F

به ادامۀ گذشته، قسمت هفتادم، مؤرخ: 20 اگست 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

F

قسمت هفتادم

F

نقش «ستون پنجم» در انتقال نیروهـای جنرال

دوستـم و شـورای نظـار به میـدان هـوایی کابل

F

مرکز سیاسی ستون پنجم جهت عملی نمودن تصامیم شب گذشته شان مبنی بر کنار زدن دوکتور نجیب الله از قدرت و انتقال افراد جنرال دوستم و شورای نظار به شهر کابل، از همان صبح فردای آن (26 حمل 1371) دست بکار شدند. فریداحمد مزدک و نجم الدین کاویانی را به گارنیزیون کابل فرستادند تا سلب صلاحیت های نجیب الله را در آنجا اعلام و ستر جنرال محمد نبی عظیمی رهبر مرکز نظامی «ستون پنجم» را مؤظف سازند که آن را به شخص رئیس جمهور نجیب الله نیز ابلاغ نماید. خود دکتور نجیب الله درین زمینه؛ چنین نوشته است:«فردا صبح روز چهار شنبه مزدک و کاویانی سرخود به گارنیزون کابل رفتند و آنجا اعلان کردند که گویا ما تمام صلاحیت ها را دیشب از نجیب گرفتیم. یعنی عملاً او خلع قدرت شده است(هیئت اجرائیه یک حزب چه حق دارد؛ لویه جرگه، قانون اساسی و نورم های دولت و حکومت چی شد، یکی آن مهم نبود زیرا کودتا داشت حلقات آن تکمیل می شد و ضرورت به رعایت قانونیت چه بود؟.)

حدود ساعت 11 بجه، عظیمی نزدم آمد، یا روانه اش کرده بودند و خواستار استعفای من شد. جواب باز همان بود که امروز بنین سیوان می آید، هر اقدام من بعد از صحبت با وی انجام می شود.»( مقطع یی از نامۀ دوکتور نجیب الله، بر گرفته از: مجموعۀ منتشره به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت دوکتور نجیب الله، مضمون تحت عنوان «علل خصومت کودتاچیان با سیاست و شخصیت دوکتور نجیب الله ...»، نویسنده گلخان اکبری، صفحات 125 و 126، فوتوکاپی همین مقطعی از اصل نامۀ قلمی دوکتور نجیب الله در صفحه 152)

ستر جنرال نبی عظیمی اجرای این ماموریت را با ارایه تاریخ نادرست (نه 26 حمل؛ بلکه 27 حمل) و بطور آگاهانه با زمان غلط (نه 11 قبل از ظهر؛ بلکه 8 صبح) با موضوع دروغین ملاقات (نه ابلاغ سلب صلاحیت های رئیس جمهور به او و مطالبۀ استعفایش؛ بلکه موضوع تشکیل شورای نظامی و انتقال نیروهای دوستم به کابل) وانمود و درین زمینه ادعا نموده که:

«27 حمل

 دوکتور نجیب الله ساعت 8 صبح مرا نزد خود خواست و گفت دیروز حسین [بوستالی] را ملاقات کردی؟

گفتم: بلی و آنچه بین ما رخ داده بود برای او بازگو کردم.

گفت: تشکر! امروز بنین سیوان به کابل می آید و باخودت ملاقات میکند قرار است الی تطبیق شدن پلان ملل متحد، قدرت دولتی به یک شورای نظامی تسلیم داده شود تا خلای قدرت بوجود نیاید و در فاصلۀ دو الی سه روز باید شورای نظامی امنیت کابل را حفظ کند و بعداً قدرت را به دولت تحت سرپرستی ملل متحد بسپارند. خودت را بحیث رئیس شورای نظامی در نظر گرفته اند. ...

او گفت: بنابر خواهش بیروی اجرائیه حزب وطن، مخصوصاً محمود بریالی اجازه داده ام که جهت تقویۀ قوت های شهر کابل و مصوونیت رفقا، چهار طیاره به مزار شریف بروند و جنرال دوستم با رفقأ وعده کرده است که برای شان پرسونل به کابل بفرستد. بناءً حینیکه سربازان مذکور به کابل رسیدند، فوراً به محلات مطلوب فرستاده شوند. خودت مستقیماً این موضوع را مدنظر بگیر و آنها را از میدان هوایی کابل به چهارآسیاب و یا هرجایی که پلان داشته باشی بفرست. من حیرت کردم که چگونه از یک طرف دوستم علیه حاکمیت نجیب قرار می گیرد و از طرف دیگر پرسونل برای امنیت دوکتور نجیب و رفقایش می فرستد. عقل من قد نمی داد مگر آنکه رئیس جمهور دیوانه شده باشد.»(سترجنرال محمد نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه های 550 ـ 552)

نخست باید گفت که طی این ملاقات که سترجنرال محمد نبی عظیمی به تاریخ 14 اپریل مطابق 25 حمل(نه 26 حمل) ساعت 14.00 بعد از ظهر با عونی بوستالی معاون و فلیپ کاروین همکار دیگر بنین سیوان داشت؛ مفکورۀ شورا نظامی را نه آنها، بلکه خود جنرال عظیمی؛ چنین مطرح نموده بود:«... هنگامیکه بنین به کابل برگشت میخواهد با او بطور خصوصی صحبت نماید. او نظریاتی در مورد پیشرفت پروسۀ صلح دارد. اول استعفای رئیس جمهور، دوم ایجاد یک شورای نظامی به مقصد اداره و کنترول قوای مسلح و سوم انتقال قدرت سیاسی به شورای بیطرف و عزیمت رئیس جمهور از کابل. هرگاهیکه شورای بیطرف ایجاد شد اردو از اوامر شورا اطاعت خواهد کرد.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 116).

برای تثبیت نادرستی تاریخ، زمان و موضوع ملاقات فوق الذکر جنرال عظیمی، کافیست به حالت روانی خود ناباورانۀ تذکار«من حیرت کردم» و «عقل من قد نمیداد» و سر انجام به حکم آشکارا ناموجۀ «مگر آنکه رئیس جمهور دیوانه شده باشد» توجه معطوف نمائیم؛ ولی با آنهم و افزون بر آن، لازم است در زمینه به دلایل و از جمله به اظهارات ذیل از عبدالوکیل نیز استناد گردد. عبدالوکیل در مورد انتقال نیروهای جنرال دوستم، توأم با آمیزه هایی از حقیقت و دروغ؛ چنین مینویسد:«قبل از ظهر 15 اپریل [(26 حمل)] عده یی از اعضای هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن در دفتر مرکزی حزب، ساعت 9 صبح حضور به هم رسانیده بودند، درین نشست محمود بریالی پیشنهاد کرد تا برای حفظ مصؤنیت رفقأ و تقویۀ مورال نیروهای نظامی برای دفع حملات احتمالی مجاهدین، از قوای دوستم، از مزار شریف کمک خواسته شود، همه موافقه نمودند. محمود بریالی پیشنهادش را تیلفونی با نجیب الله نیز که درین نشست حضور نداشت، در میان گذاشت. پس از چند دقیقه نجیب الله دوباره تماس گرفت و به اسلم وطنجار در حضور همه گفت:«به قومندان عمومی قوای هوایی عبدالفتاح دستور دادم تا چهار طیاره به مزار شریف بفرستد تا 200 تن از افراد جنرال دوستم را به کابل انتقال دهد.»

در اخیر روز معلوم شد که نه چهار فروند طیاره؛ بلکه سیزده فروند طیاره بصوب مزار پرواز نمود و به عوض 200 تن، 800 تن از ملیشه های دوستم را تا عصر همین روز به میدان هوایی کابل انتقال دادند که عملاً این نیروها کنترول میدان هوایی و اطراف آن را بدست گرفتند.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 885)

بادرنظرداشت وقت تدویر جلسۀ «عده یی از اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن» (ساعت 9 صبح 26 حمل) و پیشنهاد محمودبریالی مبنی بر انتقال پرسونل دوستم درین جلسه، نباید این ادعای جنرال عظیمی حقیقت داشته باشد که قبل از تدویر جلسۀ مذکور و قبل از طرح پیشنهاد محمود بریالی و گویا طرح تیلفونی این پیشنهاد به دوکتور نجیب الله، او ساعت «8 صبح» به جنرال عظیمی در مورد انتقال و جابجا ساختن پرسونل مذکور هدایاتی داده شده باشد، که عظیمی آن را ادعا نموده است و در عین حال، ملاقات او با رئیس جمهور بخاطری در 8 صبح 27 حمل نادرست است که در ساعت و تاریخ مذکور نه تنها پرسونل دوستم به میدان هوایی کابل رسیده و رئیس جمهور نیز نه در دفتر خود؛ بلکه در دفتر ملل متحد پناه گزیده بود.

بنابرین زمان مراجعۀ جنرال عظیمی به رئیس جمهور همان ساعت 11 روز مؤرخ 26 حمل است که بعد از ختم جلسۀ هیئت اجرائیه حزب وطن و به تعقیب حضور فرید احمد مزدک و نجم الدین کاویانی به گارنیزون کابل، او به هدف اجرای ماموریت داده شدۀ متذکره به دفتر ریاست جمهوری رجوع نموده بود. بنابرین جهت استتار حقیقتِ این ماموریت است که جنرال محمد نبی عظیمی خواسته تا مسئله «تشکیل شورای نظامی» و موضوع تبلیغاتی «ستون پنجم» مبنی بر دخیل بودن دکتور نجیب الله را در انتقال پرسونل دوستم، جاگزین آن سازد.

در نقل قول فوق الذکر عبدالوکیل، نیز تلاش سازمانیافتۀ مبنی بر دخیل بودن رئیس جمهور در انتقال پرسونل جنرال دوستم به مشاهده میرسد. زیرا او هم، نه تنها به دروغ تفاهم دوکتور نجیب الله مبنی بر انتقال پرسونل دوستم؛ بلکه به این دروغ نیز می پردازد که گویا رئیس جمهور به قومندانی عمومی قوای هوایی نیز هدایت داده است که جهت انتقال 200 تن از پرسونل دوستم 4 بال طیاره به مزار شریف اعزام نماید. اما عقل سلیم نمیتواند بپذیرد که رئیس جمهوری که افزون بر تحریک و گسترش بغاوت شمال علیه او، عملاً هم از جانب مرکز سیاسی و هم از جانب مرکز نظامی «ستون پنجم»، توأم با «خاموش» بودن «اکثریت اعضاهیئت اجرائیه حزب وطن»، سلب صلاحیت شده و «حضور» او را ـ که در همین نقل قول عبدالوکیل نیز تائید گردیده ـ  در جلسات هیئت اجرائیه حزب نفی نموده اند، صرف جهت انتقال پرسونل دوستم، مرجع مراجعه و صلاحیت قرار گیرد و او نیز نداند که دوستم ستون فقرات بغاوت علیه اوست و نه تنها به «پیشنهاد» شخص چون محمود بریالی صحه بگذارد؛ بلکه به قومندان هوایی (که یک روز قبل با سه جنرال دیگر:عظیمی، دلاور و سید اعظم سعید، رئیس جمهور را به استعفا و تسلیمی تهدید نموده اند) نیز در زمینۀ انتقال پرسونل متذکره «هدایت» میدهد و او هم به این «هدایت» با سخاوت (!) جواب میدهد و به عوض چهار فروند طیاره، 13 فروند آن را می فرستد. افزون بر غیر منطقی بودن ادعاهای فوق الذکر عبدالوکیل، او همچنان هرگز نه نوشته و نمیتواند بنویسد که چرا و به امر چی کسی یا کسانی، جنرال فتاح به عوض 4 فروند،  13 بال طیاره را فرستاد. زیرا درین صورت مشت او باز و حقیقت کامل برملا میگردد.

عبدالوکیل و آنانیکه بخاطر پنهان نمودن نقش ذلت بار تاریخی شان تلاش نموده و مینمایند که تاریخ را جعل نمایند، باید بدانند که مسخ تاریخ، به تاریخ پیوسته است. دیگر آن زمان گذشته است که تاریخ را در دربارها و توسط قلم بدستان درباری می نوشتند. امروز هر عامل و ناظر، لحظه به لحظۀ رویداد ها را در رسانه های اجتماعی، در پروتوکول های احزاب سیاسی، در اسناد دولتی (پروتوکول ها، گزارشهای استخباراتی و دپلوماتیک) و در خاطرات و یادداشتهای شخصی شان انعکاس می دهند. آنها باید بدانند که هنوز قطره یی از دریای حقایق نهفته در اوراق و خاطره ها پیرامون کارنامه های ننگین آنان منعکس گردیده اند و دریای این اسناد به تدریج، چه زود و یا دیر، بسوی مراکز علمی و تحقیقاتی و اوراق تاریخ مادروطن ما جاری شدنی اند.

خوشبختانه در همین زمینۀ چگونگی انتقال پرسونل جنرال دوستم و شورای نظار به کابل و جابجا ساختن آنان بوسیلۀ مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» در نقاط با اهمیت میدان هوایی و شهر کابل، نیز حقایقی ـ اگرچه اندک ـ بیان گردیده و پنهان نمانده اند. درین میان جنرال عبدالروف بیگی (یکی از نظامیان شاخص دخیل در تحریک بغاوت شمال که خود در انتقال قوت های جنرال دوستم به میدان هوایی بین المللی کابل نیز نقش داشت)؛ پرده از روی حقایق مبنی بر سلب صلاحیت رئیس جمهور و چگونگی انتقال پرسونل جنرال دوستم و شورای نظار برداشته و ادعاهای دروغین عبدالوکیل و نبی عظیمی را چنین رسوا می سازد:

«شب 25 بر 26 حمل 1371 یک کمیتۀ نظامی به اشتراک وزرای دفاع، داخله و امنیت، معاونین رئیس جمهور و منشی های حزب وطن [هدف جنرال بیگی از منشی های حزب وطن، معاونین رئیس حزب، هریک:مزدک، کاویانی، لایق و انجنیر نظرمحمد است. باید تصریح نمود انجنیر نظرمحمد درین تاریخ در کشور نه؛ بلکه به هند سفر نموده بود ـ ف. ودان] تشکیل شده و دوکتور نجیب الله از وظیفه کنار می رود. جنرال دوستم طی ارسال قطعه شفری به کابل آمادگی خود را مبنی بر فرستادن یک تعداد پرسونل به کابل جهت حفظ نظم و تامین امنیت منازل هیئت رهبری ارسال میدارد. در ابتدأ وزرای دفاع [ستر جنرال محمد اسلم وطنجار] و داخله [انجنیر راز محمد پکتین] به آن موافقه نمی کنند. اما بعد از ملاقات من، [جنرال] عالم رزم و [جنرال] لطیف [برادر داکترعبدالله عبدلله در آن وقت یکی از کادرهای رهبری شورای نظار ـ ف. ودان] با کاویانی، مزدک و وکیل، کمیتۀ نظامی موافقت میکند که پرسونل دوستم وارد کابل شود.

به تاریخ 26 حمل 1371 من و عالم رزم با ده فروند طیارۀ N32 به مزار آمدیم، در نشست با جنرال دوستم با او به توافق رسیدیم که یک هزار نفر مختلط از افراد تنظیم ها و قوای دوستم با مشورۀ [احمدشاه] مسعود به کابل فرستاده شود. هفت صد نفر تحت ادارۀ جنرال مجید روزی به کابل آمده و در مناطق کلیدی کابل جابجا گردیدند.»(جنرال عبدلرؤف بیگی، افغانستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا سقوط شمال بدست طالبان، صفحات 23 و 24). از نقل قول فوق جنرال بیگی به وضاحت معلوم می شود که علی عدم توافق سترجنرال محمد اسلم وطنجار وزیر دفاع و انجنیر رازمحمد پکتین وزیر داخله، تصمیم نهایی را در مورد «پیشنهاد» محمود بریالی مبنی بر انتقال افراد جنرال دوستم، «کاویانی، مزدک و وکیل» اتخاذ مینمایند و توسط جنرال فتاح قومندان عمومی قوای هوایی و مدافعۀ هوایی ـ که قبلاً «گردن نهادن» خود را به اوامر و قومندۀ جنرال نبی عظیمی و جنرال آصف دلاور ابلاغ نموده بود ـ عملی میگردد و بدین طریق سترجنرال محمد اسلم وطنجار و رازمحمد پاکتین را در برابر عمل انجام شده قرار میدهند.

سترجنرال محمدنبی عظیمی ـ اگرچه با صحنه سازی های همیشگی و به هدف مبرا دانستن خویش از مسوولیت های تاریخی و بطور ضمنی ـ در زمینه انتقال دستور مبنی بر تصمیم فوق الذکر «کمیته مرکزی»، توسط جنرال لطیف به خویش؛ چنین اعتراف مینماید:«جنرال لطیف آمد، بعد از مدتها انتظار کشیدن مرا گیر آورد و گفت: معاون صاحب اکنون موقع آن فرا رسیده است که خودت یک تصمیم بزرگ سیاسی بگیری. گفتم چی تصمیمی؟. گفت: نجیب را خلع سلاح کرده و قدرت را بدست بگیر از دوستم و احمدشاه مسعود کمک بخواه و هزاران نفر اعضای حزب را که جانهای شان در خطر است نجات بده.»(ستر جنرال محمد نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه های 552 و 553)

باید گفت که حقیقت طرح «فرستادن یک تعداد پرسونل» جنرال دوستم «به کابل» و یا «کمک» خواستن «از دوستم و احمدشاه مسعود»، نه طرح جنرال دوستم بوده که گویا با «ارسال قطعه شفری» با ادرس و شخص مجهولی («به کابل»)، آمادگی خود را در زمینه نشان داده باشد و نه هم از ذوق «جنرال لطیف» ناشی میگردید؛ بلکه بخشی از سناریوی تطبیق «اعلامیۀ مشترک صادره از سوی رهبری اتحادشوروی، روسیه فدرال و هیئت مجاهدین» محسوب می گردید. سناریویی که بنابر گفتۀ الکساند روتسکوی، آن را فدراتیف روسیه «طی ملاقاتهای با ایران و پاکستان و سعودی» درین مورد تنظیم نموده بود «که چگونه قدرت را به حکومت انتقالی اسلامی انتقال بدهیم». مطابق همین سناریو بود که بعد از اتخاذ تصمیمِ سلب صلاحیت های رئیس جمهور توسط مرکز سیاسی «ستون پنجم»، صبح روز 26 حمل، محمود بریالی آن را بخاطر اغوای «اکثریت خاموش» در جلسۀ هیئت اجرائیه و شریک ساختن آنان درین مسوولیت، تحت پوشش«حفظ نظم و تامین امنیت منازل هیئت رهبری» و آنهم صرفاً انتقال افراد دوستم، مطرح می سازد که با مخالفت مواجه میگردند. اطلاع مربوط به این اقدام آنان را نخستین بار انجنیر رازمحمد پکتین موقع فرود آمدن نخستین طیارۀ حامل این افراد به میدان هوایی کابل، به رئیس جمهور میرساند؛ ولی تلاش رئیس جمهورِ سلب صلاحیت شده، نمیتواند مانع انتقال نیروهای متذکره گردد. خود دکتور نجیب الله درین زمینه؛ چنین نوشته است:«صبح وقت [26 حمل] بدون اجازۀ سرقومندانی با دستور بیروی سیاسی طیاره های متعدد به بلخ پرواز کرده بودند تا افراد دوستم را گویا ظاهراً برای دفاع کابل و اصلاً برای تکمیل کودتا وارد میدان هوایی کابل کنند. از قومندانی هوایی و مدافعۀ هوایی ـ فتاح پرسیدم: به امر کی این کار را کردی؟. گفت به امر بیروی سیاسی از کمیتۀ مرکزی.

گفتم:سرقومندانی چی شد، دولت چی شد که باز بیروی سیاسی عنان قدرت را بدست گرفت. فوراً طیاره ها را دوباره بخوای، گفت: صاحب همه طیاره ها پر از نفر بالای میدان کابل رسیدند. به این ترتیب افراد دوستم و جمعیت اسلامی مشترکاً وارد میدان کابل هم شدند.»(مقطع یی از نامۀ دوکتور نجیب الله، بر گرفته از: مجموعۀ منتشره به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت دوکتور نجیب الله، مضمون تحت عنوان «علل خصومت کودتاچیان با سیاست و شخصیت دوکتور نجیب الله ...»، نویسنده گلخان اکبری، صفحه 127 و فوتوکاپی همین مقطع نامۀ قلمی نجیب الله در صفحۀ 153)

با بی نتیجه ماندن تلاش رئیس جمهور و به هدف ممانعت از ورود «شورای بیطرفِ» متذکره بود که پرسونل جنرال دوستم و به تعقیب آن پرسونل شورای نظار و جمعیت اسلامی به میدان هوایی بین المللی کابل پیاده گردیدند. ډگروال عبدالوهاب نورستانی قومندان قطعۀ محافظ میدان هوایی بین المللی کابل (کنډک پنجم لوای دوم گارد ملی)، که خود بنابر ساحۀ وظیفوی نه تنها ناظر پیاده شدن نیروهای متذکره در میدان بود؛ بلکه بنابر دستور قومندان مافوق خویش (جنرال عبدالرزاق قومندان لوای دوم گارد ملی) در جابجا ساختن آنان نیز شرکت داشت؛ طی خاطرات خویش توضیح نموده است که آن را در قسمت بعدی خواهیم خواند.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت شصت و نهم

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

 

قسمت شصت و نهم

قسمت شصت و هشتم

قسمت شصت و هفتم

قسمت شصت و ششم