک وضع آشفته ، اسفناک ،  پاشیده و نا متمرکز برخوردار بود .

حال  به زمینه های کلی تاریخی آشاره خواهیم نمود که چگونه برداشتن و اضمحلال این شیوه آشفته اقتصادی محلی گرایی و امحای آن از صفحه تاریخ میدان  را برای ظهور ملت مساعد نمود :

یکجا سازی نیروهای مولده در یک دولت ملی یک رسالت بزرگ و مترقی نظام سرمایه داری بود و آن چطور. چنین انقلاب ویا عملیه امحا و براندازی در مراحل بعدی قرون وسطی در جریان  زوال فیودالیزم وظهور سرمایه داری ، شهر ها که به آهستگی نمایان میشدند رونماگردید. پادشاهان قرون وسطی برای پیشبرد جنگها و لشکر کشی های شان به پول ضرورت داشتند ، بنا آنها ناگزیر بودند تا بر طبقه نوظهوری از تاجران ، سوداگران و بانکدارانی چون فوگر ها (  Fuggers) سلسله از فامیل بانکداران جرمنی و مدیچی ها ( Medicies) فامیلی از بانکداران ایتالوی تکیه زنند . مگر هنوز هم لحظه ظهور اقتصاد مارکیت فراهم نشده بود . پیدایش و ظهور عوامل فوق صرفا تازه در مراحل آغازین و نطفوی رشد سرمایه داری قرار داشتند . هنوز پیمانه تولیدات بیشترتربه محلات متکی بوده و به مارکیت های محلی عرضه میشد .

در فرانسه مراحل آغازین تشکل ملی در نتیجه صد ها سال جنگ  با انگلستان شکل گرفتند ، مگر با وصف همه آنچه گفته آمد هنوز این جدل ها و مبارزات دارای یکنوع خصوصیات فیودالی و سلطنتی بودند تا اینکه دارای کرکتر واقعی ملی .

عساکری که درین جنگ ها میجنگیدند بیشتر از ملاکان و لارد های محلی خویش بیعت میکردند تا اینکه از پادشاه فرانسه اطاعت کنند . نکته جالب و قابل دقت درینمورد این بود که در آنزمان در فرانسه سربازان مذکور با وصف داشتن قلمرو عمومی و زبان مشترک خویشتن را به حساب تعلقات مناطقی که  درآنها  زندگی می کردند صدا میزدند. مثلا آنها یکدیگر را بریتن ها (Bretons ) ، بورگاندین ها ( Burgundians ) کسکانیز ها ( Gascognes) خطاب میکردند .عین همین حالت فعلا در کشور ما جریان دارد .انسانها در افغانستان بیشتر یکدیگر را کابلی ، مزاری ، میمنگی ، خوستی و یا حتی در داخل یک ولایت و ولسوالی براساس قریه ایکه در آنجا زندگی میکنند صدا میزنند. مثلا ما تنها در داخل ولایت فاریاب افراد را بر اساس اینکه قیصاری ، الماری ، تگاوی هستند  و غیره خطاب میکنیم ، این بدان معنی است که نتوانسته ایم تا یک اقتصاد مارکیت مشترک وواحد را بر مبنای تمرکز نیروها مولده در یک مناسبات تولیدی مشخص ایجاد کنیم.حتی اگر ما  برای یک لحظه اطراف ، ولسوالی ها ، علاقداری ها را فراموش کنیم و برگردیم به شهر هایی که ما در آن زندگی میکنیم،هنوز هم از اثرمندی این محل گرایی بیرون نشده ایم . مثلا اگر شما در خانه مهمان داشته باشید و بر ای اعضای فامیل وظیفه دهید تا مواد لازم را برای غذای چاشت آماده کنند ، شما برای فرزندتان می گویید ، فرزندم برو بیرون و یک کیلو گوشت گوسفند را از قصابی هراتی و یا سه قرص نان را از نانوایی ازبکی در کوچه پهلوی ما خریداری کن و بخانه بیاور.غالب اوقات شما به لوحه سردکان توجه نمیکنید و حتی بسیاری از دکانها لوحه مناسب و درستی را که مواد آنها را به معرفی بگیرد ندارند .

طوریکه قبلا  تذکار بعمل آمد ، پروسه ایجاد ملت و ملت سازی در کشور های اروپایی یک امر تدریجی بود .این جریان  در عین حالیکه تدریجی بود ، یک پروسه زایمان توام با درد ها و مشقات نیز بوده است .

این پروسه موازی با ظهور کاپیتالیسم ، اقتصاد پولی ( سیستم های بانکی ) و پیدایش تدریجی مارکیت و یا مارکیت های ملی ویا بطور مشخص با پیدایش تجارت پشم در انگلیند در آخرین مراحل  قرون وسطی ، صورت گرفت .

من در صفحات پیشین  یاد آور شدم که با زوال فیودالیزم و ظهور نظام های شاهی مطلقه به منظور نیازمندی های خاصی که داشتند ، جریان معاملات دادو ستد کالا ها را تشویق نمودند . رابرت هیلبرونر بازهم درین رابطه  مینویسد :

« در گام نخست ظهور تدریجی بخش ها و یاقسمت های سیاسی ملی تبارزنمودند.

زیر حملات کوبنده جنگهای دهقانی و تصرفات پادشاهان ، موجودیت پراگنده و منزوی اولیه فیودالیزم جایش را به سلطنت های مرکزی خالی نمود ، و  یکجابا آن رشد و پرورش روحیه ملی بوجود آمد و این به نوبه خود به معنی تشویق و ترغیب خاندان سلطنتی به صنایع دلخواه و مورد ذوق آنها چون خریدو فروش مفروشات و انکشاف صنعت کشتی سازی ناوگان های جنگی یکجا با صنایع اقماری مربوط به آنها، به مشاهده رسید .مقررات و لوایح بیحدو حصر که اشخاصی چون اندریس رییف و تجارهمتای  سیار قرن شانزده وی را مزاحمت می کردند راه خود را به قوانین ملی ، اندازه گیری های واحدها و وجوه پولی کم و بیش ستندرد ، هموار نمود.» ( بازهم همانجا در صفحه 34 ).

انقلاب فرانسه و نقش تعین کننده  آن در مساله ملی :

طوریکه قبلا  خاطر نشان ساختم که ایجاد و تاسیس دولتهای مدرن ملی اروپایی باانقلاب فرانسه گره خورده بود ، زیرا قبل برین برداشت عامیانه و غیر علمی ملت با مفهوم و معنی " خویشاوندی " شباهت داشت و یا برداشت دیگر این بود که گویا به ملت به مثابه یکنوع ملکیت ارباب حاکم قدرت می نگریستند .مثلا رعیت یک سرزمین صرفنظر از ساختار های قومی ، قبیلوی و غیره زیربار جبروفشار حکام و پادشاهان سرزمین های وقت ، رعیت آنها قلمداد میگردید .این سیستم فرتوت و پوسیده که  ناشی از میراث قانونی فیودالیزم میباشد حتی در کشور ما افغانستان نیز رایج بوده است و تا همیمن اکنون نیز ازینگونه مقولات سیاسی برداشت غلط صورت میگیرد.

سرمایه داری جهت گسترش جهانکشایی و فتوحاتش ناگزیر بود تا خویشتن را به مثابه نماینده مردم که ملت بود ، قرار دهد.ادوارد هالیت کار،مورخ انگلیسی این موضوع را به نقل از روبسپیر  بشیوه دلچسپی بیان میکند:

« روبسپیر میگوید که "در دولت های اشرافی واژه پاتری ( Patrie) یا [ Nation] دارای هیچگونه معنی جز فامیل های اعیان و اشراف که حاکمیت را قبضه کرده بودند، نمیباشد.این تنها تحت شرایط ونظام دموکراسی است که دولت حقیقتا ( Patrie) یا ملتی میباشد که متشکل از تمامی افراد باشند.»( انقلاب بلشویکی ، جلد 1 ، ص 414 – ادوارد هالیت کار ).

چرا مدل فرانسه برای ملت سازی برازنده میگردد زیرا :

- یکی از پرنسیپ های اساسی انقلاب فرانسه عبارت بود از ایجادمرکزیت  توام باعدم سازش و آشتی در برابر از هم پاشی .این همان سنگ بنیادی برای از میان برداشتن رژیم فیودالی درسرتاسراروپا بود که  با مارش زیر پرچم جمهوریت انقلابی، انقلاب فرانسه را برای اولین بار به حیث یک کشور واحد و تقسیم ناپذیر متحد ساخت و با این کار تمامی خصوصیات محلی گرایی را که قبلا به آن اشاره شد بطور طبیعی و تدریجی از میان برداشت .بطور مثال جنگهای انقلابی در ویندی  Vendee در جنوب فرانسه  در آنزمان  دارای خواص دوگانه قیام برعلیه جدایی طلبی از یکطرف ونیرو های ارتجاعی فیودالی از جانب دیگر بود.سرنگونی بوربونها ( Bourons) تحرک نیرومندی را برای زنده شدن روحیه ملی در سراسر اروپا بخشید و سبب امحای فیودالیزم از قاره شد .

- در مراحل بعدی اردوی انقلابی جمهوریت فرانسه لاجرم در برابر تجمع قدرتهای اروپایی که تحت قیادت انگلستان و روسیه تزاری که می خواستندانقلاب را سرکوب کنند ایستادگی نمود و بدینگونه قدرت مردم مسلح انقلابی و ملت مسلح را در برابر ضدانقلاب به نمایش گذاشت که تعجب جهانیان را برانگیخت .

- اردوی انقلابی همچنان روحیه شورش و قیام را در میان همه مردم گسترش داد و پیام انقلاب را به مردمی که در اشغال  فرانسه بودند منتشر نمود و مردم درسراسر این مناطق به اردوی فرانسه منحیث یک اردوی آزادی‌بخش مینگریستند .

- سیستم برده داری در مستعمرات فرانسه ملغی شناخته شدند .

در پایان و نتیجه گیری این مقال رابا مشاهدات دیوید تامپسن سیاح و دوره گرد جهان درین باره به پایان میرسانم :

« در حقیقت فرانسوی ها از جانب پشتیبانان بومی حمایت میشدند و جنبه تخریبی کار آنها غالب اوقات بخوبی استقبال میشد .این دیگر تنها زمانی بود که جمعیت های مردم دریافتند که کارفرمایان فرانسوی دست کمی از سختگیری و اعمال کار های شاقه رژیم های کهن آنها ندارند و این کار آنها را به حکومتداری خودی الهام آور شد .آیدیا و نظری که حاکمیت مردم منتج به آزادی ملی می گردد ، نتیجه غیر مستقیم اشغال فرانسه بود وحقوق همگانی جهانی زمانی بادرک نوین یکجا شد که در نتیجه فتوحات بوجود آمد .

انقلابیون فرانسه با درک اگاهانه و عمدی لیبرالزم را منتشر نمودند ولی متعاقب آن بطور غیر اگاهانه ناسیونالیزم را خلق نمودند »-( اروپا بعد از ناپلیون ، ص 50 –دیوید تامپسن ).

پایان

دیدگاه بگذارید 

  

***

 منابع وریفرنس ها:

1- مقدمه قسمت اول مساله ملی در تاریخ ، پراگراف دوم ، سطر های1-5 ، تالیف مشترک آلن وود و تد گرنت ، مورخ 25 فبروری 2000 ، منتشره مجله در دفاع از مارکسیزم.

2- لیون تروتسکی ، تاریخ انقلاب روسیه ، ص 889 .

3- فیلسوف های جهانی ، تالیف رابرت هیلبرونر – چاپ انگلیسی ، ص 22 .

4- مضمون محترم حسن کریمی زیرنام « سرگردانی یک پستچی در شهر بی آدرس » منتشر در شماره 18 جوزای 1396 روزنامه هشت صبح .

5- فیلسوف های جهانی ، رابرت هیلبرونر ، ص 34 .

6- انقلاب بلشویکی جلد اول ، ص 414 ، تالیف ادوارد هالیت کار .

7- اروپا بعد از ناپلیون ، ص ۵۰، تالیف دیوید تامپسن .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد