.

به ادامۀ گذشته، قسمت پنجاه و هفتم، مؤرخ: 15 جون 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

.

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

.

قسمت پنجاه و هفتم

اعلامیۀ دوکتور نجیب الله مبنی بـر تعهد استعفـای

مشروط او از قدرت و پیش زمینه های مربوط آن

وجود و حضور شخصیتِ نیرومند، کاریزماتیک و استوار بر منافع و مصالح ملی؛ چون دوکتور نجیب الله در رهبری دولت جمهوری افغانستان و حزب وطن، باعث آن گردیده بود که طرف های متخاصم خارجی (ایالات متحدۀ امریکا، پاکستان، ایران و عربستان سعودی) و داخلی (تنظیم های جهادی مقیم پاکستان و ایران و همچنان شاه سابق و هواداران او) دخیل در معضله افغانستان بر عدم نقش و اثرگذاری شخص او بر مذاکرات بین الافغانی و پروسۀ انتقال قدرت اصرار داشتند. بربنیاد همین اصرار بود که کوردویز نمایندۀ سرمنشی سازمان ملل در امور افغانستان  ـ که بعد از امضای توافقات ژینو میان افغانستان و پاکستان، بازهم از جانب پیرز دوکوئیار سرمنشی آن سازمان جهت «تشویق،مشورت ها و مذاکرات در مورد تشکیل حکومت با پایه های وسیع در افغانستان» مؤظف گردید ـ از همان آغازِ این دور فعالیت خویش، مسئله «متقاعد» ساختن دوکتور نجیب الله را جهت «کنار رفتن از قدرت»، شامل طرح خود ساخته بود. چنانچه در قسمت های گذشتۀ همین سلسله مطالعه نمودیم، کوردویز این مسئله را ضمن توضیح طرح خود طی یکی از گفتگوهای رسمی خویش، با خود دکتور نجیب الله طی سفری در میان گذاشت که از تاریخ پنجم تا هشتم جولای 1988 به کابل آمده بود. خود کوردویز درین زمینه؛ چنین نوشته است:[«وقتی طرحم را با نجیب الله در میان گذاشتم، او گفت:«منظور شما را میدانم. من آماده ام. آمادگی دارم کنار بروم اگر اطمینان کافی پیدا کنید که پاکستان و دوستانش مطابق طرح رفتار خواهند کرد. کناره گیری نمی کنم مگر اینکه کاملاً مطمین شوم آنها توافق را زیر پا نگذاشته و هموطنانم را به قتل نمی رسانند. تنها در صورتی کناره گیری میکنم که مسایل از طریق مذاکره حل و فصل گردد و به ما اطمینان کافی داده شود که «لویه جرگه» تشکیل یافته و مشارکت ما در آن تضمین خواهد شد.»](دیه گو کوردوویز، پشت پردۀ افغانستان، ترجمۀ اسدالله شفایی، صفحه 381، تکیه از: ف. ودان).

اظهارات فوق، مؤید آن اند که دوکتور نجیب الله حتی در همان وقت ( هشتم جولای 1988 مطابق 17 سرطان 1367) و طی مذاکرات رسمی با نمایندۀ سرمنشی سازمان ملل، «آمادگی» خود را برای «کنار رفتن از قدرت»، به حصول «اطمینان» از این مسایل مشروط ساخته بود که باید «پاکستان و دوستانش مطابق طرح» کوردویز برای حل سیاسی معضلۀ افغانستان «رفتار» کنند، لویه جرگه تشکیل و «مشارکت» دولت جمهوری افغانستان و حزب وطن در آن تضمین گردد. کوردویز قبولی مشروط فوق الذکر دوکتور نجیب الله را نیز مخفی ننموده و بعد از ختم سفرش از افغانستان و مواصلت به اسلام آباد، آن را طی ملاقاتی با یعقوب خان وزیر خارجۀ آن وقت پاکستان در میان گذاشت. او خود درین زمینه نوشته است که:«طی دیدار طولانی با یعقوب خان، به او گفتم که نجیب الله طرح را رد نکرده و از ملزومات آن [اشاره به پیشنهاد کناره گیری اوست ـ ف . ودان] رنجیده خاطر نشده است. در مقابل، نجیب الله بمن اطمینان داده بود که اگر افغانها بر سر پذیرش طرح به اجماع نظر برسند، او خود را مؤظف احساس میکند به شیوۀ وطنپرستانه عمل کند و از قدرت کنار برود.»(دیه گو کوردوویز، پشت پردۀ افغانستان، ترجمۀ اسدالله شفایی، صفحه 383).

بعد از رفع مسوولیت کوردویز بحیث نمایندۀ سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان و استیلای رکود و رخوت مؤقت در فعالیت های ملل متحد پیرامون مسایل افغانستان بود که یک بار دیگر ملل متحد در قبال مسایل افغانستان فعال و سرمنشی آن سازمان بنین سیوان را به تاریخ 15 مارچ 1990 به بحیث نمایندۀ خویش تعیین و او مؤظف گردید تا بر بنیاد طرح های کوردویز، به مساعی جمیلۀ سازمان ملل در امور افغانستان بپردازد. در تداوم فعالیت بنین سیوان بود که اجلاس عمومی سازمان ملل، طی فیصله نامۀ 45 بر 12 مؤرخ 16 عقرب 1369(7 نوامبر 1990) خویش، به سرمنشی ملل متحد وظیفه سپرد تا برای دریافت «یک راه حل سیاسی جامع در افغانستان»  مساعی جمیله بخرج دهد. بر بنیاد همین فیصله نامه، سرمنشی ملل متحد به تاریخ 31 ثور 1370 (21 می 1991) طرح پنج فقره یی صلح سازمان ملل در مورد افغانستان را بر بنیاد طرح های قبلی کوردوویز مطرح و بنین سیوان مؤظف گردید که با طرفهای مختلف معضلۀ افغانستان به گفتگو پرداخته و جهت تحقق طرح صلح متذکره تلاش نماید. در جریان این گفتگوها بازهم تمام طرف های داخلی و خارجی معضلۀ افغانستان، با اضافۀ تبارز گرایشات منفی رهبری اتحادشوروی (گرباچوف، ایلسن و کوزیروف)، نه تنها مسئله کنار رفتن دوکتور نجیب الله از قدرت؛ بلکه تعهد عدم شرکت شخصی شان در پروسۀ تفاهمات بین الافغانی و در ادارۀ مؤقت انتقالی نیز مطرح گردید و دوکتور نجیب الله نیز مانند گذشته و در مشوره با رهبری حزبی و دولتی به چنین تقاضایی در مورد شخص خود (نه در مورد جانب دولت جمهوری افغانستان، حزب وطن و متحدین سیاسی آن) جواب مثبت داد. به همین ملحوظ بود که پیرزدوکووئیار سرمنشی سازمان ملل طی گزارش مفصل و ماده وار خویش که در رابطه به چگونگی اجراآت ملل متحد پیرامون طرح صلح پنج فقره یی خویش به تاریخ نهم میزان 1370 به اسامبلۀ عمومی سازمان ملل ارایه نمود، تذکار داد که:«59 ـ بمن اطمینان داده شده که بعضی از شخصیت های متنازع فیه با اشتراک شخصی شان چه در مذاکرات بین الافغانی و چه در ادارۀ مؤقت اصرار نخواهد ورزید، هرگاه بعضی موضوعات مربوط به اشتراک در مذاکرات و یا ادارۀ مؤقت قبلاً حل و فصل شود. آنها حاضر خواهند بود از وظایف شان کناره گیری کنند.»(برگرفته از متن کامل گزارش متذکره، منتشرۀ: دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 306، تأکید از: ف. ودان)

به وضاحت تمام همه میدانستند که سرمنشی ملل متحد در اظهارات فوق الذکر خود، دوکتور نجیب الله رئیس جمهور افغانستان را در نظر داشته و اظهار اینکه ایشان «چه در مذاکرات بین الافغانی و چه در اداره مؤقت» بر «اشتراک شخصی» شان «اصرار نخواهد ورزید» و «حاضر خواهند بود از وظایف شان کناره گیری کنند» و آن هم در اجلاس رسمی اسامبلۀ عمومی سازمان ملل، جایی برای مخفی ماندن آن باقی نمیگذارد.

واضح بود که کنار رفتن دوکتور نجیب الله از قدرت و عدم شرکت او در پروسۀ تفاهم بین الافغانی و ساختارهای انتقالی قبل از انتخابات عمومی، ناشی از پافشاری دول خارجی دخیل در معضلۀ افغانستان و به تأسی از آن پافشاری حلقات مرتبط داخلی آنان (به شمول برخی افراد موجود در رهبری دولت جمهوری افغانستان، حزب وطن و متحدین سیاسی آن که عبدالوکیل وزیر خارجه در ردۀ اول آنان قرار داشت) بود که هم کوردوویز و هم بنین سیوان آن را بخاطر دستیابی به تفاهم در مذاکرات خویش با رهبری جمهوری افغانستان انعکاس میدادند، نه اینکه چنین طرحی ناشی از اراده و گرایش ملل متحد و یا شخص خود آنان بوده باشد. به همین ملحوظ هم بود که بنین سیوان در جریان سفر مؤرخ 15 جون 1991 خویش به کابل، طی مذاکرات رسمی با عبدالوکیل در مورد نقش «افراد و اشخاص» در پروسه صلح؛ چنین گفته بود:«پاکستانی ها تا هنوز در رابطه با شخصیت ها و افراد و اشخاص، پرابلم دارند. من به آنها گفتم که موجودیت این و یا آن شخص در قدرت، وظیفۀ ملل متحد نیست و وظیفۀ ما تقویت تفاهم و مذاکرات است.»(رک: وکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 657، تاکید از: ف. ودان).

افزون بر آن بعضی مواردی وجود دارد که گرایش شخصی بنین سیوان را جهت تداوم هر چه بیشتر حضور دوکتور نجیب الله در قدرت ـ حتی در آستانۀ اعلان رسمی تعهد مشروط استعفا او ـ  تائید می نماید. مثلاً پیتر تامسن در رابطه به یکی از موارد اختلاف خود با بنین سیوان می نویسد که:«سیوان همچنان باور داشت که نجیب برای یک سال دیگر یا بیشتر در مسند قدرت باقی میماند. هنگامیکه من می گفتم عنقریب نجیب استعفای خود را اعلام میکند تا به پروسۀ صلح سرعت بخشد، او می خندید و به شوخی میگفت که ... [او] از عقب نشینی شوروی، تقارن منفی، خلع گرباچوف و انحلال اتحادشوروی جان به سلامت برد و احتمالاً یلسن را هم پشت سر خواهد گذاشت.»(پیتر تامسن، جنگ های افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، جلد دوم، صفحه 155) سرانجام همانطوریکه پیتر تامسن با در نظرداشت اطلاعات خویش پیشبینی مینمود، دوکتور نجیب الله در نتیجۀ فشارهای متعدد فزاینده (از جمله عمدتاً تحت فشارهای ناشی از انکشافات بغاوت شمال و برخی رهبران حزبی و دولتی ای که در عقب این انکشافات قرار داشتند) مصمم گردید تا جهت اینکه «به پروسۀ صلح سرعت بخشد»، کنار رفتن خویش از قدرت و عدم شرکت شخصی خود را در پروسۀ مذاکرات بین الافغانی و ساختارهای انتقالی قبل از انتخابات، درست سه روز بعد از تحقق توطئه تسلیم نمودن مزارشریف توسط «ستون پنجم» به ایتلاف شمال، اعلام و تعمیل آن را مشروط بر تطبیق طرح صلح سرمنشی سازمان ملل نمود. فلیب کاروین در مورد این اقدام دوکتور نجیب الله؛ چنین مینویسد: «تمام جوانب جنگ داخلی به این نتیجه رسیده بودند تا آن زمانی که نجیب الله از قدرت برکنار نشود، صلح برقرار شده نمیتواند. این مسئله یگانه پیش شرط هر مذاکره شناخته شده بود. بر اساس آن نجیب الله بتاریخ 18 مارچ 1992 رسماً اعلان کرد: همینکه یک اداره ای [تشکیل گردد] که او را تعویض نموده بتواند، استعفأ خواهد داد. او تاریخ استعفای خود را تعیین نکرد و به عوض شرطی را گذاشت.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 17). تذکار مفهوم «تمام جوانب جنک» در حکم فوق، این حقیقت را نیز میرساند که شخصیت های شاخصِ جانب دولت جمهوری افغانستان، حزب وطن و متحدین سیاسی آن را نیز شامل میگردد که آنان یا از اول مانند سایر جوانب علاقمند کناره گیری دوکتور نجیب الله از قدرت بوده و یا سرانجام به آن ابراز توافق و روی اسناد تائید این کناره گیری امضأ نمودند. این اسناد قبلاً در مطبوعات به نشر رسیده است.

به عقیدۀ کنونی نگارنده، تصمیم دوکتور نجیب الله در زمینۀ اعلام فوق الذکر موضع خویش در همان زمان و موقعیت، کاملاً بجا و معقول بود؛ زیرا او که میدانست بغاوت شمال، آغاز عملی پلانی بخاطرِ سبوتاژ طرح صلح ملل متحد و انتقال قدرت مطابق اعلامیۀ مشترک مسکو به «حکومت انتقالی اسلامی» است، در صورت عدم اعلام استعفای خویش، به تداوم بهانۀ جوانب متقابل جهت عدم پیشرفت پروسۀ صلح زمینه داده و توافقات در مورد «گردهمایی بین الافغانی» و تشکیل «حکومت انتقالی» توسط این گردهمایی بعمل نمی آمد و درین صورت دوکتور نجیب الله «مانع صلح» تلقی شده، بغاوت شمال و سرانجام کودتا علیه این «مانع» معقولیت یافته و در نهایت بار مسوولیت تاریخی ناشی از ناکامی طرح صلح ملل متحد، سقوط دولت جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به تنظیم های جهادی را بدوش می کشید.

به هر صورت بخاطر وضاحت این مسئله که دوکتور نجیب الله «تاریخ استعفای خود را تعیین نکرد و به عوض شرطی را گذاشت»، اینک متن کامل اعلامیۀ متذکره را در ذیل مرور مینمائیم:

«اعلامیۀ رئیس جمهور افغانستان دوکتور نجیب الله

مؤرخ:28 حوت 1370 (18 مارچ 1992)

من همین اکنون یک دور تشدیدی مشوره ها را با آقای بنین سیون نمایندۀ خاص جلالتمآب سرمنشی ملل متحد در افغانستان و پاکستان در رابطه به مساعی ملل متحد جهت پیشبرد یک حل سیاسی مسئله افغانستان به انجام رسانیدم و این جانب حمایت کامل دولت جمهوری افغانستان را از مساعی سرمنشی بخصوص گردهمایی افغانی که از جانب وی پیشنهاد شده است، اطمینان داده ام.

علاوتاً به آقای بنین سیوان مبنی بر پیشنهاد جلالتمأب پتروس غالی سرمنشی ملل متحد و بر اساس تعهدی که من به مردم افغانستان سپرده ام، بار دیگر اطمینان دادم که این جانب بر اشتراک شخصی خود در گردهمایی پیشنهاد شدۀ افغانی بحیث بخشی از پروسۀ ملل متحد که میزبان آن جلالتمآب سرمنشی می باشد، اصرار نخواهم ورزید. من موافقت دارم براساس تفاهمی که در گردهمایی افغانی از طریق این پروسۀ ملل متحد برای تشکیل یک حکومت انتقالی در کابل صورت پذیرد، تمام قدرت و صلاحیت اجرائیوی از همان روز اول دورۀ انتقالی به حکومت انتقالی منتقل گردد. طوریکه جلالتمأب سرمنشی اظهار داشته است، حکومت انتقالی باید دارای چنان صلاحیت ها و قدرت مقتضی باشد که باید وحدت، مصوونیت و امنیت افغانها و همچنان تمامیت ارضی افغانستان را تضمین نماید. حکومت انتقالی باید احترام کامل به حقوق بشر را نیز تضمین نموده، انتخابات آزاد و عادلانه را بمنظور ایجاد یک حکومت انتقالی [مطابق متن اصلی «حکومت انتخابی» درست است ـ ف. ودان] در افغانستان سازماندهی و اداره خواهد کرد.

من با آنچه سرمنشی ملل متحد در گزارش خویش به 46 مین اجلاس اسامبلۀ عمومی اظهار داشته است کاملاً موافق هستم و بار دیگر از جانب آقای بنین سیوان تائید گردید که ضمانت های مقتضی بین المللی باید فراهم گردد تا حکومت انتقالی را قادر سازد تا بتواند وظایف خویش را که در فوق تذکر یافته است بصورت مؤثر انجام دهد.

لذا من باردیگر آمادگی خویش را تجدید مینمایم که منافع مردم افغانستان را بالاتر از تمام منافع شخصی و گروهی دانسته جداً آرزومندم تا سایر طرفها نیز اقدامات مشابه را انجام بدهند.»(متن کامل اعلامیه، برگرفته از عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه های 843 و 844)

بخاطر وضاحت بیشتر مسئله مربوط به «گردهمایی افغانی» که در متن اعلامیۀ فوق از آن تذکر بعمل آمده است و همچنان وعدۀ مطرح شده در قسمت های قبلی این سلسله، لازم دیده می شود تا تداوم تلاش ملل متحد به منظور تحقق پلان صلح پنج فقره یی سرمنشی آن سازمان را پیگیری نمائیم.

بعد از اختتام دورۀ پریزدوکووئیار در مقام سرمنشی ملل متحد، به تاریخ 21 نوامبر 1991 (30 عقرب 1370) پطروس غالی بحیث سرمنشی ملل متحد انتخاب و او طی بیانیۀ که به تاریخ هفتم دلو 1370 (28 جنوری 1992) ایراد نمود، در مورد «تعهد» خویش «مبنی بر تشویق جدی حل سیاسی و خاتمه بخشیدن به منازعۀ دوامدار در افغانستان» مطابق به «فیصله نامۀ 46/23 مؤرخ 5 دسمبر 1991 (14 قوس 1370) مجمع عمومی»، به «مردم افغانستان اطمینان» داده و در ضمن خاطر نشان ساخته بود که:«در ماه های اخیر انکشافات مثبتی رخ داده است، پشتیبانی فزایندۀ جهانی که از تلاشهای ملل متحد بخاطر حل سیاسی مسئله افغانستان بر بنیاد پنج فقره ای مؤرخ 21 می 1991 سرمنشی قبلی ملل متحد صورت می گیرد، مرا درین را تشویق میکند. ...

به نظر من زمان آن فرا رسیده است که گامهای مشخص برای یک حل سیاسی جامع برداشته شود. به این ارتباط نمایندگان مردم افغانستان به شمول رهبران سیاسی، مذهبی و قومی، گروه های مخالف، قومندانان مقاومت و شخصیت های برجسته مرا متیقن ساخته اند تا جلسۀ از افغانها باید به خاطر توافق روی یک دورۀ انتقالی و مکانیزم انتقالی که به استقرار حکومت دارای بنیاد وسیع از راه انتخابات آزاد و عادلانه بیانجامد، دایر گردد. دول ذیدخل نیز پشتیبانی خود را از انعقاد چنین گردهمایی ابراز نموده اند. از طرف خود من حاضرم این گردهمایی را در خارج از منطقه با اشتراک هر قدر اقشار جامعه افغانی که ممکن باشد، سروصورت دهم. من از نمایندۀ خصوصی خود بنین سیوان خواسته ام تا روند پیشبرد مشورت های مزید را به عهده گیرد تا چگونگی تدویر این اجلاس فراهم شود.»(از متن سخنرانی متذکره، برگفته از: دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 393)

 بنین سیوان بادرنظرداشت تفویض مسوولیت فوق، باوجود کارشکنی ها، مخالفت های داخلی و خارجی و حتی آغاز و گسترش بغاوت شمال، به مساعی جمیله ملل متحد ادامه داد و در نتیجه در مورد گردهمایی افغانی که پطروس غالی وعدۀ تدویر آن را داده بود به توافقاتی دست یافت. چنانچه فلیپ کاروین همکار بنین سیوان درین زمینه چنین نوشته است: «سرمنشی در نظر دارد که لویه جرگه متشکل [باشد] از 150 نفر عضو، از نمایندگان سطح متوسط، قابل قبول تمام جوانب، از هر بخش افغانستان بشمول نمایندگان سیاسی، رهبران مذهبی و قبایلی، گروپهای مخالف، قومندانان مقاومت، شخصیت های برجسته، مهاجرین و نمایندگان شهر کابل.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، صفحه های 21 و 22).

طبق تائید تمام اشخاص مطلع از چگونگی انکشافات مربوط به حل سیاسی معضلۀ افغانستان، تمام جوانب این مسئله قبول نموده بودند که در ساختارهای رهبری کنندۀ ماقبل انتقالی، اعم از گردهمایی افغانی 150 نفر بخاطر انتخاب حکومت انتقالی و خود حکومت انتقالی می باید ثلث اعضا را دولت جمهوری افغانستان، ثلث اعضا را تنظیم های جهادی مقیم پاکستان و ایران و ثلث اعضا را پادشاه سابق و سایر تکنوکرات های افغانی مقیم کشورهای غربی معرفی نمایند. چنانچه عبدالوکیل نیز نه تنها این مسئله را تائید مینماید که «محترم رئیس جمهور افغانستان لست 50 نفری کاندیدان جانب دولت جمهوری افغانستان را غرض اشتراک در اجلاس مورد نظر 150 نفری سازمان ملل متحد به آقای سیوان تسلیم نمود.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم صفحه 830)؛ بلکه لست نام های این 50 نفر را نیز در صفحات 830 ـ 832 جلد دوم کتاب مورد بحث خویش معرفی مینماید. افزون بر آن فلیپ کاروین مینویسد:«این مسلم است که کمونیست ها در افغانستان وجود دارند و اشارات موافقات هم این بود که حکومت [بعدی] افغانستان بایستی نمایندگی تمام مردم افغانستان را داشته و [این نمایندگان] موافق با طرقیکه عنعنۀ ملی شان حکم میکند، انتخاب شوند. به این معنی کمونیست های افغان و همچنان گروپ های مجاهدینی که از طرف ایران حمایت می شوند، حق دارند تا در یک ادارۀ انتقالی سهیم باشند. اسامبلۀ عمومی ملل متحد در مصوبۀ 23 : 46 مؤرخ 5 دسامبر 1991 خاطرنشان ساخت در افغانستان باید یک حکومت دارای پایه های وسیع که حمایت قاطبه و سهمگیری مستقیم تمام بخش های مردم افغانستان را داشته باشد، بوجود آید.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه های 28 و 29).

ملل متحد آمادگی های لازم را اتخاذ نموده بود تا جرگۀ افغانی 150 نفرۀ فوق الذکر را هرچه زودتر دایر نماید، چنانچه بنین سیوان به تاریخ 16 حوت 1370 طی مصاحبه یی با بی. بی. سی؛ چنین گفت:«اولین کنفرانس 150 نفری در ماه حمل [1371] در ژینو تشکیل می شود و به هیچ دولت خارجی اجازه داده نخواهد شد تا به جلسۀ ابتدایی این کنفرانس نماینده ارسال دارد. در جلسۀ مذکور یک کمیتۀ 100 نفری افغانها تشکیل خواهد شد تا پیشنهاد خود را راجع به تشکیل یک دولت مؤقت ترتیب و تسلیم نماید. برای اشتراک در تشکیل این دولت مؤقت به همه گروه ها حقوق مساوی داده خواهد شد. عملیۀ صلح ملل متحد بخوبی پیش رفته و هیچ کس نمیتواند آن را تخریب کند.»(دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 411، برگرفته از: روزنامۀ مسلم، چاپ پاکستان، منتشرۀ مؤرخ 17 حوت 1370). عبدالوکیل نیز در یادداشت های خود توافق روی تدویر این گردهمایی را در دهۀ سوم ماه حمل 1371 در ژینو و یا ویانا تائید مینماید.

آغاز بغاوت شمال، تسریع عملیات «ستون پنجم» جهت سقوط مزارشریف و به تعقیب آن تمام ولایات شمال کشور یکی بعد از دیگر و انتظام پلانهای آنها جهت گسترش بغاوت بسوی کابل، باعث آن گردید که ملل متحد بر بنیاد پیشنهاد رسمی دولت جمهوری افغانستان و به امضای خود عبدالوکیل از موضع وزیرخارجۀ جمهوری افغانستان (درین مورد بعداً بطور مفصل و مستند خواهیم نوشت)، در مراحل پیشبینی شدۀ فوق الذکر، تشکیل ساختار جدیدی را نیز مطرح نماید که قبل از تدویر گردهمایی 150 نفرۀ افغانی، مؤقتاً (برای مدت 45 روز) قدرت را از دولت موجود تسلیم گردد تا بدین وسیله ایتلاف شمال و حامیان خارجی آنان جرئت ننمایند علیه یک ساختار توظیف شده از جانب ملل متحد اقدام نمایند. چنین طرحی در حالی ناگزیر صورت گرفت که قبل از آن هم دوکتور نجیب الله و هم بنین سیوان انتقال قدرت به یک «حکومت بیطرف» را «مؤثر» نمیدانستند، چنانچه عبدالوکیل طی «نقل» نمودن «جریان ملاقات 25 حوت 1370 نجیب الله با بنین سیوان» تصریح مینماید که رئیس جمهور خطاب به سیوان گفته بود:«البته اگر شما بخواهید که یک حکومت بیطرف را تشکیل دهید، برای شما میتوانم بگویم که هیچ مؤثریت نخواهد داشت» و بینین سیوان در مقابل جواب داده بود که:«نه، من به هیچوجه در جستجوی یک حکومت بیطرف نیستم.»(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 830)

 بدین منظور و در نهایت ملل متحد با توافق تمام طرف های داخلی معضلۀ افغانستان؛ تصمیم اتخاذ نمود که:«15 الی 20 نفر را در اداره یی که نجیب را تعویض کند، تعیین نماید. برای این اداره دو نام در نظر گرفته شده، شورای بیطرف یا ادارۀ ماقبل انتقال. این شورا الی تدویر لویه جرگه [(همان جرگۀ 150 نفری ـ ف. ودان)]که یک حکومت انتقالی را مؤظف می سازد، قدرت را در دست خواهد داشت. حکومت انتقالی تا ختم انتخابات به قدرت باقی خواهد ماند ... به عبارت دیگر 25 الی 20 نفری که برای 45 روز تا آنکه لویه جرگه حکومت مؤقتی را مؤظف سازد، مسوولیت اداره امور را خواهد داشت. از آنجائیکه حکومت مؤقتی به نوبۀ خود انتقالی است، بناءً فقط تا انتخابات کار خواهد کرد.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه های 18 و 19)

در آخرین روزیکه ملل متحد بعد از تفاهم جوانب مختلف افغانی، شورای 15 نفری فوق الذکر را آماده نمود که به کابل انتقال و طی محفل رسمی رئیس جمهور نجیب الله قدرت دولتی را به آنان تفویض و خودش طبق طرح قبول شدۀ ملل متحد به هندوستان انتقال گردد، «ستون پنجمِ» از قبل سازمانداده شده جهت ناکام ساختن این پروسه، در 26 حمل 1371 با دست پاچگی به کودتای خزندۀ نظامی علیه دوکتور نجیب الله اقدام(تمام صلاحیت های او را غصب) نمود و در نتیجه انتقال شورای متذکره و پرواز دوکتور نجیب الله را مانع و پلان صلح ملل متحد را تخریب و سرانجام 13 روز بعد از این کودتا، در هشتم ثور 1371 قدرت دولتی را مطابق اعلامیۀ مشترک رهبری اتحاد شوروی، فدراتیف روسیه و هیئت تنظیم های جهادی به «حکومت انتقالی اسلامی» در محفلی منعقدۀ تعمیر وزارت خارجۀ افغانستان تسلیم نمودند که سازمانده و میزبان آن عبدالوکیل بود.

فلیپ کاروین کارمند ارشد سازمان ملل  و همکار بنین سیوان در پروسۀ صلح افغانستان، در مقدمۀ کتاب تحریری خویش تحت عنوان «سرونوشت غم انگیز در افغانستان» ـ او این کتاب خود را بمثابه سندی جهت «کمک برادرانه در محکمۀ قضاوت جهانی» تلقی مینماید ـ تخریب پروسۀ صلح ملل متحد را از جانب «حریف» های قوی تر، «باخت» ملل متحد و مؤظفین آن سازمان (بنین سیوان و همکاران او و از جمله خودش) دانسته؛ در زمینه چنین توضیح میدهد:«از جهتی این کتاب کمک برادرانه را در محکمۀ جهانی داراست که ممکن روزی مسوولیت ها را در ویران سازی یک دولت دارای حاکمیت ملی افغان ارزیابی کند. باوجود آرزو مندی ما، ما کسانیکه در وقت و زمانش بخوبی میدانستیم که بازیگران ضعیف تر از حریف در نمایش دیگر بازی بزرگ هستیم. ... در واقع ما دریک میدان پر از همهمه و مملو از اکتورهای قوی و جاه طلب بازی میکردیم و ما باختیم، درین شکی وجود داشته نمیتواند. اما چیزی را که ما بحیث نمایندگان جامعۀ جهانی از دست دادیم در برابر آنچه مردم افغانستان از دست داده، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و برای دهه ها التیام نمی یابد.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، پیشگفتار، صفحه های 9 و 10، تکیه از: ف. ودان ). او نسبت به «اکتورهای قوی و جاه طلب» که باعث «باخت» این «نمایندگان جامعۀ جهانی» گردیده اند؛ چنین قضاوت مینماید:«آن گروپ ها و جوانبیکه از تعمیل قراردادهای بین المللی سرباز زدند، غلط کردند، خود در برابر قراردادها و میانجی هائیکه با آنها مذاکرات را انجام میدادند، مقصر اند.» (فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، مقدمه، صفحه 9، تکیه از: ف. ودان).

در نقل قول های فوق، فلیپ کاروین از موضع یکی از مؤظفین سازمان ملل و همکار بنین سیوان، با وضاحت تمام و برحق ادعا مینماید که «ما»، وظایف مان را در پروسۀ تامین صلح، بمثابه «میانجی» میان طرفهای دخیل، انجام دادیم؛ ولی این «گروپ ها و جوانب» دیگری بودند که از تعهدات شان «سرباز زدند» و «تقصیر» ناکام شدن پروسۀ صلح در افغانستان بعهدۀ آنهاست.

با توضیح چگونگی طرح کناره گیری دوکتور نجیب الله از قدرت در بستر مساعی جمیلۀ ملل متحد برای تامین صلح در افغانستان که در نهایت به صدور اعلامیۀ فوق الذکر رئیس جمهور افغانستان منجر گردید، اکنون لازم دیده می شود تا به این مسئله توجه معطوف نمائیم که عبدالوکیل در یادداشت های سیاسی مورد بحث خویش درین زمینه چگونه برخورد نموده است، این موضوع را در قسمت بعدی دنبال خواهیم کرد.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت پنجاوپنجم

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت   چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

 

قسمت پنجاه و ششم

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد