فقیرمحمد ودان
مؤرخ: ۱۴ سپتمبر ۲۰۱۶
به پیشواز بـزرگداشت از بیستمین سـالـروز حمـاسۀ شهـادت دوکتور نجیب الله رئیس جمهور
افغانستان و رهبر حزب وطن
راه و آرمانهای شهید دوکتور نجیب الله
قسمت دوم
بعد از معرفی حزب وطن، پیش منظر تاریخی و وجود و حضور آن در وضعیت کنونی سیاسی کشور، ضرور پنداشته می شود تا توضیح گردد که:
2 ـ حزب وطن وضعیت کنونی افغانستان، علل شکلگیری و از جمله نقش کشورهای خارجی (همسایه ها، منطقه و جهان) را درین زمینه، چگونه ارزیابی مینماید؟.
جواب:
افغانستان کشوریست جنگ زده که نخستین جرقه های جنگ، چهار دهه قبل (1354) با سازماندهی از پاکستان علیه جمهوری تازه بنیاد شدۀ تحت رهبری سردار محمد داوود آغاز و تا اکنون در اوضاع و احوال مختلف (هم در عرصه ملی و هم در عرصۀ بین المللی) و تحت ساترها و بهانه های مختلف، توأم با گسترش و تعمیق مداخلات خارجی ادامه دارد. شدت متداوم جنگ و گسترش مداخلات کشورهای خارجی، منجمله مداخلات نظامی، استخباراتی و سیاسی کشورهای همسایه (بخصوص پاکستان و ایران)، کشورهای اسلامی بخصوص عربستان سعودی و حتی ابرقدرت های جهانی (ایالات متحدۀ امریکا و اتحاد شوروی سابق و اینک میراثخوار آن فدراتیف روسیه)، ابعاد متعدد حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، دفاعی ـ امنیتی و روابط و مناسبات بین المللی کشور عقب نگهداشته شده و غریب ما را به پیچیده ترین اشکال آن به بحران کشیده اند.
افغانستان قبل از آغاز جنگ جاری، کشوری بود در حالت گذار کاهلانه از نظام ارباب رعیتی ـ با مشخات شرقی ـ به نظام سرمایه داری. این مشخصه، تمام ابعاد حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی نظامی و امنیتی کشور را محتوی و هویت می بخشید. آغاز و ادامۀ جنگ نه تنها حیات اجتماعی ـ اقتصادی و تمام کشور را به بحران کشید؛ بلکه تغییراتی را نیز تحمیل نمود که به عمق، پهنا و پیچیدگی این بحران هرچه بیشتر ازدیاد بخشید. لازم است درین ارتباط هریک از عرصه های حیات اجتماعی ـ اقتصادی کنونی کشور را بطور مشخص و مختصر؛ در ذیل توضیح نمائیم:
الف ـ وضعیت کنونی اجتماعی افغانستان:
افغانستان کشوریست کثیرالملیت که پشتون ها، تاجک ها، هزاره ها، ازبک ها، ترکمن ها، بلوچ ها، الینایی ها (نورستانی ها) و ... را شامل میگردد. هریک از ملیت های ساکن کشورما متشکل از اقوام، قبایل و طوایف مختلف است، قبل از آغاز جنگ در افغانستان، پروسۀ کاهلانۀ گذار از نظام ارباب رعیتی به سرمایه داری آغاز شده بود که در نتیجۀ آن ساختارهای قومی و قبیلوی و معنویات و ذهنیت های مربوط آنان، توأم با تبارز مقاومت و سخت جانی، اگرچه با بطالت، آغاز به تحلیل رفتن نموده، ساختارهای قومی به سوی تشکل ملیت ها و در نهایت تکوین ملت ـ به مفهوم مدرن آن ـ رو به تکامل نهاده و به درجات و سطوح مختلف این تکامل قدم نهاده بودند. اما باوجود آن، هنوز ساختارها و بخصوص معنویات و ذهنیت های قومی نه تنها نظر و عمل ساکنین دهات، بلکه بخش عظیمی از ساکنین شهرها را نیز محتوی و استقامت می بخشید. تنوع ارزشهای فرهنگی منجمله زبانهای متعدد رایج، وجود ادیان و مذاهب و شاخه های متعدد هریک از آنان، محل های مجزا و حدود تعیین شدۀ محلات زیست قبیلوی، وجود نمادها، شخصیت ها و قهرمانان مجزای قومی و تسلط سران قومی توأم با عدم گسترش ساختارها و شوارع ممثل حاکمیت دولتی در محلات، مشخصات شاخص جامعه را تشکیل میداد.
در جریان جنگ نه تنها مهاجرت های کتلوی از محلات بسوی پاکستان و ایران و از شهر ها به سایر کشورهای صورت گرفت، بلکه بمرور زمان و توأم با تداوم مهاجرت، تفنگداران تنظیمی با اتکأ به امکانات بدست آوردۀ مالی، لوژستیکی، جنگ افزار و تعلیمات نظامی از دستگاه های استخباراتی کشورهای دخیل بخصوص پاکستان و ایران، جای سران قومی و مقامات دولتی را در محلات اشغال و سرانجام در حمل 1371 خورشیدی، شبکه های استخباراتی خارجی دخیل با استفاده از عوامل افغانی خویش، توطیۀ ناکام ساختن پروسۀ صلح ملل متحد را با سقوط دولت جمهوری افغانستان تحقق بخشیده و در نتیجه قادر گردیدند که کنترول شهرها و در نتیجه قدرت دولتی را نیز به دسترس جنگ سالاران تنظیمی قرار دهند. بدینصورت اغتشاش ملوک الطوایفی، توأم با معنویات و ذهنیت های قومی و قبیلوی، به شکل جدید بر کشور مسلط و در نتیجه رهبران هریک از تنظیم ها، کادرهای محلی سیاسی، قومندانان نظامی و روحانیون طرفدار شان، ساحات مجزای تحت سلطۀ خویش را در محلات و شهرها، جاگزین ساخت سنتی قبیلوی مبنی بر سیستم خان ـ رعیتی و ساختارهای دولتی نمودند. بدینطریق با حفظ بدنۀ ساختارهای قومی، معنویات و ذهنیت های آن، صرف معیارهای سنتی تشخُص روسای قومی ـ که عمدتاً بر مبنای نسب، سوابق خانوادگی و دارایی تعیین می شد ـ تغییر و معیارهای جدید (امکانات نظامی، استعداد و ابتکار جنگی و موقف تنظیمی که پایۀ آن را روابط با یکی از شبکه های استخباراتی کشورهای دخیل تشکیل میداد) ـ جاگزین آن گردید. این جاگزینی بروز پدیده های ذیل را زمینه داد:
ـ اختلافات، رقابت ها و همچشمی ها میان سران قبایل به رقابت میان تنظیم ها و قومندانان محلی آنان مبدل شد.
ـ چون تنظیم ها اکثراً و سرباز گیری آنان عموماً مبنای محلی و قومی داشتند، رقابت ها و حتی باورها و رفتارهای قومی، رنگ تنظیمی اختیار و یک بار دیگر در ظرف جدید تنظیمی نه تنها ادامه؛ بلکه توأم با سؤاستفاده دستگاهای رقیب استخبارات خارجی، کسب تعلیمات و بکاربرد تجهیزات نظامی، شدت نیز کسب نمود.
ـ بنابر مواضع مذهبی و فرقه یی هریک از تنظیم ها مانند تسنن، تشیع، وهابی و غیره، اختلافات مذهبی رنگ تازۀ تنظیمی ـ مذهبی و حتی قومی کسب نمود.
ـ چون تنظیم های متذکره هریک به دستگاه های استخباراتی کشورهای دخیل در معضلۀ افغانستان وابسته و بوسیلۀ آنان تمویل و تجهیز میگردیدند، با دفاع از مواضع و منافع تمویل کنندگان شان، اختلافات و رقابت ها میان کشورهای متذکره را تحت پوشش اختلافات تنظیمی، قومی، مذهبی و زبانی تبارز ودر نتیجه باعث برخورد های خونین در محلات و شهرهای کشور بخصوص در شهرکابل گردیدند. چنین وضع با ظهور و به قدرت رسانیدن «طالبان» توسط آی. اس. آی پاکستان هرچه بیشتر پیچیده گردید. اما با سقوط طالبان و اتکای ایالات متحدۀ امریکا بر تنظیم ها و جنگ سالاران مخالف و برگشت مجدد آنان به قدرت از طریق کنفرانس «بن»، باعث گردید که علی الرغم آغاز پروسۀ دموکراتیک نمودن حیات اجتماعی و خلع سلاح تنظیم ها، آنان توانسته اند با نفوذ در ساختارهای دولتی (بخش ملکی و نظامی حکومت، پارلمان و قضا)، اختفای بخش بزرگ از افزار جنگی، ثروت های بزرگ غارت شده و حفظ روابط با دستگاه های استخبارات خارجی، کماکان قدرت و سلطۀ خویش را تا حدود زیاد حفظ نمایند و در برابر دموکراتیزه شدن جامعه و گرایشهای مدنی مقاومت نمایند. جان گرفتن مجدد ساختارهای «طالبی» توسط آی. اس. آی پاکستان و ظهور «داعش» در کشور با اتکأ بر ممیزات قومی و مذهبی، باز هم تداوم جنگ را تا هم اکنون باعث گردیده و وضعیت را همچنان بحرانی نگهداشته است.
تداوم جنک بوسیلۀ طالبان و داعش و نفوذ جنگ سالاران تنظیمی در ساختارهای دولتی، پیوند ساختاری مافیای جهادی ـ طالبی با مافیای منطقوی و جهانی و عملکرد مشترک آنان در عرصه های مختلف اجتماعی ـ اقتصادی کشور، پروسۀ دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان و ساختارهای مدنی لازمی آن را با تهدید و مشکلات مواجه ساخته، کارایی دولت را تضعیف و با فساد آغشته است، حقوق بشری و آزادی های قانونی افراد جامعه را پیوسته تهدید مینمایند.