زبان دری یا فارسی ؟
اگست ۲۰۲۳
مدتهاست که سلسلۀ از اظهارات ناشیانه پیرامون محل پیدایش و رشد زبان دری در رسانه های اجتماعی انعکاس میآبد.ازآنجائیکه توجه به زبان و فرهنگ ، همچنان محافظت هردوی آن جهت ارث گذاری برای نسل های آینده ، وظیفۀ هر انسان است. این قلم لازم می بیند تا مطالب ذیل را بخاطرروشن شدن واقعیت ها ، توأم با ارائۀ یک سلسله مستندات تقدیم نماید.
خوانندگان این نوشته ، حتما" ازطریق رسانه ها آگاهی یافته اند که بعضی بی خبران با بکاربرد نام " زبان دری " موافق نبوده وبکاربرد آنرا جزء از"توطئه"های رژیم شاهی دراواسط قرن بیستم میدانند. آنها ادعا مینمایند که فارسی نام زبان ما بوده ونمی بائیست نام کتب درسی ازفارسی به دری تغیر میکرد. همچنان ازاعضای لویه جرگۀ قانون اساسی سال 1964 انتقاد مینمایند که چرا اصطلاح زبان دری را در قانون اساسی افغانستان مندرج ساخته اند.این منتقدین استدلال مینمایند که قبل ازین تغیرات ، دولتهای افغانستان همیشه کلمۀ " فارسی" را بکار می گرفتند وهیچگاه اصطلاح " دری " را استعمال ننموده اند .
با بکاربرد چنین استدلال معلوم نیست که هدف آنها چیست ؟ آیا آنها ازتاریخ زبان خود بی خبرند ویا قصدا" با چنین دلایل ، به زیرساخت فرهنگ خود صدمه زده وازحقایق چشم پوشی مینمایند ؟.
هنوز سرودن شعردری درسرزمین فارس رایج نشده وشاعری در آن خطه ظهور نکرده بود که درزبان دری افغانستان طی نیمۀ اول قرن سوم هجری ، شعرای چون حنظلۀ بادغیسی ، عباسی مروزی وابوحفص صفدی با رسم الخط نوین زبان دری ظهورکردند. همچنان مادر شعر دری ( رابعۀ بلخی) درنیمۀ نخست سدۀ چهارم هجری (مطابق 943- 914 م) با اشعارجذابش دربلخ سربلند کرد.همین طور مقارن به آن عصروزمان ، می توان ازین شعرای بزرگ دری دربلخ نام برد:
- ناصرخسروکه دراخیر قرن چهارم وشروع قرن پنجم هجری می زیست.
- ابوشکوربلخی یکی از شعرای نامدارقرن چهارم هجری است.
- دقیقی بلخی شاعر معروف قرن چهارم هجری میباشد.
- عنصری بلخی که در اواخرقرن چهارم وشروع قرن پنجم زندگی داشت.
دردورۀ غزنویان " شهرغزنه که یک کانون ادب دری درآسیای وسطی بود ، شعرای چون عنصری ، فرخی ، سنائی ، مسعود سعد ، ابوالفرج وسید حسن غزنوی را درخود می پرورید ".(1)
تأثیر تمدن غزنه درپرورش ، اعتلا وتوسعۀ زبان دری بسیاربزرگ است. دردربارسلطان محمودغزنوی چهارصد ادیب وشاعری که مقام عالی آنها درشعروادب تثبیت شده بود. مورد تفقد سلطان قرارگرفته وبه منزلت خاص برگزیده شده بودند. برخی از آنها مانند بیهقی ، منوچهری وفردوسی ازدوردست ها به آنجا روی آورده بودند.
ازولایت هرات شعراء ونویسندگانی زیادی دربوستان ادب دری قامت افراشته اند که خواجه عبدالله انصاری (381 - 396 قمری) و مولانا عبدالرحمن جامی درقرن پنجم هجری ممثل آنها میباشد
اما شعرای نامداراین زبان (دری) درسرزمین فارس چند قرن بعد سربلند کرده اند. مانند خواجه حافظ شیرازی که درسالهای 727-792 هجری قمری و همچنان حضرت سعدی که یکی از سرآمدان زبان دری است ، در سالهای 691- 585 هجری قمری در آن خطه میزیستند.
محقق توانای کشور داکترحیدرژوبل درمورد پیدایش زبان دری مینگارد که زبان دری قرنها قبل از ظهوراسلام درافغانستان وجود داشت. سپس این زبان به غرب کشوریعنی ایران امروزی انتشار یافت. (2)
محل پیدایش زبان دری درمنطقۀ تخار ، واقع درشمال افغانستان بود.. ازهمین جهت این زبان ابتداء به نام " تخاری" و سپس " دوهری " یاد میشد. تا بالاخره اسم " دری " را بخود گرفت .
وقتی که زبان دری درسرزمین افغانستان وماوراالنهرترویج یافته بود ، هنوزدرایران نظم ونثرادب دری وجود نداشت.تا اینکه انتشارزبان دری در ایران نیزبه یک ضرورت واقعی مبدل شد. زیرا زبان مروج آن سرزمین ، یعنی زبان پهلوی نتوانست که بالاثرعربی سازی دورۀ اموی ها (661- 750 م) در برابر زبان پختۀ عربی مقاومت کند. بناء" همگام با ترویج اسلام از مکالمه و نوشته خارج گردید .
اما زبان دری بخاطرقابلیت کافی ترجمه از عربی به دری ، در جایگاهش باقی ماند. سرانجام درعصرطاهریان ( 205 -259 هه ) زبان دری با رسم الخط عربی آرایش یافت . واضح است که با ترویج اسلام ، زبان عربی برزبان دری اثر گذاشت و شمارزیادی ازاصطلاحات و لغات عربی در زبان دری بکار گرفته شد. اما به کارگیری کلمات عربی درراه تکامل زبان دری مانعی را بوجود نیآورد. برعکس " اقتباس وزن وقافیه از شعرعربی ، کمک کرد که اشعار دری نیز مانند زبان عربی موزون و مقفی باشد". (3)
احمد علی کهزاد درین ارتباط تذکر میدهد : " زبان دری بعد از طی دورۀ نضج وقوام ادبی خویش درچهارقرن اول هجری درافغانستان ، بطرف سرحدات غربی آن انتشاریافته وزبان پهلوی را به مناطق غربی عقب زد و جای آن را اشغال کرد. به اصطلاح ملک الشعرا بهار بعد از تسلط سلجوقی ها برعراقین (الف) این معنی قوت یافت. یعنی زبان دری کمال انبساط یافت " (4) این انبساط با تسلط طغرل سلجوقی بر بغداد(1062م) بیشترشد. زیرا وزیر فاضل اوعبدالملک کندری دفاترکشورفارس را از عربی به دری برگرداند (5).
متأسفانه با وجود تمام این حقایق ، گروههای معین میکوشند که اصطلاح " فارسی " را جانشین کلمۀ " دری" بسازند ویا پس از هزار جاروجنجال آنرا " فارسی دری" بنامند. درحالیکه این زبان طوریکه در بالا به آن اشاره شد ، ابتداء دریکی از ولایت های شمال افغانستان بنام تخاربوجود آمد . بناء" باید کلمۀ دری منطبق با اصل پیدایش آن بکارگرفته شود. اگرایرانی ها این اصل را رعایت نکرده و مطابق میل خود زبان دری را نامگذاری مینمایند ، کار خود شان است .اما هموطنان ما باید به این مسئله از دید فرهنگ ملی خویش برخورد نمایند. همانطوریکه درین مقال روی محل پیدایش ، تاریخ وکیفیت زبان دری تآکید شد ، اینک برداشت شعرای بزرگ بالوسیلۀ سروده های زیبای شان درمورد زبان زیبای دری پیشکش میگردد. تا جای هیچگونه ابهام وسوُ تفاهم درمورد بکاربرد " زبان دری " باقی نماند .
چوعندلیب فصاحت فروشد ای حافظ
توقدر او به سخن گفتن دری بشکن
" حافظ "
زشعردلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع وسخن گفتن دری داند
" حافظ "
هزاربلبل داستان سرای عاشق را
ببآید از توسخن گفتن دری آموخت
" سعدی"
قلم است این به دست سعدی دُر
یا هزار آستین دُر دری
" سعدی "
حضرت سعدی آنهایی را که به نظم دری کمتر علاقه میگیرند ، انتقاد مینماید :
چون در دو رستۀ دهانت
نظم سخن دری ندیدست
" سعدی "
کجا بیور(ب) از پهلوانی شمار
بود در زبان دری ده هزار
" فردوسی "
گزارنده (ج) را پیش بنشاندند
همه نامه بررودگی خواندند
بفرمود تا فارسی دری
بگفتند وکوتاه شد داوری
" فردوسی"
من آنم که درپای خوکان نریزم
مراین قیمتی دُر لفظ دری را
" ناصر خسرو"
به فرخنده فالی و نیک اختری
گشادم دَرگنج دُر دری
" عنصری"
شکرلله که ترا یافتم ای بحر سخا
از توصلت زمن اشعار با الفاظ دری
" سنائی "
از دو دیوانم به تازی و دری
یک هجا و فخش هرگز کس ندید
" انوری "
نظامی که نظم دری کار اوست
دری نظم کردن سزاوار اوست
" نظامی"
دل بدان یافتی از من که نیکو دانی خواند
مدحت خواجۀ آزاده به الفاظ دری
" فرخی "
پیوسته به الفاظ دری وصف توگویم
چون مدح خداوند به الفاظ حجازی
" جبلی"
گرچه مرا به شعرگویان جهان فخر آمدی
من در شعردری ، برروی شان نکشودمی
" قطران تبریزی"
دُر دری را ازقلم در رشتۀ جان کرده ام
پس باز بگشاده رهم برشاه وبالا ریخته
" خاقانی"
که شعردری شد زمن نامجو
از آن یافت شاعر و شعر آبرو
" ملک الشعرا بهار"
ملک الشعرا بهار متکی بر نقل قول یکی از روحانیون میسراید :
گفت پیغمبرکه دارند اهل فردوس برین
برزبان لفظ دری ، جای زبان مادری
بی گمان پس خازن فردوس ، فردوسی بود
که بوُد او بی شبهه ربع النوع گفتار دری
" ملک الشعرا بهار"
شاعران بر تو همی خوانند هردم آفرین
گه به الفاظ حجازی گه به الفاظ دری
" لامعی گرگانی"
بهانه هاست نماندن مرا و یک آن است
که است مردن من ، مردن زبان دری
" داکترمحمدی حمیدی شیرازی"
گرچه هندی درعذوبت (د) شکراست
طرزگفتار دری شیرین تر است
" اقبال لاهوری"
توضیحات :
الف - منظور از عراقین ، سرزمین آنوقت فارس میباشد که پس از تسلط اعراب ، منضم به عراق گردیده و به همین نام جزء قلمرواعراب شناخته شد.
ب - معنی بیور، عددی است معادل ده هزار
ج - گزارنده به معنی " پیام گزار" است
د - معنی عذوبت ، گوارا بودن (آب ، شراب وغیره ) است
موًخذات :
1- میرغلام محمد غبار" افغانستان در مسیر تاریخ " صفحۀ 14، مرکز نشراتی میوند، پیشاور (2001 م)
2- داکتر حیدرژوبل " تاریخ ادبیات افغانستان " مطبعۀ کابل ، سال 1336هه
3 - محمد محیط طباطبایی" دُر دری " صفحۀ 56 ، مجموعۀ مقالات ، مطبعۀ انتشارات کیهان ، تهران (1373م)
4 - احمد علی کهزاد " (1951م) " افغانستان و ایران " کنفرانس آقای کهزاد درموزۀ ایران باستان ، چاپخانۀ مظاهری ، تهران صفحۀ 33 - همچنان چاپ مطبعۀ دولتی کابل سال م1951
5 - میرغلام محمد غبار" افغانستان در مسیر تاریخ " صفحۀ 126 ، مرکز نشراتی میوند ، پیشاور- 2001 م