افغانستان

محور استراتیژی سه قدرت بزرگ جهانی در منطقه! 

نویسنده : محمد داود انوری

ماستر روابط بین الملل (توسعه اقتصادی و امنیت انسانی)

از پوهنتون کارلیتون در کانادا

۲۴جدی ۱۳۹۹

تاریخ آفغانستان معاصر نشان میدهد که آفغانستان در دو قرن آخر همیشه میدان رقابت دو قدرت بزرگ ( زمانی بین روسیه تزار و استعمار بریتانیا و زمانی هم بین شوروی سابق و امریکا ) قرار داشته است. ولی امروز ،در سایه دور جدید شکل گیری نظم و امنیت جهانی، آفغانستان میدان رقابت سه قدرت بزرگ جهانی قرار گرفته است. به این سه قدرت بزرگ (امریکا، چین، روسیه) در محافل سیاسی کنایتآ عقاب بلند پرواز، اژده های از خواب بیدار شده، و خرس قطبی هم میگویند. درینجا به تفصیل از نظر این سه هیولای عجیبه وضیعت آفغانستان را به بررسی میگریم.

اول: موضع امریکا در قبال افغانستان

امریکا بعد از جنگ دوم جهانی که بعنوان یکی از دو قدرت بزرگ وارد معادله نظم وامنیت جهانی شد؛ همیشه با آفغانستان در ذیل سیاست خارجی در رابطه به ایران وپاکستان برخورد کرده است. هیچگاهی افغانستان در اجندای منطقه ای امریکا بعنوان یک واحد جدا گانه مورد توجه نبوده است. ولی امروز نه تنها قطع همکاری های هردو هم پیمان (ایران و پاکستان ) بلکه جواب سر به بالا انها و به محاصره گرفتن جنگ امریکا در آفغانستان توسط این دو هم پیمان ، امریکا را در اوج نا امیدی ها متوصل به افغانستان کرده است.

با در نظر داشت این نا امیدی ها؛ امریکا براساس منافع و عمق استراتزی های منطقه ای خود تصمیم گرفته است تا افغانستان را بعنوان نقطه حیاتی در دستور کار خود قرار دهد تا ازینجا با اعمال فشار وآخرین امکانات خود در جهت بر سر عقل آوردن پاکستان و بزانو درآوردن ایران از آفغانستان از هر روش متعارف و غیر متعارف ( از همکاری با طالبان گرفته تا گفتگو های صلح دوحه، ایجاد تشنج در منطقه، تا گزینه نظامی ) استفاده کند. این موضع گیری نا مسبوق امریکا برای آفغانستان هم فرصت است و هم یک چالش. این وضیعت شبهه موقیعت فلیپین در جنگ امریکا با ویتنام است که فلیپین بقدر کافی از آن فرصت استفاده کرد. حالا این بر میگردد به موضع گیری نخبگان سیاسی، روشنفکر، و طالبان که ایا حاضر اند در همچون یک قمار خطر ناک شرکت کنند. ولی طوریکه دیده میشود با وضیعت ( مخمصه امریکا در منطقه، استراتیژی امریکا در منطقه ، و نفس بازی در منطقه ) نخبگان سیاسی و روشنفکر افغان برخورد عاطفی، تنظیمی، قوم گرایانه، و ایده الستی میکند تا یک ارزیابی واقعگرایانه ومنطقی براصل سنجش سود وزیان ملی برای آفغانستان.

بازیگران آفغان ، مسائل حیاتی منطقه ای و جهانی در آفغانستان را به حاشیه گذاشته، با رویداد های جاری در کشور بازی ملامت وسلامت در راستای اهداف دست نیافتی و دیدگاه های غیرعملی (سهم در حاکمیت، هویت قومی، نقش تنظیمی، و ارزش های ایده الیستی در قالب دموکراسی) را براه انداخته اند که عواقب ناگوار این گونه موضع گیری ها در درجه آول خود بازیگران را منهدم میکند، دوم موقیعت قدرت ها را در آفغانستان به مخاطره می اندازد، سوم مردم را با مصیبت بیشتر روبرو میکند. پس با شرکای داخلی افغان در حاکمیت؛ لحظه ها برای امریکا خیلی تنگ تر شده میرود؛ با موافقت و بی موافقت حاکمیت، امریکا با طالبان وارد معامله علنی و مستقیم شده است.

دوم: موضع روسیه در قبال افغانستان

در تاریخ معاصر آفغانستان روسیه هیچ وقت ازمخالفین دولت های رسمی آفغانستان حمایت نکرده است. روسیه بطور سنتی همیشه خواهان روابط با دولت های آفغانستان بوده، حتی با دولت مجاهدین که مغایر ایدیالوژی اش وعلیه منافع اش جنگیده بود، با روی کار آمدن مجاهدین در کابل و هم درتبعید روابط خود را حفظ کرد. آما امروز وضیعت طوری انکشاف کرده که روسیه بر خلاف سیاست سنتی خود در قبال افغانستان ، مجبور شده تا از مخالفین مسلح دولت افعانستان (طالبان) حمایت علنی کند. این موضع گیری روسیه عمق وخامت اوضاع در آفغانستان و عدم موافقت روسیه از عملکرد امریکا در آفغانستان را نشان میدهد.

در رابطه به روسیه هم بین نخبگان و روشنفکر آفغان اجماع و وفاق عمومی وجود ندارد. حتی نزدیگترین حامیان شوروی وقت که “ملاک میزان وطنپرستی در آفغانستان را احترام به دوستی افغان ـ شوروی” محاسبه میکردند و در تبلیغات دهه هشتاد از عمق «دوستی روس ـ آفغان » از زمان حضور استعمار بریتانیا در آفغانستان برخ میکشیدند، تاریخ دوستی افغان ـ شوروی را جز پروگرام درسی مکاتب کرده بودند، ولی همان نخبگان و روشنفکر امروز مآیوسانه از حمایت روسیه از طالبان به دیده شک نگریسته و با احساسات و عاطفه آنرا محکوم میکنند.

بهرصورت؛ روسیه آنقدر هم برای روشنفکر آفغان دهه هشتاد احساس غربت نمی کند؛ بلکه بر اساس سنجش سود وزیان منافع ملی خود با تابو شکنی در سیاست سنتی خود در قبال آفغانستان با طالبان وارد گفتگو و معامله شده است. این تصمیم نامسبوق روسیه (حمایت طالبان) هم خالی از دغدغه برای روسیه و آفغانستان نیست. روسیه هنوز هم دشمنان سوگند خورده ای از زمان اشغال (گلبدین حکمتیار، گروه حقانی، امیر اسماعیل خان) و بعضی قوماندانان جهادی در رده های پائین که در چهره داعش در حال ظهور شدن اند، دارد.

سوم: موضع چین در قبل افغانستان

چین به لحاظ مختلف، که از خیر ذکر آن دراینجا میگزریم، هیچوقت علاقه مستقیم و علنی استراتژیک در آفغانستان نداشته است. حتی در مراحل بحرانی آواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد، در برابر مداخله نظامی هم ایدیالوژیک تحمل ناپذیر خود (شوروی وقت ) ، چین صریحآ وارد بازی مستقیم نشد و در چوکات مدیریت پاکستان در قضیه آفغانستان کمک هایش را به مخالفین گروه های چپ مخالف شوروی در سایه تنظیم های جهادی ادامه داد. در آنزمان پاکستان اکثرآ گروه های چپ مخالف شوروی وقت را در چوکات تنظیم حرکت انقلاب اسلامی مربوط مولوی محمد نبی محمدی (که عمدتآ یک تنظیم میانه رو سنتی اسلامی نزدیک به هوا داران سلطنت بود) جابجا و حمایت کرد. چین حتی موضع ایدیالوژیک و گروه های چپ حامی خود را در همکاری با امریکا در برابر شوروی وقت قربانی کرد.

امروز چین با در دست داشتن بزرگترین اقتصاد تولیدی در جهان ، به بزرگترین قدرت آسیائی و یکی از بازیگران فعال جهانی تبدیل شده است. چین با اعمار راه قدیمی ابریشم با برنامه (اعمار یک راه و یک کمر بند) در پی گشایش بازار های تجارتی خرید فروش راه خود را تا افریقا، امریکای لاتین ، و شمال امریکا (کانادا) رونق داده است . این دست آورد های چین کشور همسایه اش هند ،که در حال حاضر رشد و توسعه اقتصادی رو به افزایش را طی میکند ، را به رقابت و برتری خواهی اقتصادی روبرو کرده است . در محور این رقابت ها و برتری جوئی ها میدان های وسیع انرژی اسیای میانه قرار دارد که عمدتآ افغانستان مرکز گذرگاه این انرژی برای رفع عطش بازار اقتصادی جنوب شرق اسیا که هژمونی غرب را به چالش کشیده اند میباشد.

معهذا؛ از بسیاری لحاظ که تشریح ان از حوصله این مقاله بیرون است؛ چین به لحاظ موقیعت حساس و جیوپولتیک پاکستان نمی تواند افغانستان را هویت واحد و جدا از پاکستان به محاسبات خود دخیل کند. پس برای چین حمایت از طالبان در همآهنگی با پاکستان بعنوان یگانه نیروی انتظامی که عملآ قادر به تامین نظم و امنیت در راستای پروژه (یک راه یک کمر بند) اند؛ منطق منافع ملی عملگرایانه دارد، نه ایدیالوژیک، نه قومی، نه هم آخلاقی.

آنچه از دل وضیعت میتوان بیرون آورد اینست که هرسه قدرت جهانی به اهمیت نقش طالبان در منطقه آگاه اند و هریک بطور متعارف وغیر متعارف، ازین جنبش به نفع خود بهره برداری میکنند. امریکا برای جبران شکست خود قراداد ختم جنگ باطالبان عقد کرد؛ چنانکه شوروی وقت در روز های پایانی حکومت نجیب الله با رهبران تنظیم ها در ماسکو وعده حاکمیت را برای شان داد. به همین ترتیب روسیه برای جلوگیری از تنش در مرز های خود؛ و چین برای تهدید رقیب خود هند و تامین امنیت پروژه (یک راه و یک کمربند) در افغانستان و پاکستان بالای نیروی طالبان در امر تامین منافع خود حساب میکنند. درین میان نقش ماجرجویانه ایران، پاکستان و هند هم در گیرو سه قدرت بزرگ جهانی قرار دارد. ایران مثل ۱۹۹۱ قدرتمند نیست تا در افغانستان به تنهایی بتازد. اقتصاد ایران در گیرو روابط تجاری با چین و قدرت نظامیگیری ایران در سوریه و شرق میانه در گیرو روسیه قرار دارد. به همین ترتیب وضیعت اشفته اجتماعی ، اقتصادی، و سیاسی پاکستان در گیرو کمک های سخاوتمندانه چین قرار دارد. هند هم در رقابت با چین و خصومت با پاکستان به همکاری های ایالات متحده امریکا نیاز دارد.

بهرصورت؛ وضیعت اشقته ایران، بحران پاکستان، وضعف هند برای آفغانستان فرصت های خوبی را فراهم کرده تا با یک اجندای ملی در تعاملات و تصمیم گیری های منطقوی با هر سه قدرت جهانی وارد گفتمان مفید تر و وسیع تر از دایره بحث های قومی، تنظیمی، گروهی و ارزش های ایده الی شوند. وابستگی، دنباله روی ، و تامین منافع یک قدرت جهانی منجر به نارضایتی دیگری وتشنج بیشتر درافغانستان ومنطقه میشود.

شهر کابل

۲۴جدی ۱۳۹۹

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد