کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی

 

نگاهی به سیاست افراط گرائی پاکستان

 بهدف خنثی کردن ناسیونالیزم پشتون

بخش اول

پس از آنکه پاکستان در اگست ۱۹۴۷ از پیکر هند جدا گردید و به عنوان کشوری مستقل در جنوب شرق افغانستان عرض وجود نمود، پاکستانیها بلا فاصله با استفاده از جذبات اسلام خواهی تعداد زیادی ازمردمان قبایلی را مسلح نموده برای تصرف کشمیر که مهاراجای آنجا در سال ۱۹۴۷ اتحاد خود با دولت هندوستان را اعلام نموده بود،بسیج نمودند تا بجنگند. قبایلیان مارش پرشکوهی انجام دادندوبخشی از کشمیر را گرفتند، مگر موفق به تسخیر "سری نگر" مرکز کشمیر نشدند.

از آن سال به بعد هند و پاکستان هر یک بربخشی از کشمیر تسلط یافتند وخطوط کنترول مرزی را بین خود برقرار کردند. مگر تا هنوز منازعه بین هند وپاکستان برسرکشمیر دوام دارد و تلاش های بعدی پاکستان برای تسخیر آن ره بجائی نبرده درعوض چندین هزار جنگجوی افراطی را به بهانه الحاق سرزمین کشمیربه پاکستان به کام مرگ سپرد (۱۹۶۵)وبا دادن تلفات سنگین مجبور به عقب نشی شد.

افغانستان نیزبا مطرح کردن حقوق پشتونهای آنسوی ‏خط دیورند ابتدا از عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد اباورزید وسپس مسئله ای بنام" پشتونستان" را در صدرسیاست خارجی خود گنجانید و بالنتیجه خشم پاکستان را برانگیخت تا آنجا که ‏پاکستان به بمباری بعضی از مناطق اینسوی خط دیورند مبادرت ورزید . افغانستان نیزدر ۱۹۴۹ رسماً خط دیورند را ملغا ‏اعلام نمود. وداعیۀ پشتونستان را در سرلوحه سیاست خارجی خود گنجانید ، وازطریق برنامه یک ساعته رادیوئی "دا پشتونستان زمونږ" می خواست احساسات ملی پشتونها را در آنسوی خط دیورند تحریک کند، تا برضد حکومت پاکستان قیام نمایند وبرای تشکیل یک دولت آزادملی متشکل ازپشتونها وبلوچها اقدام کنند.

البته افغانستان تا آنجا که برایش مقدور بود، از مساعدت مالی به رهبران وروسای قبایل آنسوی خط دریغ نورزید.طبعاً یک چنین کمک هایی از طرف دولت هند نیز به رهبران قبایل صورت میگرفت.

حکومت پاکستان نیز که خود را با دشمنی دوهمسایه غربی وشرقی خود یعنی افغانستان وهند روبرو دید، اولاً خود را زیر چتر حمایت امریکا قرارداد ودر پیمان نظامی سنتوشامل گردید واز طرف دیگر به سازمان استخبارات نظامی خود "ای اس آی" وظیفه سپرد تا آخرین شیوه های استخباراتی را برضد این دوکشور بکار گیرد. این سازمان که امروز از قوی ترین سازمانهای استخباراتی منطقه است، مرکز ثقل تلاش خود را روی اسلام سیاسی آنهم در عقب مانده ترین شکل آن طالب گرایی ؛ متمرکز ساخت واز آن برای رسیدن به اهداف سیاسی، نظامی وملی خود وسیعاً استفاده نمود.

به کلام دیگر،این سازمان برای خنثی کردن تبلیغات افغانستان وهند، به جلب وجذب ملا ها، مولویها وپیرها وسیدها و رهبران مذهبی وروحانیون که در میان قبایل پشتون از اعتبار فراوانی برخورداراند، پرداخت وبا دادن امتیازات ومستمری فوق العاده مالی واقتصادی به آنها فقط از آنها خواست تا در میان قبایل تبلیغ کنند که پاکستان یک کشوراسلامی است واسلام دین آنهاست که از مرزعلایق قومی وعشیره یی فراتر مینگرد وهرکه خود را مسلمان واقعی و پاک میشمارد، باید رسالت اسلام را از یاد نبرد و رسالت اسلام جهاد با کفار است وچون هند بربخشی از کشمیر که برادران مسلمان آنهاست ، تسلط دارد، باید برای رهائی ونجات مسلمانان کشمیر کمر به جهاد بست وبا کشورهند که دین اکثریت مردم آن هندوئیزم(بت پرستی) است ،به جنگ وجهاد برخاست. آی اس آی(ISI) برای کشاندن و بدام افگندن مردم درجال روحانیون بهترین چاره را در ایجاد مدارس مذهبی و پخش ایدیولوژی افراط گرائی درنظام درسی دیوبندی دید که سابقه دیرینه در پاکستان داشت .

پاکستان برای خنثی کردن احساسات ملی پشتونها به تاسیس مدارس مذهبی در سرتا سر مناطق قبایلی وبلوچستان پرداخت تا بدینوسیله مردم قبایل رامشبوع از اندیشه های افراطگرائی بار آورده از تعلیمات وآموزش های مدرن وعصری به دور نگهدارد ، زیرا که اگرفرزندان قبایل به علوم عصری دسترسی می یافتند ،بدون شک با دانش وعلوم معاصر بار می آمدند وآنگاه احساسات ملی پیدا میکردند و توجه خود را به احقاق حقوق ملت پشتون،معطوف و برای پشتونها حقوق وامتیازات بیشتری ازحکومت پاکستان تقاضا میکردند. مثلاً تقاضای ایجاد یک ایالت خود مختار به نام پشتونخوا را با تاسیس پوهنتونهایی در مناطق قبایلی مینمودند وتقاضای آموزش به زبان مادری خود ( پشتو) را، یکجا با ایجاد نهادهای مطبوعاتی ونشرروزنامه ها و رادیوها وتلویزیونهای به زبان پشتورا میکردند و در تمام عرصه های فرهنگی وسیاسی واقتصادی واجتماعی همان حقوقی را از دولت مطالبه میکردند که برای مردم لاهور و پنجاب و اسلام آباد پاکستان داده شده است.

استخبارات نظامی پاکستان در راستای تضعیف ناسیو نالیزم پشتون ، ده ها سال است که درمیان قبایل سرحدی ایدیولوژی بنیادگرائی را ترویج نموده تا ذهن آنها را از هرگونه داعیه حق طلبی ویا حق تعیین سرنوشت خویش منحرف سازد وفقط با پافشاری براسلام واسلامیت به پاکستان هویت بدهند ، وازمبارزه برضد استبداد وبی عدالتی های اجتماعی وسیاسی غافل بمانند.

پاکستان برای انحراف ذهنیت ناسیونالیستی قبایل روی مدرسه های مذهبی سرمایه گذاری کرد وبرای مدرسین این مدرسه ها که وظیفۀ تبلیغ اسلام وجهاد را به پیش می بردند،معاشات بلند منظور کرد. روحانیون وملا امامان که دیدند متاع دینی وملائی شان از طرف دولت خریداری وحمایت میشود، در سرتاسرمناطق قبایلی وبلوچستان درمساجد وخطبه های دینی در پنج وقت نماز، وخارج از اوقات نماز، بجز از اسلام وجهاد با کفار،بحث و سخنی دیگری شنیده و گفته نمیشد. پابندی مردم به اجرای مناسک دینی چنان زیر کنترول ملا امامان مساجد ومولویهای مدرسه های مذهبی قرارداده شد که هرگاه یکی ازنمازگزاران اهل قریه یک وقت به نماز جماعت حاضر نمیشد، مورد سوال وبازخواست ملا امام قرارمیگرفت واگرعذرش نزد ملاامام قریه موجه نمی بود،حتی به جزاهای سختی نیز محکوم میگردید.

بنابرین روحانیون، برای اولین بار درمیان قبایل سرحدی پاکستان از موقف ممتاز و ویژه ای برخوردارشدند و چون این مقام وامتیازات را ازاثر تبلیغ وترویج اسلام سیاسی با حمایت سازمان استخبارات نظامی پاکستان بدست آورده بودند ،آنها بقای این وضع را میخواستند وتحصیل در مکاتب عصری را نوعی بی دینی ومحروم شدن از بهشت تلقی میکردند.